خطبهی اول:
ستایش از آن الله است که هرکه را بخواهد به راه راست هدایت میکند. او را ستایش میگویم که او آن نیکوی رئوف و مهربان است و گواهی میدهم که معبودی به حق نیست جز الله که تنهاست و بیشریک و گواهی میدهم که سرور ما محمد بنده و پیامبر او و دارای اخلاق بزرگ و منهج راست است. خداوندا بر بنده و پیامبرت محمد و بر اهل بیت و یارانش و همۀ آنهایی که تا قیامت به نیکی از آنان پیروی نمایند درود و سلام فرست.
اما بعد...
ای بندگان خداوند تقوای او را پاس دارید که بنده تا آنگاه که راه نیکی در پیش گیرد و برای دنیای خویش برای آخرت توشه بردارد، بر خیر و نیکی است.
ای مسلمانان:
آیه ای در کتاب خدا است که همۀ منافع بندگان را در دنیا و آخرت در بر گرفته و شامل همۀ روابط میان بنده و پروردگار وی میباشد که شایسته است پی در پی در معانی این آیه و فهم آن تدبر نموده و برای عمل به آن تلاش نمود و آن آیه این سخن خداوند متعال است که میفرماید:
﴿وَتَعَاوَنُواْ عَلَى ٱلۡبِرِّ وَٱلتَّقۡوَىٰۖ وَلَا تَعَاوَنُواْ عَلَى ٱلۡإِثۡمِ وَٱلۡعُدۡوَٰنِۚ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَۖ إِنَّ ٱللَّهَ شَدِيدُ ٱلۡعِقَابِ ٢﴾ [المائدة: ٢].
«و بر نیکی و تقوا با یکیدگر همکاری کنید و بر گناه و تجاوز با هم همکاری نکنید و از الله پروا دارید که همانا الله سخت کیفر است».
زیرا هر بنده ای همانطور که امام ابن قیم میفرماید ممکن نیست از یکی از این دو حالت و دو واجب جدا باشد:
١- یا وظیفه ای که بین او و خداوند است
٢- و یا وظیفه ای که میان او و بندگان خدا است
اما وظیفه ای که میان او و بندگان است اینگونه است که همراهی او با مردم براساس تعاون بر خشنودی خداوند و طاعت وی باشد زیرا این هدف، اوج خوشبختی بنده و سعادت اوست و بدون آن به خوشبختی دست نخواهد یافت که آن را میتوان در دو کلمهی «نیکی و تقوا» خلاصه کرد که در واقع همۀ دین را در بر میگیرد.
زیرا حقیقت «بر» یا «نیکی» همان کمالی است که از یک چیز و سود آن انتظار میرود زیرا «بر و نیکی» کلمهای است که همۀ انواع خیر و کمالی که از بنده انتظار میرود را در بر میگیرد.
در مقابل این کلمه، «اثم» یا «گناه» قرار دارد که در واقع کلمهای است که همۀ انواع بدی و عیب را در خود جای میدهد.
همچنین ایمان و اجزای آشکار و پنهان آن نیز در مفهوم بر و نیکی جای میگیرد که شکی در این نیست که تقوا نیز جزئی از مفهوم نیکی است و بیشتر آن را «نیکی قلب» مینامند که همان وجود طعم ایمان و شیرینی آن در قلب است به همراه آرامش و سلامت و شادی قلب بر اثر ایمان. زیرا ایمان دارای لذت و شادی خاصی است که در قلب به وجود میآید و هرکه آن را نداشته باشد یا فاقد ایمان است یا ایمانش ناقص است.
خداوند متعال خصلتهای ایمان را در این آیه چنین بیان نموده است:
﴿۞لَّيۡسَ ٱلۡبِرَّ أَن تُوَلُّواْ وُجُوهَكُمۡ قِبَلَ ٱلۡمَشۡرِقِ وَٱلۡمَغۡرِبِ وَلَٰكِنَّ ٱلۡبِرَّ مَنۡ ءَامَنَ بِٱللَّهِ وَٱلۡيَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِ وَٱلۡمَلَٰٓئِكَةِ وَٱلۡكِتَٰبِ وَٱلنَّبِيِّۧنَ وَءَاتَى ٱلۡمَالَ عَلَىٰ حُبِّهِۦ ذَوِي ٱلۡقُرۡبَىٰ وَٱلۡيَتَٰمَىٰ وَٱلۡمَسَٰكِينَ وَٱبۡنَ ٱلسَّبِيلِ وَٱلسَّآئِلِينَ وَفِي ٱلرِّقَابِ وَأَقَامَ ٱلصَّلَوٰةَ وَءَاتَى ٱلزَّكَوٰةَ وَٱلۡمُوفُونَ بِعَهۡدِهِمۡ إِذَا عَٰهَدُواْۖ وَٱلصَّٰبِرِينَ فِي ٱلۡبَأۡسَآءِ وَٱلضَّرَّآءِ وَحِينَ ٱلۡبَأۡسِۗ أُوْلَٰٓئِكَ ٱلَّذِينَ صَدَقُواْۖ وَأُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡمُتَّقُونَ ١٧٧﴾ [البقرة: ١٧٧].
«نيكوكارى آن نيست كه روى خود را به سوى مشرق و [يا] مغرب بگردانيد بلكه نيكى آن است كه كسى به الله و روز بازپسين و فرشتگان و كتاب [آسمانى] و پيامبران ايمان آورد و مال [خود] را با وجود دوست داشتنش به خويشاوندان و يتيمان و بينوايان و در راهماندگان و گدايان و در [راه آزاد كردن] بندگان بدهد و نماز را برپاى دارد و زكات را بدهد و آنان كه چون عهد بندند به عهد خود وفادارانند و در سختى و زيان و به هنگام جنگ شكيبايانند آنانند كسانى كه راست گفتهاند و آنان همان پرهيزگارانند».
خداوند متعال در آیه چنین بیان نموده است که نیکی یعنی: ایمان به الله و ملائکۀ وی و کتابهای و پیامبرانش و روز قیامت که اینها همان اصول پنجگانۀ ایمان است که ایمان بدون آنها وجود نخواهد داشت و همچنین ایمان شامل شریعتهای ظاهری از جلمه برپا داشتن نماز و دادن زکات و نفقههای واجب است و همینطور شامل اعمال قلبی است از جمله صبر و وفای به عهد و بدین ترتیب این خصلتها همۀ قسمتهای دین را در بر میگیرد که همان خصلتهای تقوا است.
اما تقوا حقیقت آن عمل به طاعت خداوند است از روی ایمان و امید به پاداش و همان امر و نهی است که بنده را به انجام آنچه خداوند امر نموده و ترک کردن آنچه خداوند نهی نموده است وا میدارد چنانکه طلق بن حبیب میگوید: «هرگاه فتنه رخ داد آن را با تقوا خواموش کنید». گفتند: تقوی چیست؟ گفت: «اینکه براساس نوری از خداوند طاعت او را کنی و به ثواب او امید داشته باشی و اینکه براساس نوری از خداوند معصیت او را از ترس عقوبت او ترک کنی».
که این جمله از بهترین سخنانی است که در تعریف تقوا و بیان حقیقت آن گفته شده است؛ زیرا هر کاری باید اساس و هدفی داشته باشد و هیچ عملی طاعت و قربت به حساب نمیآید مگر آنکه مصدر آن از ایمان باشد و اینگونه است که ایمان سبب انجام آن میشود و نه عادت یا هوای نفس و نه طلب ستایش از مردم و یا به دست آوردن جاه و مقام، بلکه باید مبدا آن محض ایمان و ثواب خداوندی و به دست آوردن رضایت او باشد که این خصلت «احتساب» نامیده میشود.
بر این اساس هدف از اجتماع مردم و معاشرت آنان باید براساس نیکی و تقوا باشد و هر کدام از آنان دیگری را از نظر علمی و عملی یاری رساند. زیرا هیچ کس همۀ علم و توان را در اختیار ندارد و اینگونه حکمت خداوند چنین اقتضا نموده است که بنی بشر به همدیگر نیازمند باشند و سپس فرموده است:
﴿وَلَا تَعَاوَنُواْ عَلَى ٱلۡإِثۡمِ وَٱلۡعُدۡوَٰنِۚ﴾ [المائدة: ٢].
«و بر گناه و تجاوز با یکدیگر همکاری نکنید».
که گناه و تجاوز از نظر نهی به مانند نیکی و تقوا از نظر امر هستند.
«اثم» یا گناه به چیزی گفته میشود که ذات آن حرام است به مانند زنا و دزدی و مانند آن. «عدوان» یا تجاوز نیز به چیزی گفته میشود که به سبب زیاده روی در نوع آن حرام شده است که در واقع تجاوز و عبور کردن از مرزهای خداوند است که در بارۀ آن چنین فرموده است:
﴿تِلۡكَ حُدُودُ ٱللَّهِ فَلَا تَعۡتَدُوهَاۚ وَمَن يَتَعَدَّ حُدُودَ ٱللَّهِ فَأُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلظَّٰلِمُونَ ٢٢٩﴾ [البقرة: ٢٢٩].
«آنها مرزهای الله هستند پس از آنها تجاوز نکنید و هرکه مرزهای الله را مورد تجاوز قرار دهد پس آنانند که ستمکارانند».
و فرموده است:
﴿تِلۡكَ حُدُودُ ٱللَّهِ فَلَا تَقۡرَبُوهَاۗ﴾ [البقرة: ١٨٧].
«آنها مرزهای الله هستند پس به آنها نزدیک مشوید».
خداوند متعال تجاوز از این مرزها را تحریم نموده است زیرا مرزهای وی حد پایانی میان حلال و حرام است.
اینها احکامی بود که به رابطۀ میان بنده و مردم مربوط بود که باید روابط آنان با یکدیگر از نظر علم و عمل براساس نیکی و تقوا باشد اما در رابطۀ میان بنده و پروردگار بر بنده لازم است که طاعت او را مد نظر داشته و از معصیت او دوری گزیند که همان رهنمون خداوند متعال است که میفرماید: «و تقوای الله را داشته باشد» و این توصیه هم برای یادآوری وظایف بنده نسبت به دیگر بندگان است و هم وظایفی که نسبت به خداوند بر دوش دارد.
انسان عاقل آن است که به خوبی این دو وظیفه را پاس داشته و حق آنها را به نیکی ادا نماید تا اسباب سعادت را در زندگی دنیا به دست آورده و درجات والای بهشت را تصاحب نماید.
از بهترین عواملی که در انسان را در این زمینه یاری میرساند تربیت نمودن نفس و عادت دادن آن بر این اخلاق است؛ مخصوصا در مراحل اول زندگی که افراد براساس یاری رسانی و تعاون میان همدیگر تربیت شوند و در مورد ضرورت این اخلاق و آثار و عاقبت نیک آن آگاهی یابند و پس از آن این اخلاق در مورد نزدیکان و همسایهها نیز عملی شده و وظیفههای واجب در مورد آنها یعنی صلۀ رحم و همکاری و مهربانی مورد عمل قرار گیرد. تا آنکه حلقههای این اخلاق همۀ جامعۀ مسلمان را در بر گیرد و همانگونه شود که رسول خدا – صلی الله علیه و اله و سلم – فرمودهاند که: «مثال مومنان در دوستی و مهربانی و عطوفتی که میان همدیگر دارند به مانند یک بندن یگانه است که اگر عضوی از آن به درد آید همۀ بدن آن عضو را با شب بیداری و تب همراهی میکنند» [به روایت بخاری و مسلم].
پس ای بندگان خداوند تقوای او را پیشه سازید و برای انجام همکاری نیکی و تقوایی که بدان امر شده اید و دوری از همکاری در گناه و تجاوز تلاش نمایید تا هم امر خداوند را که باعث سود و استقامت شماست به انجام رسانده و هم حقوق برادرانتان را به جای آورید.
و همچنین اینگونه با نشان دادن آثار حقیق وبزرگ تعاون بر نیکی و تقوا نصیبی در دعوت به دینتان داشته باشید.
خداوند من و شما را با رهنمودهای قرآن و سنت سود رساند... این سخن خویش را گفته و برای خود و شما و دیگر مسلمانان از خداوند بزرگ از هر گناهی آمرزش میطلبم که او بسیار آمرزنده و مهربان است.