خطبه های حرمین

فهرست کتاب

خطبه‌ی اول:

خطبه‌ی اول:

ستایش مخصوص خداوند است، ستایش مخصوص خداوندی است که امور به امر او تغییر می‌کنند و روزهای پیروزی و شکست را دست به دست می‌گرداند، چه بسیار خاندان‌هایی که قدرت را به دست گرفتند و گمان بردند که برای همیشه بر تخت سلطنت خواهند ماند اما مُلکشان زائل گردید و رفت. پروردگارم را ستایش و ثنا می‌گویم و سپاس او را گفته و به سوی او توبه می‌کنم و از او آمرزش می‌خواهم؛ و گواهی می‌دهم که معبودی به حق نیست جز الله بزرگ متعال، او که مهلت می‌دهد اما رها نمی‌کند و اوست که سخت کیفر است. و گواهی می‌دهم محمد بنده و پیامبر او گرامی‌ترین پیامبران و کامل‌ترین انسان‌هاست. درود و سلام و برکات خداوند بر وی و بر اهل بیت و یاران او باد.

اما بعد:

بهترین سخن، کتاب خداوند است و بهترین راه و روش، راه و روش محمد ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ است و بدترین امور در دین، امورِ نوساخته است و هر نوساخته‌ای در دین بدعت است و هر بدعتی گمراهی است.

سپس بدانید که بهترین توصیه، توصیه به تقوا است:

﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ ٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَقُولُواْ قَوۡلٗا سَدِيدٗا ٧٠ يُصۡلِحۡ لَكُمۡ أَعۡمَٰلَكُمۡ وَيَغۡفِرۡ لَكُمۡ ذُنُوبَكُمۡۗ وَمَن يُطِعِ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥ فَقَدۡ فَازَ فَوۡزًا عَظِيمًا ٧١ [الأحزاب: ٧٠-٧١].

«ای کسانی که ایمان آورده‌اید تقوای الله را پیشه سازید و سختی استوار گویید (٧٠) تا کارهای شما را اصلاح نماید و گناهانتان را برایتان بیامرزد و هرکه از الله و پیامبرش اطاعت کند بی‌تردید پیروزی بزرگی به دست آورده است».

ای مسلمانان:

هنگامی که خداوند زمین را آفرید و خلق را خلقت نمود، در آن سرزمین‌هایی قرار داد و انسان‌هایی را در این سرزمین‌ها پراکنده ساخت، سپس خداوند میان این سرزمین‌ها و انسان‌ها برخی را برگزید:

﴿وَرَبُّكَ يَخۡلُقُ مَا يَشَآءُ وَيَخۡتَارُۗ [القصص: ٦٨].

«و پروردگارت هر چه را بخواهد می‌آفریند و برگزیده می‌سازد».

اینگونه بود که مکه و سرزمین‌های حرام و مدینه‌ی طیبه و شام، سرزمین‌هایی ویژه گردیدند.

همینطور خداوند متعال از میان بندگانش پیامبران را برگزید و سرزمین شام را در نگاهِ پیامبران جایگاه ویژه‌ای داد و آن را سرزمین بسیاری از آن‌ها و فرودگاه وحی از آسمان و سرزمین محشر قرار داد و هنگامی که خداوند در آخر الزمان مسیح را باز خواهد گرداند آن را در همین سرزمین نزد مناره‌ی سفید در شرق دمشق فرود خواهد آورد. [به روایت مسلم]

خوش به حال شام! فرشتگان خداوند بال‌های خود را بر آن گسترده‌اند... آن سرزمینی است که خداوند آن را به نص کتاب و سنت، مبارک گردانده است، آن آغوش باز اسلام و پایتخت آن برای سال‌های متوالی است که بسیاری از دیوان‌های اسلام در آن نگاشته شده و بسیاری از صحابه و علمای مسلمان در خاک آن دفن شده‌اند.

چه اشک‌هایی که از چشم عابدان بر خاک آن فرو غلتیده و چه پرچم‌هایی که در این سرزمین برای جهاد بسته شده‌اند و چه بسیار جوهرهایی که در آن علوم را بر دفترها نگاشته و چه خون‌های پاکی از شهدا که بر آن جاری گشته است: صحابه و نیکان و برگزیدگان... حکومت به دست پادشاهان و سلاطین در آن دست به دست شد و هر کدام بر مجد و عزت و عظمت آن افزودند.

آن سرزمینی است که بر ساحل آن موج‌های حمله‌های صلیبی شکست... حملاتی که دویست سال به طول انجامید و سپاهیان صلیبی پرشماری به اندازه‌ی همه‌ی ساکنان این سرزمین بر آن هجوم آوردند.

هنگامی که از تمدن‌ها سخن به میان آید از شام یاد می‌شود، و هنگامی که ذکر علم و فضل و فتوحات شود، از شام نام می‌برند... شام، سرزمین پیامبران و پناهگاه خوبان است و رسول خدا ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ به هیچ سرزمینی خارج از شبه جزیره‌ی عربستان سفر نکرده است به جز شام.

در آخر الزمان نیز هنگامی که حماسه‌های بزرگ رخ دهند لشکرگاه مسلمانان در سرزمین غوطه در شهری خواهد بود که به آن دمشق می‌گویند که بهترین مسکن مردمان در آن دوران خواهد بود، چنانکه طبرانی از رسول خدا ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ روایت نموده است.

صحابه‌ی رسول خدا ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ نیز این سخن را از وی شنیده‌اند که فرمود: «خداوندا برای ما در شام ما برکت نِه، خداوندا برای ما در شام ما برکت نِه» [به روایت بخاری].

و این سخن ایشان ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ را که می‌فرماید: «اگر اهل شام رو به فساد نهادند هیچ خیری در میان شما نخواهد بود و همچنان گروهی از امت من بر مردم پیروز خواهند بود که عدم یاری هیچ‌کس به آنان زیانی نخواهد رساند تا آنکه قیامت برپا شود» [به روایت ترمذی].

برای همین صحابه‌ی رسول خدا ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ مدت زمان کمی پس از رحلت ایشان با قلب‌هایشان رو به سوی آن سرزمین که خداوند مبارکش ساخته و پیامبرش به آن توصیه نموده، آوردند و اینگونه بیرق‌های پیروزی و پرچم‌های جهاد در آن به اهتزاز در آمد و حماسه‌هایی از نور بر خاک آن نگاشته شد و ردای اسلام بر شام گسترده گردید و طلیعه‌داران ایمان که در مقدمه‌ی آنان خلاد بن ولید و ابوعبیده بن جراح و شُرحبیل بن حسنة و عمرو بن عاص و یزید بن ابوسفیان و قعقاع بن عمرو و ضِرار بن أزوَر قرار داشتند، رو به سوی آن آوردند، در حالی که هزار صحابی که صد تن از آنان از اهل بدر بودند آنان را همراهی می‌کردند.

ولید بن مسلم می‌گوید: «ده هزار چشم که رسول خدا ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ را دیده بودند به شام وارد شدند».

چشم‌هایی که بعد از پاکی مدینه، شام را می‌بینند و این عجیب نیست، چرا که رسول خداـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ آن را برای یاران خود برگزید و آن را به بهترین اصحاب خود توصیه نمود. رسول خدا ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ می‌فرماید: «کار شما به جایی خواهد رسید که لشکرهایی مختلف خواهید شد، لشکری در شام، و لشکری در یمن، و لشکری در عراق» ابن حَواله ـ رضی الله عنه ـ گفت: ای رسول خدا اگر آن روز را درک نمودم یکی از این لشکرها را برایم برگزین. پیامبر خدا ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ فرمود: «شام را برگزین که آن بهترین سرزمین‌های خداوند است و بهترین بندگان خود را به سوی آن برمی‌گزیند، پس اگر نخواستید، یمن را برگزینید و از حوض‌هایتان آب برگیرید که خداوند برای من شام و اهل آن را تضمین کرده است» [به روایت امام احمد و ابوداوود].

و اینگونه سرزمین شام پایتخت حکومت اسلامی شد که در آن نخستین پادشاهان اسلام و عادل‌ترین آنان به پادشاهی رسیدند و از آن نور علم بر جهان تابیدن گرفت و ردای عدل بر آن گسترده شد و ارزش‌های حق و آزادی در آن انتشار یافت و مسلمانان در آن سرزمین زیباترین نمونه‌های حسن هم‌جواری و رفتار بزرگوارانه با دیگران را به نمایش گذاردند.

مسلمانان، عهد و پیمان معتقدان به دیگر ادیان را پاس داشتند و مذاهب و عبادت‌گاه‌های آنان را باقی گذاشتند و اینگونه مردمان در امن و امان زندگی کردند، در حالی که در سرزمینشان و در اعتقاداتشان آزد بودند. سرزمین شام برکت عدل را به دست آورد و زندگی در آن زیبا شد و روزی بس فراوان، تا آنکه عمر بن عبدالعزیز که در آن بر تخت قدرت نشسته بود گفت: «بر قله‌ی کوه‌ها دانه بریزید تا نگویند پرنده‌ای در سرزمین مسلمانان گرسنه ماند».

بر مرزهای این سرزمین لشکرهای مغول شکست خوردند و بر آن نور اسلام تابیدن گرفت تا آنجا که پرسش‌گری از ابن تیمیه ـ رحمه الله ـ پرسید: «آیا ماندن در شام به سبب پیروزی و شکوه اسلام در آن بهتر است یا در مکه و مدینه؟»

سپس زمانه برگشت و اوضاع تغییر کرد و کسانی در آن قدرت یافتند که اوضاع و احوال شام با آنان تغییر کرد. دیگر شام نه آن شام پیشین بود... سبزی آن رو به خشکی نهاد، گل آن پژمرده شد و زندگی بر اهل آن رو به تنگی نهاد و امنیت از سرزمین آن رخت بربست و دشمنان بخش‌هایی از آن را به اشغال در آوردند. اما همچنان علما و صالحانی در این سرزمین هستند. گرچه برخی از آن‌ها در دیگر سرزمین‌ها پراکنده شدند، طرد شده در حالی که دست ظلم و ستم در پی آنان است و چشمانشان گریان و اشکبار. این عجیب نیست، زیرا غریبان و دور افتادگان بیشتر بر سرزمین و هم وطنان خود دل می‌سوزانند... آنان بر صفحه‌ی تلویزیون‌ها سرزمین‌هایی را می‌بینند که می‌شناسند و از آن خاطرات در دل دارند... سرزمینی که اکنون در زیر آتش بمب‌افکن‌ها و توپخانه‌ها کوبیده می‌شود.

ای مسلمانان:

شام، بازمانده‌ی فاتحان صحابه و تابعین است و امانتی است از پیشینیان این امت برای پسینیان. تاریخ آن الهام‌گر است و حال آن دردناک و اهل آن در صبر و شکیابی داستانی طولانی دارند، باشد که صبرشان عاقبت به خیر و با نیکی سرانجام یابد.

ما هم اکنون با یادآوری آن گذشته‌ی افتخارآمیز و آن تاریخ قدیم بر دو زخم عمیق سرزمین شام می‌ایستیم. دو زخمی که خون از آن‌ها روان است... زخم فلسطین و زخم سوریه...

چگونه انسان در این روزها می‌تواند کشته شدن ارزش‌ها را در شام محبوبمان نادیده بگیرد در حالی که غدرِ نزدیکان و دست از یاری کشیدنِ دوران و خیانت مسئولان نسبت به مردمِ خود را می‌بیند که چگونه از اموال مردم برای کشتن و سرکوب و ذلیل کردن آنان استفاده می‌کنند. سلاحی که قرار بود با آن دشمن را دور کنند به سوی ملت نشانه رفته و برای کشتار و تکه تکه کردن آنان به کار می‌رود. ملت برای منافع کسانی سرکوب می‌شود که هیچگاه به فکر آن نبوده‌اند. اکنون، پوشیده‌ها آشکار شده است و شعارها رنگ باخته‌اند و آشکار گردید که دشمن پشت مرزها گاه مهربان‌تر از دشمنی است که در داخل مرزها حضور دارد.

زنان و کودکانی که حتی به سنگ مسلح نیستند، موشک‌های غدر و خیانت خانه‌هایشان را از هم پاشیده و بدن‌هایشان در زیر آوار تکه تکه شده است... دست‌ها و پاهای تکه تکه شده را می‌بینی و بدن‌هایی که زیر ویرانه‌ی خانه‌ها دفن شده‌اند... صحنه‌هایی که نشان‌دهنده‌ی اوج خالی بودن درون مرتکبان آن از انسانیت وارزش‌ها و تهی بودن کارهایشان از نجابت و اصالت است.

خونِ شامیان سیل آسا روانه است، به مانند دجله و فرات، نه برای دشمنی آشکار بلکه به دست کسی که مدعی بعث و عربیت و نگاهبانی از ملت عرب است... جنایتی که هیچ عذر و توجیهی ندارد.

ملت بزرگوار شام:

سلاح شما بزرگوار است و کرامت دارد، آن را برای کشتن برادرانتان به کار نبرید. نیروی شما اندوخته‌ای برای عرب است، با آن بر هم‌میهنان خود زورگویی نکنید، سلاح خود را در حمایت از هم‌میهنان خود و برای دفاع از سرزمینتان به کار برید. بدانید که اگر لوله‌ی تفنگ‌هایتان را به سوی سینه‌های هم نشانه روید هیچ عذری در برابر خداوند و تاریخ نخواهید داشت:

﴿وَمَن يَقۡتُلۡ مُؤۡمِنٗا مُّتَعَمِّدٗا فَجَزَآؤُهُۥ جَهَنَّمُ خَٰلِدٗا فِيهَا وَغَضِبَ ٱللَّهُ عَلَيۡهِ وَلَعَنَهُۥ وَأَعَدَّ لَهُۥ عَذَابًا عَظِيمٗا ٩٣ [النساء: ٩٣].

«و هرکه یک مومن را به عمد بکشد جزای وی جهنم است که جاودانه در آن خواهد ماند و الله بر وی خشم گرفته و او را لعنت کرده و برای وی عذابی بزرگ آماده ساخته است».

صف خود را یکی سازید و کلمه‌تان را یگانه کنید و به سوی خداوند استعانت جویید و صبر پیشه کنید.

بندگان خداوند:

فضیلت سرزمین شام و موجودیت آن به عنوان مرز مهم اسلام، بر مسلمانان لازم می‌گرداند که برای یاری اهل آن و دور ساختن تجاوز از آنان به پا خیزند. رسول خدا ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ صلاح شام را معیاری برای صلاح و نیکی همه‌ی امت دانسته است و این باعث می‌شود همه‌ی مسلمانان تا می‌توانند در برابر تغییر چهره‌ی زیبای شام توسط اهل فساد، ایستادگی کنند تا سرزمین شام همانطور که در همه‌ی تاریخ خود بوده است مهد ایمان و علم و تمدن و نور باشد و تا نسبت به فاتحان صحابه و علمای بزرگواری که بر خاک این سرزمین زندگی کرده و دفن شده‌اند وفاداری نموده و حق بزرگی را که این سرزمین بر گردن ما دارد ادا نماییم و همانگونه شود که عمربن عبدالعزیز می‌خواست که حتی یک پرنده در آن گرسنه نماند و هیچ انسانی در آن در هراس نباشد.

ما امید صبحی را داریم که صفحه‌ی این شب سیاه را ورق زند و گُل‌ها در آن باری دیگر نفس کشند و خورشید آزادی در آن طلوع کند. امیدمان به خداوند، بسیار است که روزهای خوش بار دیگر باز گردند و از آسمانی که ابری است امید برکت می‌رود...

ای اهل شام! باشد که خداوند شبتان را صبح کند، از ترس امانتان دهد، بلایتان را عافیت دهد و بهترینتان را بر شما حاکم گرداند و شر بدان را از سرتان کوتاه نماید:

﴿وَٱللَّهُ غَالِبٌ عَلَىٰٓ أَمۡرِهِۦ وَلَٰكِنَّ أَكۡثَرَ ٱلنَّاسِ لَا يَعۡلَمُونَ ٢١ [يوسف: ٢١].

«و الله بر کار خویش چیره است اما بیشتر مردم نمی‌دانند».

خداوند برای من و شما به واسطه‌ی قرآن عظیم برکت ارزانی دارد و با آیات و ذکر حکیم سود رسانَد. این سخن خویش را گفته و برای خود و شما از خداوند آمرزش می‌خواهم.