خطبه های حرمین

فهرست کتاب

خطبه‌ی اول:

خطبه‌ی اول:

سپاس از آن خداوند است که یاور نیکوکاران است، و گواهی می‌دهم که معبودی به حق نیست جز الله که تنهاست و بی‌شریک و معبود جهانیان است. و گواهی می‌دهم که سرور و پیامبر ما محمد، بنده و پیامرسان او و امام مرسلین است. خداوندا بر او و بر اهل بیت و یاران وی درود و سلام و برکت ارزانی دار...

﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ ٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَقُولُواْ قَوۡلٗا سَدِيدٗا ٧٠ يُصۡلِحۡ لَكُمۡ أَعۡمَٰلَكُمۡ وَيَغۡفِرۡ لَكُمۡ ذُنُوبَكُمۡۗ وَمَن يُطِعِ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥ فَقَدۡ فَازَ فَوۡزًا عَظِيمًا ٧١ [الأحزاب: ٧٠-٧١].

«ای کسانی که ایمان آورده‌اید تقوای الله را پیشه ساخته و سخنی استوار گویید (٧٠) [تا آنکه] کارهایتان را برایتان نیکو ساخته و گناهانتان را برایتان بیامرزد و هرکه از الله و پیامبرش اطاعت کند به تحقیق پیروزی بزرگی به دست آورده است».

ای مسلمانان... اساس زندگی پاک و بنیان سعادتی که همه در پی آنند و اساس عاقبت نیک در دنیا و آخرت در «راستی» پیشه کردن با خداوند در نهان و آشکار و در گفتار و کردار است.

بر اساس این اصل است که ثمرات نیک به دست آمده و نتیجه‌های مورد رضایت در دنیا و آخرت به دست خواهد آمد. خداوند متعال می‌فرماید:

﴿... فَلَوۡ صَدَقُواْ ٱللَّهَ لَكَانَ خَيۡرٗا لَّهُمۡ ٢١ [محمد: ٢١].

«... پس اگر با الله راستی پیشه کرده بودند حتما برایشان بهتر بود».

رسول خدا ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ بخشی از غنیمت‌های خیبر را به یک اعرابی بخشید. پس او به نزد رسول خدا ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ آمد و گفت: من برای این از تو پیروی نمی‌کنم ای رسول خداوند، بلکه من برای این از تو پیروی می‌کنم که تیری به اینجایم اصابت کند و کشته شوم و به بهشت وارد شوم (و به گلوی خود اشاره کرد).

پس رسول خدا ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ به وی فرمود: «اگر با خداوند صادق باشی تو را تصدیق خواهد کرد». آن اعرابی برای نبرد با دشمن برخواست. پس از مدتی او را به نزد رسول خدا آوردند در حالی که به شهادت رسیده بود، پس رسول خدا ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ فرمودند: «آیا او همان است؟» گفتند: آری. گفت: «با خداوند راستی کرد و خداوند نیز او را تصدیق نمود». سپس رسول خدا ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ او را در لباس خود کفن نمود و برایش اینگونه دعا کرد: «خداوندا این بنده‌ات است که برای هجرت در راهت خارج شده، و به شهادت رسیده است و من بر این گواهی می‌دهم» [حدیث صحیح].

این خصلت «راستی» است که با داشتن آن، قلب و بدن و ظاهر و باطن، در پاسداشت کامل دستورات خداوند زندگی می‌کنند و بر راه وی استقامت می‌ورزند. «صدق» و راستی یعنی تربیت درون با بیداری همیشگی و هشدار بودن نسبت به خشم خداوند و عذاب وی و سعی برای به دست آوردن خشنودی و بهشتش.:

﴿وَيُحَذِّرُكُمُ ٱللَّهُ نَفۡسَهُۥۗ... [آل عمران: ٣٠].

«و الله شما را از [کیفر] خود برحذر می‌دارد...».

بر این اساس، امروزه که فتنه‌ها از همه سو امت مسلمان را در محاصره گرفته و مصیبت‌ها از همه جانب زندگی این امت را تهدید می‌کند، این امت نیاز شدیدی به صدق با خداوند دارد. صدق و راستی در ایمان و در طاعت، راستی در اراده و در کار و تلاش و فرمانبری، و در همه‌ی امور و همه‌ی عرصه‌های زندگی.

این اصل، اساس و زیرساخت تلاش افراد و جوامع است برای دستیابی به اصلاح و خوشبختی و فرجام نیک در دنیا و آخرت و همین اصل است که جوامع را به سوی به دست آوردن مطلوب و دور شدن از نامطلوب می‌برد.

برای این است که حاکم و مسئول، در سیاست و مراعات مصالح مردم و تلاش در امور آنان به صدق و راستی با خداوند نیازمند است. همچنین مردم در اطاعت از حاکم براساس راه و روش شریعت، باید با خداوند صادق باشند تا جامعه‌ی فاضلی که «حیات طیبه» در آن متحقق می‌شود به وجود آید.

به همین ترتیب هیچ مسئولی بر راه صحیح نمی‌رود و کارش اصلاح نمی‌شود و تلاشش به فرجام نمی‌رسد مگر هنگامی که با خداوند از در راستی و صدق درآید و براساس آن روش شرعی و صحیحی که اساس مسئولیتش بر آن است یعنی طلب خشنودی خداوند و پاداش او حرکت و تلاش کند...

قاضی هیچگاه به رای صحیح نمی‌رسد مگر با داشتن صداقت کامل با خداوند و مفتی به آنچه صحیح است رهنمون نمی‌گردد مگر هنگامی که در پنهان و آشکار خویش با خداوند راستی پیشه کند و همینطور شخص تاجر در تجارت خویش و کارگر در کار خویش و نویسنده و اهل رسانه در حرفه‌شان.

ای مسلمانان... حقیقت صدق و راستی با خداوند در خوف و خشیت الهی در ظاهر و باطن انسان متجلی می‌شود و اینگونه همه‌ی حرکات و سکنات و رفتار‌ها و اراده‌ها و کردارها و گفتارها، همه‌شان محکوم به امر خدا و رسول وی و در چارچوب روش قرآن و سنت پیامبر قرار خواهند گرفت... نه هواهای درونی بر آن تاثیر خواهد گذاشت و نه منافع شخصی به آن راه خواهد یافت و نه تحت تاثیر موثرات دنیایی و شخصی قرار خواهد گرفت. بلکه حکم نهایی و مرجع اصلی در خوشی و ناخوشی و سختی و آسانی و همه‌ی شرایط، محقق گرداندن شریعت خداوندی و گردن نهادن در برابر فرمان او خواهد بود.

چه در برابر دوست و دشمن یا در مقابل غریب و خویشاوند، یا ثروتمند و فقیر... ابوبکر صدیق رضی الله عنه می‌فرماید: «در سخنی که گوینده‌ی آن وجه الله را نخواهد هیچ خیری نیست». و خالد بن ولید رضی الله عنه می‌گوید: «خدا رحمت کند عمر را... همه‌ی سخنان و کارهایش برای خداوند بود».

این تنها «صدق و راستی» است که با آن، همه‌ی منافع شخصی و خواهش‌های نفسانی از بین خواهند رفت. در داستان سقیفه‌ی بنی ساعده وقتی که در آغاز کار ابوبکر صدیق عمر و ابوعبیده را برای بیعت انتخاب کرد عمر گفت: «به خدا قسم که از هیچ کدام از سخنان ابوبکر بدم نیامد جز این سخن» سپس گفت: «به خداوند سوگند اینکه مورد ضرب قرار گیرم و گردنم زده شود اما به گناه نزدیک نشوم برایم بهتر است از اینکه امارت قومی را بر عهده بگیرم که ابوبکر در میانشان است» سپس خطاب به ابوبکر گفت: «دست را دراز کن» و با او بیعت کرد و مهاجرین و انصار نیز با او بیعت کردند.

این ثمره‌ی صدق و راستی است که هنگامی که ابوبکر صدیق خواست بیعت را از دوش خویش بردارد علی بن ابی طالب به او گفت: «به الله سوگند که تو را بر کنار نخواهیم کرد؛ رسول خدا ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ تو را در دین ما ـ یعنی در امامت نماز ـ مقدم داشت پس چه چیزی تو را به عقب خواهد کشاند؟».

این صدق و راستی است که باعث می‌شود انصار بگویند: پناه بر خدا که ما از ابوبکر پیشی بگیریم در حالی که رسول خدا ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ او را در دین ما ـ یعنی در نماز ـ مقدم گرداند.

ای مسلمانان... چه زیباست این نمونه‌های صدق و راستی که توسط صحابه رضی الله عنهم و به یمن تربیت نبوی و مدرسه‌ی محمدی به نمایش در آمده‌اند.

ابن حجر ـ رحمه الله ـ در کتاب «الاصابه» ذکر می‌کند که: «سعد بن خیثمه و پدرش برای شرکت در جنگ بدر قرعه انداختند پس قرعه به نام سعد افتاد پس پدرش به وی گفت: ای فرزندم امروز برای من فداکاری کن. سعد به وی گفت: ای پدر اگر برای غیر از بهشت بود حتما می‌کردم... پس سعد در روز بدر به نبرد شتافت و پدرش باقی ماند. سعد در این نبرد به شهادت رسید و پدرش نیز پس از او در نبرد احد به مقام شهادت دست یافت...».

این، همه‌اش به خاطر صدق و راستی با خداوند بود که توانستند به مقام شهادت که بزرگ‌ترین مطلوب است دست بابند.

در صحیح السیرة آمده است که عمیر بن ابی وقاص در روز بدر به علت کم بودن سنش از جنگیدن باز داشته شد پس وی گریست و رسول خدا ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ به او اجازه داد تا در نبرد شرکت کند. برادر وی «سعد» می‌گوید: «برادرم عمیر را پیش از آنکه رسول خدا ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ ما را ببیند دیدم که خود را از رسول خدا پنهان می‌داشت. پس به وی گفتم: تو را چه شده است ای برادرم؟ گفت: می‌ترسم که رسول خدا ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ من را کم سن و سال بداند و مرا باز گرداند.. در حالی که من می‌خواهم در راه خدا خارج شوم شاید که خداوند شهادت را نصیب من گرداند... او با خداوند صدق پیشه کرد و خداوند نیز او را تصدیق نمود و درجه‌اش را با شهادت والا گرداند».

همچنین در صحیح السیرة آمده است که أنس بن نضر ـ رضی الله عنه ـ برای عدم شرکتش در نبرد بدر بسیار تاسف می‌خورد، پس گفت: به خدا سوگند که اگر خداوند مرا در واقعه‌ای به همراه رسول خدا ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ حاضر گرداند خواهد دید که چه خواهم کرد. او با خداوند راستی پیشه کرد پس در نبرد احد وقتی از کنار گروهی می‌گدشت که شایعه‌ی شهادت پیامبر، آنان را بهت‌زده کرده بود به آنان گفت: چه باعث شده که شما بنشینید؟ گفتند: رسول خدا ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ کشته شده است. گفت: «ای قوم! اگر رسول خدا کشته شده است خدای محمد زنده است و نمی‌میرد. شما نیز بر آن چیزی که رسول خدا برایش کشته شد کشته شوید». سپس گفت: «خدایا من برای آنچه این‌ها می‌گویند از تو معذرت می‌خواهم...».

سپس وی سعد بن معاذ را دید و گفت: «ای سعد... من بی‌شک بوی بهشت را از احد حس می‌کنم» وی سپس خود را در صف مشرکان انداخت و آنچنان جنگید تا آنکه به شهادت رسید؛ پس در بدن او هشتاد و چند ضربه‌ی شمشیر و نیزه و تیر یافتند و کسی او را نشناخت جز خواهرش که از روی سرانگشتانش او را شناخت...

در مورد امثال وی خداوند متعال این آیه را نازل کرد:

﴿مِّنَ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ رِجَالٞ صَدَقُواْ مَا عَٰهَدُواْ ٱللَّهَ عَلَيۡهِۖ فَمِنۡهُم مَّن قَضَىٰ نَحۡبَهُۥ وَمِنۡهُم مَّن يَنتَظِرُۖ وَمَا بَدَّلُواْ تَبۡدِيلٗا ٢٣ [الأحزاب: ٢٣].

«از ميان مؤمنان مردانى‏اند كه به آنچه با الله عهد بستند صادقانه وفا كردند برخى از آنان به شهادت رسيدند و برخى از آن‌ها در [همين] انتظارند و [هرگز عقيده خود را] تبديل نكردند».

نمونه‌ها و مثال‌ها در مورد کسانی که با خداوند راستی پیشه کردند بیش از آن است که در حساب درآید. صدقی که باعث شد آنان به این مقام و منزلت بلند دست یابند تا آن که خداوند متعال درباره‌ی آنان می‌فرماید:

﴿وَٱلسَّٰبِقُونَ ٱلۡأَوَّلُونَ مِنَ ٱلۡمُهَٰجِرِينَ وَٱلۡأَنصَارِ وَٱلَّذِينَ ٱتَّبَعُوهُم بِإِحۡسَٰنٖ رَّضِيَ ٱللَّهُ عَنۡهُمۡ وَرَضُواْ عَنۡهُ وَأَعَدَّ لَهُمۡ جَنَّٰتٖ تَجۡرِي تَحۡتَهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُ خَٰلِدِينَ فِيهَآ أَبَدٗاۚ ذَٰلِكَ ٱلۡفَوۡزُ ٱلۡعَظِيمُ ١٠٠ [التوبة: ١٠٠].

«و پيشگامان نخستين از مهاجران و انصار و كسانى كه با نيكوكارى از آنان پيروى كردند الله از ايشان خشنود و آنان [نيز] از او خشنودند و براى آنان باغ‌هايى آماده كرده كه از زير [درختان] آن نهرها روان است، هميشه در آن جاودانه‏اند اين است همان كاميابى بزرگ».

ما چقدر به این نیازمندیم که در گفتار و کردار و در پنهان و آشکار و در اراده و نیتمان با خداوند راستی پیشه کنیم و زندگی و روش و رفتار خود را براساس این روش پایه‌ریزی نماییم تا آنکه به مغفرت و رضایت الهی در آخرت و سعادت و زندگی نیک در این دنیا دست یابیم.

خداوند من و شما را به واسطه‌ی قرآن برکت داده و با آیات و بینات آن سود رساند...

این سخن خویش را گفته و برای خود و شما و دیگر مسلمانان از همه‌ی گناهان از خداوند متعال آمرزش می‌خواهم که او بسیار آمرزنده و مهربان است.