خطبهی اول:
ستایش ویژهی خداوند است، ستایش از آن اوست که با حکمت خود امور بندگان را تدبیر نمود و با فضل خود راه هدایت را به آنان نشان داد و با حجت خود اهل عناد را در جای خود نشاند. او را ستایش و سپاس میگویم که نعمتهای پروردگارمان با شکر او افزون میشود و گواهی میدهم که معبودی به حق نیست جز الله که واحد و بیشریک است و از شبیه و همسان پاک و منزه است و گواهی میدهم که سرور و پیامبر ما محمد، بندهی خدا و پیامبراوست که پروردگار آن جایگاه محمود و حوض کوثر را ویژهی او گرداند. درود و سلام و برکات خداوند بر او و بر اهل بیت پاک و یاران نیک وی و تابعین و همهی کسانی باد که تا قیامت به نیکی از آنان پیروی نمایند...
اما بعد:
ای مردم. شما و خودم را به تقوای خداوند عزوجل توصیه میکنم، پس پروای او را داشته باشید و «از روزی بترسید که در آن به سوی الله باز خواهید گشت» [البقرة: ٢٨١] که هرکه از حساب بترسد، در اکتساب تقوا پیشه خواهد کرد و هرکه به کم قانع شد سختی برایش آسانتر خواهد بود و بدانید که گذر زمان کارها و آثار و یادها را به فراموشی خواهد سپرد.
پس برای کاری تلاش کنید که اثرش جاودانه است و یادی که ماندنی است و اثری که ماندگار است، یعنی ایمان و اخلاص و انجام نیکیها و دوست داشتن مردم، زیرا قلبها محبت کسی را در خود جای میدهند که به آنان نیکی روا دارد و بدانید که با سخن نرم دوستیها دوام خواهد یافت و با اخلاق نیک زندگی شیرین خواهد شد و با تواضع است که کارها رو به سامان خواهند آورد:
﴿وَلَا تَسۡتَوِي ٱلۡحَسَنَةُ وَلَا ٱلسَّيِّئَةُۚ ٱدۡفَعۡ بِٱلَّتِي هِيَ أَحۡسَنُ فَإِذَا ٱلَّذِي بَيۡنَكَ وَبَيۡنَهُۥ عَدَٰوَةٞ كَأَنَّهُۥ وَلِيٌّ حَمِيمٞ ٣٤ وَمَا يُلَقَّىٰهَآ إِلَّا ٱلَّذِينَ صَبَرُواْ وَمَا يُلَقَّىٰهَآ إِلَّا ذُو حَظٍّ عَظِيمٖ ٣٥﴾ [فصلت:٣٤-٣٥].
«و نیکی و بدی با هم برابر نیستند، [بدی را] با آنچه بهتر است دفع کن که آنگاه کسی که میان تو و او دشمنی است گوئی دوستی یکدل میگردد (٣٤) و این [ویژگی] را جز کسانی که صبر ورزیدهاند نمییابند و آن نمییابد جز کسی که دارای بهرهای عظیم است».
ای مسلمانان:
خداوند متعال میفرماید:
﴿رَبِّ لَا تَذَرۡنِي فَرۡدٗا وَأَنتَ خَيۡرُ ٱلۡوَٰرِثِينَ ٨٩﴾ [الأنبياء: ٨٩].
«[و زکریا را یاد کن که گفت] پروردگارا مرا تنها مگذار و تو بهترین به ارث برندگانی».
انسان، طبیعتا اجتماعی است، به همراه گروه زندگی میکند و از آن تاثیر میگیرد و بر آن تاثیر میگذارد. وی از همان کودکی روابط اجتماعی خود را با مادر و پدر و سپس افراد خانواده و خویشاوندان و همسایگانش برقرار میکند تا آنکه گسترهی روابط و کنش و واکنش وی در دایرههایی متصل به هم در مدرسه و بازار و محیط کار و دیگر انحای سرزمینی که در آن زندگی میکند و همهی جامعه، گسترش مییابد.
همگرایی جامعه و سلامت و توسعه و انسجام آن به واسطهی یاری اعضایی منسجم و همگرا ممکن است که همهی اینها از خانواده آغاز میشود، زیرا خانواده خشت اول در بنای بُنیهی اجتماعی انسان است و زن و مرد هر دو از نظر انسانی خواهر و برادری تنی هستند که نقشی مشترک را در خانواده و جامعه بازی میکنند. آن دو یا نقش همسری و پدر و مادری دارند، یا نقش برادری و خواهری که برای زندگی محترمانه و سعادتمندانه به کار و تلاش میپردازند:
﴿وَقُلۡنَا يَٰٓـَٔادَمُ ٱسۡكُنۡ أَنتَ وَزَوۡجُكَ ٱلۡجَنَّةَ وَكُلَا مِنۡهَا رَغَدًا حَيۡثُ شِئۡتُمَا وَلَا تَقۡرَبَا هَٰذِهِ ٱلشَّجَرَةَ فَتَكُونَا مِنَ ٱلظَّٰلِمِينَ ٣٥﴾ [البقرة: ٣٥].
«و گفتیم ای آدم تو و همسرت در این بهشت ساکن شوید و از هر کجای آن که خواهید فراوان بخورید و به این درخت نزدیک نشوید که از ستمکاران خواهید بود».
﴿قَالَ ٱهۡبِطَا مِنۡهَا جَمِيعَۢا﴾ [طه: ١٢٣].
«فرمود: هر دو از آن فرو آیید».
از اینجاست که ازدواج و زندگی زناشویی از نظر دین ما بسیار با اهمیت است و از سوی علما و اندیشمندان و اهلرای و جامعهشناسان و روانشاسان مسلمان مورد اهتمام قرار گرفته است زیرا آسودگی زن و شوهر و استقرار و استمرار زندگیِ آن دو به معنای استقرار و ادامه داشتن زندگی و خوشبختی و استقرار همهی جامعه است.
همسران، دو شریک بزرگوارند که خداوند در میان آنها مودت و رحمت را به وجود آورده است که هر دو با هم به آوردگاه زندگی پا میگذارند و اهداف خود را یکی پس از دیگری محقق میسازند، و ازدواج تنها رابطهای میان دو نفر نیست بلکه رابطهای است میان دو خانواده و پیمانی است محکم میان دو زوج:
﴿وَكَيۡفَ تَأۡخُذُونَهُۥ وَقَدۡ أَفۡضَىٰ بَعۡضُكُمۡ إِلَىٰ بَعۡضٖ وَأَخَذۡنَ مِنكُم مِّيثَٰقًا غَلِيظٗا ٢١﴾ [النساء: ٢١].
«در حالی که از یکدیگر کام گرفتهاید و آنان [یعنی زنان] از شما پیمانی استوار گرفتهاند».
پیمانی استوار که به راحتی نمیتوان آن را زیر پا گذاشت، زیرا دو زوج، پیش از ازدواج هرکدام دارای طبیعت و تصورات و ترسها و آرزوهای مخصوص خود بودند. این جدا از سنتها و عادات و اعراف و سطح اجتماعی و اقتصادی آن دو است که ممکن است با هم متفاوت باشد، اما پس از ازدواج هر دو زوج نیاز به همگرایی و سازش با شرایط جدید و تجدید نظر در تصورات و ترسها و آرزوهای گذشتهی خود دارند که این از سوی هر دو زوج و همینطور خانوادههای آنان نیازمند تغییر است.
ای مسلمانان:
همسران شریک همند نه طلبکار، هر چه به سود مرد باشد بیتردید به سود زن نیز هست، و هر چه به سود زن باشد به سود مرد نیز خواهد بود، همینطور مصلحت خانواده و نزدیکان و جامعه. بر این اساس همکاری زن و شوهر یعنی تبادل منافع میان آن دو، و اشکالی ندارد اگر در شناخت مصلحت با هم اختلاف کنند یا آنکه از روی مشورت یک رای را بر رای دیگر ترجیح دهند اما به این شرط که هیچگاه از مصلحت برتر که همان احترام دوجانبه و فداکاری و گذشت دو جانبه از برخی خواستههای شخصی در زندگی خانوادگی است، نگذرند.
لازم است که خانواده با آسانگیری و مودت و صبر و دعوت به صبر، و آرامش و گفتگوی سازنده و تفاهم براساس تسامح اداره شود.
باید از تکبر و مفهوم برد و باخت یا به اجبار مطرح نمودن آرای شخصی در زندگی خانوادگی دوری کرد زیرا در یک خانواده کسی برنده یا بازنده نیست بلکه یا همه پیروزند یا همه بازندهاند.
سعادت در زیادی ثروت یا در جاه و مقام و غلبهی کسی بر کس دیگر نیست، بلکه سعادت به ایمان و صفای درون و آسودگی وجدان و دوری از منفعت شخصی و خودخواهی، و جستجوی خشنودی خداوند و سپس اصلاح خانواده وابسته است.
ای مسلمانان:
طبیعت انسان اینگونه است که در حالت خشم و ناراحتی تنها آنچه را خوب نیست به زبان میآورد و به شکار اشتباهات و بزرگ کردن خطاهای کوچک و طولانی کردن کوتاه و سخت کردنِ آسانِ آن میپردازد گرچه مشخص است که بیشتر انسانها کارهای صحیحشان بیشتر از اشتباهاتشان است و خوبیهایشان بیش از بدیها و نکات مثبتی که دارند بیش از نکات منفیشان است، اما در حالت خشم و نفرت، انسان تنها بدیها را میبیند و از دیدن خوبیها و نیکیها کور میشود. پیامبر ما محمد ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ به این طبیعت بشری اشاره نموده و در حدیث صحیح میفرماید: «هیچ مرد مومنی از زن مومنی بد نبرد که اگر از یک اخلاق او بدش آمد اخلاق دیگرش را خواهد پسندید» [به روایت امام مسلم].
این موضوع بسیار وسیع است و سخن از آن ابعادی گوناگون را در بر میگیرد و طرح آن بسیار مهم و توجه به آن حیاتی است، بلکه میتوان گفت قضیهی خانواده و مشکلات آن از مهمترین قضایا است و تاسفآور است که بسیاری از مردم در خانههایشان و بسیاری از همسران در مشکلات خانوادگی خود به هیچ علاجی فکر نمیکنند جز طلاق.
عجله کردن بدون اندیشه در طلاق، و بدون فهم اسباب و نگاه به عاقبت و تبعات آن در نهایت به افسردگی و عزلت و یأس و نومیدی منجر و باعث به وجود آمدن شک و وسواس میشود که در پایان فرد از توازن و عدل و اعتدال دور میشود زیرا انسان عجول از ثبات و استقرار برخوردار نیست.
شوهر با دیدن ویران شدن خانه و از هم گسیختن خانوادهاش هرگز خوشبخت نخواهد بود، با فرزندانش چه خواهد کرد؟ او ذهنی پراکنده و فکری پریشان دارد.
طلاق عجولانه زلزلهای است که نهاد خانواده را تهدید میکند و ارکان خانه را ویران میسازد و مگر یک خانه جز از دو رکن زن و مرد و مادر و پدر تشکیل شده است؟!
برادران و خواهران:
طلاقی که بدون نیاز واقعی و بدون اسباب صحیح رخ دهد خودش مشکلی است که راه حلی ندارد و بلکه تنها به زن و شوهر مربوط نیست بلکه شعلههای آن دامن کودکان و حتی خانوادههای دو طرف و سپس جامعه را خواهد گرفت.
طلاق عجولانه یعنی دوری از انس همراهی و همصحبتی و آرامش و استقرار. اختلافی که در پی طلاق به وجود میآید آکنده از خشونت و کینهی دوجانبه است و احساسی دشمنانه را در کودکان پدید میآورد به همراه خلأ عمیقی که میان کودک و اطرافیان او به وجود میآورد که گمان میبرد از سوی آنان مورد پذیرش نیست و از سوی دیگران احساس کمرسی و اهمال و فقدان محبت میکند. همینطور احساس غم و بدبینی و خودکمبینی و دوری از مشارکت و کنش و واکنش اجتماعی و ضعف. چنین کودگی احساس سستی و گناه و درگیری درونی میکند و این احساس گناه و پشیمانی، درد و عزلت او را شدیدتر خواهد کرد.
فرزندان طلاق به خانوادهای از هم پاشیده تعلق دارند که محبت در آن اگر معدوم نباشد، کم است. آنان به همراه محبت، امنیت و حمایت و استقرار را نیز از دست میدهند و قربانی اختلاف پدر و مادر میشوند، چه این اختلاف بر سر حق حضانت آنان باشد یا برعکس، برای اینکه پدر و مادر بخواهند از دست آنها راحت شوند.
همینطور ممکن است فرزندان از یکی از والدین یا هر دوی آنها سخنانی نسنجیده بشوند که اعتماد آنها را نسبت به خود و والدین و جامعهیشان از بین ببرد که تاثیر چنین چیزی بر رفتار و تحصیل و روابط آنان پوشیده نیست.
پدر و مادر، پشیتیبان و یار و یاور عاطفی و عقلی فرزندان خود و یاور آنان در مسیر زندگی و به ویژه در سالهای نخست تربیت و تعلیم آنان هستند، اما با جدایی پدر و مادر از یکدیگر، فرزندان این منبع نصیحت و تربیت را از دست میدهند، جدای از احتمال انحراف و بزهکاری و افتادن در دام دوستان ناباب و محیطهای نامناسب و شکست تحصیلی و بیماریهای روحی و روانی و آوارگی و مواد مخدر و تکدیگری و انتشار جرم و جنایت که همه از عواقب طلاقند که پدیدههایی هستند بسیار خطرناک و آثارشان به همهی جامعه خواهد رسید.
اما در مورد زنان، نگاه بسیاری از جوامع در مورد آنان نگاهی است کوتهبین و بلکه اشتباه. نزد آنان زن مطلقه در همه حال گناهکار است. او به همراه وسائلش و همینطور دردها و اشکهای خود به خانه برمیگردد در حالی که زخمی غیرقابل تحمل را در درون خود دارد. این فرهنگ اشتباه زن مطلقه را با نگاه تحقیر و شک مینگرد چنانکه آن زن همهی تیرها را میبیند که گویی تنها به سوی او نشانه رفتهاند و احساس گناه و شکست و ناامیدی را در او برانگیخته میسازند چنانکه گویی همهی جامعه از مسئولیتی که در قبال او و فرزندانش دارند شانه خالی میکنند.
اما بعد، بندگان خداوند:
طلاقی که براساس سنت و راه و روش نبوی نباشد کاری است ناشایست که کینه و رنجی سنگین را بر دوش خانوادهی از هم پاشیده تحمیل میکند. وبال خود را بر روح و روان و جسم و تن گذاشته و باعث رنجش بدن و شکستگی قلب و تنگی سینه میشود و صاحب خود را ـ چه مرد و چه زن ـ احساسی از ناامیدی و نگرانی و تنفر میبخشد.
تا جایی که میگویند: جدایی به واسطهی طلاق، از جدایی به سبب مرگ بدتر است هرچند هر دو حالتی دردناکند، زیرا جدایی با طلاق در پی خود احساس گناه و خودزنی و شک میآورد اما جدایی مرگ باعث غم و دلسوزی و درد جدایی میشود هرچند در این حالت توازن درونی انسان مختل نمیشود.
پس تقوای الله را پیشه سازید و از خانه و خانواده و فرزندانتان محافظت کنید.
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم:
﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّبِيُّ إِذَا طَلَّقۡتُمُ ٱلنِّسَآءَ فَطَلِّقُوهُنَّ لِعِدَّتِهِنَّ وَأَحۡصُواْ ٱلۡعِدَّةَۖ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ رَبَّكُمۡۖ لَا تُخۡرِجُوهُنَّ مِنۢ بُيُوتِهِنَّ وَلَا يَخۡرُجۡنَ إِلَّآ أَن يَأۡتِينَ بِفَٰحِشَةٖ مُّبَيِّنَةٖۚ وَتِلۡكَ حُدُودُ ٱللَّهِۚ وَمَن يَتَعَدَّ حُدُودَ ٱللَّهِ فَقَدۡ ظَلَمَ نَفۡسَهُۥۚ لَا تَدۡرِي لَعَلَّ ٱللَّهَ يُحۡدِثُ بَعۡدَ ذَٰلِكَ أَمۡرٗا ١ فَإِذَا بَلَغۡنَ أَجَلَهُنَّ فَأَمۡسِكُوهُنَّ بِمَعۡرُوفٍ أَوۡ فَارِقُوهُنَّ بِمَعۡرُوفٖ وَأَشۡهِدُواْ ذَوَيۡ عَدۡلٖ مِّنكُمۡ وَأَقِيمُواْ ٱلشَّهَٰدَةَ لِلَّهِۚ ذَٰلِكُمۡ يُوعَظُ بِهِۦ مَن كَانَ يُؤۡمِنُ بِٱللَّهِ وَٱلۡيَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِۚ وَمَن يَتَّقِ ٱللَّهَ يَجۡعَل لَّهُۥ مَخۡرَجٗا ٢ وَيَرۡزُقۡهُ مِنۡ حَيۡثُ لَا يَحۡتَسِبُۚ وَمَن يَتَوَكَّلۡ عَلَى ٱللَّهِ فَهُوَ حَسۡبُهُۥٓۚ إِنَّ ٱللَّهَ بَٰلِغُ أَمۡرِهِۦۚ قَدۡ جَعَلَ ٱللَّهُ لِكُلِّ شَيۡءٖ قَدۡرٗا ٣﴾ [الطلاق: ١-٣].
خداوند متعال من و شما را با قرآن عظیم و با راه و روش محمد ـ صلی الله علیه وسلم ـ سود رساند. این سخن خود را گفته و برای خود و شما و دیگر مسلمانان از هر گناهی آمرزش میخواهم پس از او آمرزش بخواهید که بسیار آمرزنده و مهربان است.