خطبهی اول:
ستایش از آنِ خداوند بزرگ والامرتبه است، آنکه دارای عزت و قدرت و جلال است، او که برق را میفرستد که بیم و امید بندگان را برانگیخته و ابرها سنگین را به وجود میآورد، شکافندهی دانه است و او سختکیفر است. هرآنچه در آسمانها و زمین است، و سایههایشان، شبانگاهان و صبحگاهان، مطیعانه یا به اجبار سجدهی او را میبرند، و گواهی میدهم که معبودی به حق نیست جز الله که واحد است و شریکی ندارد، و گواهی میدهم که محمد، بندهی او و پیامبرش است، او دارای خصلتهای والا بود و در گفتار و کردار اسوه و الگو، راستگو بود و تصدیق شده از نظر قلب و زبان و جوارح، پس درود و سلام خداوند بر وی و بر همسران، مادران مومنان، و بر اهل بیت و یاران وی و تابعین و همهی کسانی که تا قیامت به نیکی پیروی آنان نمایند.
اما بعد:
توصیهای که به خود و شما مینمایم، تقوای خداوند ـ سبحانه و تعالی ـ است که همان توصیهی وی برای پیشینیان و پسینیان است:
﴿وَلَقَدۡ وَصَّيۡنَا ٱلَّذِينَ أُوتُواْ ٱلۡكِتَٰبَ مِن قَبۡلِكُمۡ وَإِيَّاكُمۡ أَنِ ٱتَّقُواْ ٱللَّهَۚ﴾ [النساء: ١٣١].
«و بیتردید کسانی را که پیش از شما به آنان کتاب دادیم و شما را چنین توصیه نمودیم که پروای الله را داشته باشید».
﴿فَٱبۡتَغُواْ عِندَ ٱللَّهِ ٱلرِّزۡقَ وَٱعۡبُدُوهُ وَٱشۡكُرُواْ لَهُۥٓۖ إِلَيۡهِ تُرۡجَعُونَ ١٧﴾ [العنكبوت: ١٧].
«پس از نزد الله روزی بخواهید و او را عبادت کنید و شکر او را به جای آورید. به سوی باز خواهید گشت».
خداوند این جهان را چه جهان بالا و چه جهان پایین، با انس و جن آن، و ملائکه و جماد و حیوانات و پرندگانش آفرید تا تنها او را عبادت کنند و برای او شریکی نیاورند و تا همهی این جهان در برابر عظمت او فروتن شود و نسبت به عبودیت پروردگار یقین یابند، چنانکه خداوند متعال فرموده است:
﴿وَمَا خَلَقۡتُ ٱلۡجِنَّ وَٱلۡإِنسَ إِلَّا لِيَعۡبُدُونِ ٥٦﴾ [الذاريات: ٥٦].
«و جن و انس را جز برای آن که مرا عبادت کنند نیافریدم».
و چنانکه خداوند متعال در جای دیگری میفرماید:
﴿وَمَا خَلَقۡنَا ٱلسَّمَآءَ وَٱلۡأَرۡضَ وَمَا بَيۡنَهُمَا بَٰطِلٗاۚ ذَٰلِكَ ظَنُّ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْۚ فَوَيۡلٞ لِّلَّذِينَ كَفَرُواْ مِنَ ٱلنَّارِ ٢٧﴾ [ص: ٢٧].
«آسمان و زمین و آنچه میان آنهاست را بیهوده نیافریدیم. آن گمان کسانی است که کفر ورزیدند، پس وای از آتش بر کسانی که کفر ورزیدهاند».
و میفرماید:
﴿وَمَا خَلَقۡنَا ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَ وَمَا بَيۡنَهُمَا لَٰعِبِينَ ٣٨ مَا خَلَقۡنَٰهُمَآ إِلَّا بِٱلۡحَقِّ وَلَٰكِنَّ أَكۡثَرَهُمۡ لَا يَعۡلَمُونَ ٣٩﴾ [الدخان: ٣٨-٣٩].
«و آسمانها و زمین و آنچه میان آن دو است را بازیچه نیافریدیم (٣٨) آن دو را به جز برای حق نیافریدیم اما بیشتر آنان نمیدانند».
زیرا آفریدگار متعال، این جهان را بیهوده نیافریده و آن را بیهوده در اختیار بندگانش قرار ننهاده و زمین را بیهدف زیر سلطهی آنان قرار نداده است که در اطراف و اکناف آن سیر کنند و از روزی آن بخورند، چگونه چنین چیزی ممکن است در حالی که خداوند متعال میفرماید:
﴿وَمَا خَلَقۡنَا ٱلسَّمَآءَ وَٱلۡأَرۡضَ وَمَا بَيۡنَهُمَا لَٰعِبِينَ ١٦ لَوۡ أَرَدۡنَآ أَن نَّتَّخِذَ لَهۡوٗا لَّٱتَّخَذۡنَٰهُ مِن لَّدُنَّآ إِن كُنَّا فَٰعِلِينَ ١٧ بَلۡ نَقۡذِفُ بِٱلۡحَقِّ عَلَى ٱلۡبَٰطِلِ فَيَدۡمَغُهُۥ فَإِذَا هُوَ زَاهِقٞۚ وَلَكُمُ ٱلۡوَيۡلُ مِمَّا تَصِفُونَ ١٨ وَلَهُۥ مَن فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِۚ وَمَنۡ عِندَهُۥ لَا يَسۡتَكۡبِرُونَ عَنۡ عِبَادَتِهِۦ وَلَا يَسۡتَحۡسِرُونَ ١٩ يُسَبِّحُونَ ٱلَّيۡلَ وَٱلنَّهَارَ لَا يَفۡتُرُونَ ٢٠﴾ [الأنبياء: ١٦-٢٠].
«و آسمانها و زمین و آنچه میان آن دو است را بازیچه نیافریدیم (١٦) اگر میخواستیم بازیچهای بگیریم بیتردید آن را از پیش خود برمیگرفتیم (١٧) بلکه حق را بر باطل فرو میافکنیم پس آن را در هم میشکند و بناگاه نابود میگردد. وای بر شما از آنچه وصف میکنید (١٨) و برای اوست هرکه در آسمانها و زمین است و کسانی که نزد اویند از عبادت او استکبار نمیورزند و درمانده نمیشوند (١٩) شب و روز بیآنکه سستی ورزند تسبیح او را میگویند».
از اینجاست که خداوند متعال کسانی را که معنای خلقت آسمانها و زمین را درک نکردهاند مورد توبیخ خود قرار میدهد، کسانی که خلقت را وسیلهای برای محقق ساختن عبودیت او به یگانگی قرار ندادهاند. خداوند متعال دربارهی آنان فرموده است:
﴿۞قُلۡ أَئِنَّكُمۡ لَتَكۡفُرُونَ بِٱلَّذِي خَلَقَ ٱلۡأَرۡضَ فِي يَوۡمَيۡنِ وَتَجۡعَلُونَ لَهُۥٓ أَندَادٗاۚ ذَٰلِكَ رَبُّ ٱلۡعَٰلَمِينَ ٩﴾ [فصلت: ٩].
«بگو آیا شما به کسی کفر میورزید که زمین را در دو روز آفرید و برای او شریکان قرار میدهید؟ این است پروردگار جهانیان».
تا آنجا که میفرماید:
﴿ثُمَّ ٱسۡتَوَىٰٓ إِلَى ٱلسَّمَآءِ وَهِيَ دُخَانٞ فَقَالَ لَهَا وَلِلۡأَرۡضِ ٱئۡتِيَا طَوۡعًا أَوۡ كَرۡهٗا قَالَتَآ أَتَيۡنَا طَآئِعِينَ ١١﴾ [فصلت: ١١].
«سپس قصد آسمان نمود در حالی که بخار بود پس به آن به زمین فرمود خواه یا ناخواه بیایید. گفتند: فرمانپذیر آمدیم».
واقعا عجیب است! چگونه آنان که در زمینند از عبودیت او استکبار میورزند در حالی که آسمانی که سایه بر آنان افکنده و زمینی که بر آن هستند هر دو مطیع باری ـ جل جلاله ـ هستند؟ همین آن چیزی است که خداوند ـ سبحانه و تعالی ـ دربارهی آسمانها و زمینش گفته است.
و دربارهی پرندگان آسمان گفته است:
﴿وَٱلطَّيۡرُ صَٰٓفَّٰتٖۖ كُلّٞ قَدۡ عَلِمَ صَلَاتَهُۥ وَتَسۡبِيحَهُۥۗ﴾ [النور: ٤١].
«و پرندگان که در آسمان بال گشودهاند همه ستایش و تسبیح خود را میدانند».
و دربارهی دیگر جنبندگان و جمادات و درختان و سنگها فرموده است:
﴿وَإِن مِّن شَيۡءٍ إِلَّا يُسَبِّحُ بِحَمۡدِهِۦ وَلَٰكِن لَّا تَفۡقَهُونَ تَسۡبِيحَهُمۡۚ﴾ [الإسراء: ٤٤].
«و هیچ چیز نیست مگر آنکه به ستایش او تسبیحمیگویند اما شما تسبیح آنان را درک نمیکنید».
یعنی شما انسیان و جنیان عبادت و تسبیح آنان را درک نمیکنید.
پس ای انسان، عقل و قلب تو کجاست؟ و کجاست آن چیزی که خداوند به واسطهی آن تو را بر بسیاری از مخلوقاتش برتری داده است؟
کشته باد انسان، چه ناسپاس است، پروردگارش او را آفریده است، اما او در برابر دیگران سر خم میکند، پروردگارش به او روزی میدهد، سپس او از دیگران تشکر میکند، پروردگارش به واسطهی عقل و حکمت و انسانیتی که به او عطا کرده است او را گرامی داشته اما:
﴿فَأَبَىٰٓ أَكۡثَرُ ٱلنَّاسِ إِلَّا كُفُورٗا ٨٩﴾ [الإسراء: ٨٩].
«ولی بیشتر مردم جز سر انکار ندارند».
﴿وَلَٰكِنَّ أَكۡثَرَ ٱلنَّاسِ لَا يَشۡكُرُونَ ٢٤٣﴾ [البقرة: ٢٤٣].
«اما بیشتر مردم شکر نمیگزارند».
﴿وَلَٰكِنَّ أَكۡثَرَ ٱلنَّاسِ لَا يَعۡلَمُونَ ١٨٧﴾ [الأعراف: ١٨٧].
«اما بیشتر مردم نمیدانند».
﴿وَلَٰكِنَّ أَكۡثَرَ ٱلنَّاسِ لَا يُؤۡمِنُونَ ١٧﴾ [هود: ١٧].
«اما بیشتر مردم ایمان نمیآورند».
اما اسباب تعجب این است که: آنکه وسیلهی کامل را برای عبودیت در اختیار دارد از دیگر آفریدگار خداوند فروتنی کمتری پیشه میکند:
﴿أَلَمۡ تَرَ أَنَّ ٱللَّهَ يَسۡجُدُۤ لَهُۥۤ مَن فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَمَن فِي ٱلۡأَرۡضِ وَٱلشَّمۡسُ وَٱلۡقَمَرُ وَٱلنُّجُومُ وَٱلۡجِبَالُ وَٱلشَّجَرُ وَٱلدَّوَآبُّ وَكَثِيرٞ مِّنَ ٱلنَّاسِۖ وَكَثِيرٌ حَقَّ عَلَيۡهِ ٱلۡعَذَابُۗ وَمَن يُهِنِ ٱللَّهُ فَمَا لَهُۥ مِن مُّكۡرِمٍۚ إِنَّ ٱللَّهَ يَفۡعَلُ مَا يَشَآءُ۩ ١٨﴾ [الحج: ١٨].
«آیا ندیدهای که برای الله سجده میبرد هرکه در آسمانها است هرکه در زمین است و [همچنین] خورشید و ماه و ستارگان و کوهها و درختان و جنبندگان و بسیاری از مردم، و بسیاری هستند که عذاب بر آنان واجب شده است و الله هرکه را خوار دارد او را هیچ گرامیدارندهای نیست. همانا الله هر چه بخواهد انجام میدهد».
خوب در این آیه تامل نمایید که خداوند متعال از میان آفریدههایی که در ذکر نموده است تنها انسانها را مستثنا گردانده است چنانکه در آیات دیگری میفرماید:
﴿فَمِنۡهُم مَّنۡ ءَامَنَ وَمِنۡهُم مَّن كَفَرَۚ﴾ [البقرة: ٢٥٣].
«پس برخی از آنها ایمان آورند و برخی از آنها کفر ورزیدند».
﴿وَمَآ أَكۡثَرُ ٱلنَّاسِ وَلَوۡ حَرَصۡتَ بِمُؤۡمِنِينَ ١٠٣﴾ [يوسف: ١٠٣].
«و بیشتر مردم حتی اگر [در هدایتشان] حریص باشی مومن نیستند».
بندگان خداوند:
ما در زمانهای زندگی میکنیم که در آن زندگی مادی و نظریات فلسفی و انقلاب فناوری و زرادخانهی نظامی آکنده از روح خودخواهی و تجاوزکارانه، و ارادهی تکبر در زمین و از بین بردن جانها و کشتزارها به اوج خود رسیده است. اما این تمدن نتوانست روح انسانها را با رحمت و آرامش و حکمت و عدل و ایثار، سیر کند. دلیل این ادعا همین مسابقهای است که انسانها برای مسلح ساختن خود برگزار کردهاند، که چند برابر بیشتر از دیگر احتیاجات بشری از جمله اخلاق و غذا و آب است.
تا آنکه که این سهگانهی خفهکننده، یعنی: خلأ روحی و تحریف تاریخ و قهر نظامی بر سینهی بشر نشست و سپس اسلحهی کشتار جمعی پا به عرصه گذاشت و صلح را به معنای حماقت، و مهربان را به معنای ناتوانی و عدل را به معنای تسلیم معرفی کرد، و مفهوم حماقت را در حق کسی صادق گرداند که سعی دارد حق خود را به نام عدالت و رحمت بگیرد، تا آنکه به جایی رسیدیم نمیتوان مفهوم عدل را یافت مگر آنجایی که ستم است، و نمیتوان مفهوم صلح را دید مگر آنجا که جنگ است تا آنکه جهان امروز آکنده گردید از انواع رنگارنگی از تجاوزهای سیاسی و اقتصادی و نظامی، و امنیت برای بسیاری از جوامع تبدیل به سرابی شد دست نایافتنی.
راز پنهان در همهی این مصیبتها به حاشیه راندن صلح است؛ آری، صلح حقیقی که همان آرامش و استقرار است. صلحی که بندگی در برابر آن داورِ عادل را مقرر میگرداند و او را به عنوان پروردگار روزی دهنده که معبودی دیگر جز او نیست میشناسد. همان صلحی که خداوند، آن پادشاه پاک که نامش «سلام» است تشریع نموده است. همان صلحی که باطل از هیچ سو راهی بدان ندارد و از سوی حکیمی ستوده شده نازل شده است. صلحی از سوی پروردگار سوی به سوی بشریت:
﴿وَمَنۡ أَحۡسَنُ دِينٗا مِّمَّنۡ أَسۡلَمَ وَجۡهَهُۥ لِلَّهِ وَهُوَ مُحۡسِنٞ وَٱتَّبَعَ مِلَّةَ إِبۡرَٰهِيمَ حَنِيفٗاۗ وَٱتَّخَذَ ٱللَّهُ إِبۡرَٰهِيمَ خَلِيلٗا ١٢٥﴾ [النساء: ١٢٥].
«و دین چه کسی بهتر از آن است که خود را تسلیم الله کرده است در حالی که نیکوکار است و از دین ابراهیم که به دور از شرک بود پیروی نمود و الله ابراهیم را به دوستی گرفته بود».
بشریت هرچه قدر تلاش کند و هر چه علوم و دانستههایش را صرف نماید و هرآنچه از اسباب را که در دست دارد استفاده نماید نخواهد توانست به مثقال ناچیزی از علم خداوند دست یابد چرا که خداوند میفرماید:
﴿وَلَا يُحِيطُونَ بِشَيۡءٖ مِّنۡ عِلۡمِهِۦٓ إِلَّا بِمَا شَآءَۚ﴾ [البقرة: ٢٥٥].
«و به چیزی از علم وی احاطه نمییابند مگر به آن اندازه که بخواهد».
پس بشریت را چه شده است که به شکوه و عظمت خداوند اقرار نمیکند، در حالی که آنان را در مراحل مختلف آفریده است؟ هیچ چیز جز صلحی که از سوی خداوند آمده است برای بشریت سودی نخواهد داشت.
در تاریخ هیچ مبدا یا دین یا اندیشهای نبوده که مهربانتری و رئوفتر و عادلتر از دین اسلام باشد، و برای این ادعا نمیتوان دلیلی روشنتر از این آورد که در این دین در حل جنگ با دشمن نیز کشتن پیرمردان و کودکان و زنان و قطع کردن درختان جایز نیست، چه صلحی بزرگتر از این صلح؟!
اما بسیار جای تاسف است که برخی از مسلمانان همهی اینها را میدانند اما به سمت شعارهای براق و فلسفههایی میشتابند که خداوند برای آن دلیلی نیاورده است و اسلام را آنگونه که نیست تفسیر میکنند.
بدون شک هرچه بیداری و نگاه تیزبین مسلمانان نسبت به حقیقت اسلام ضعیفتر باشد همانطور شوق آنان به سوی سراب صلح پوشالین بیشتر خواهد شد، رنگ زیبای آن را خواهند دید و طعم تلخ آن را حس نخواهند کرد، اشک دروغین را خواهند دید و توپخانه را نخواهند دید، میدانند که مار هنگام نیش زدن تبسم نمیکند اما کسانی را که در حال نیش زدن میخندند نخواهند دید.
چه زیبا است مثال ابوحاتم بُستی که از یکی از شیوخ خود نقل میکند که صیادی در روزی طوفانی گنجشکها را شکار میکرد و باد باعث میشد گرد و خاک به چشم او رود و از آن اشک جاری شود. آن صیاد همین که گنجشکی را میگرفت بالش را میشکست و در کیسه میانداخت. مردی که این صحنه را میدید به دوستش گفت: چه دلرحم است! نمیبینی از چشمش اشک فرو میریزد! دوستش به او گفت: به اشک چشمانش نگاه نکن، به کار دستش نگاه کن!
﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ ٱدۡخُلُواْ فِي ٱلسِّلۡمِ كَآفَّةٗ وَلَا تَتَّبِعُواْ خُطُوَٰتِ ٱلشَّيۡطَٰنِۚ إِنَّهُۥ لَكُمۡ عَدُوّٞ مُّبِينٞ ٢٠٨ فَإِن زَلَلۡتُم مِّنۢ بَعۡدِ مَا جَآءَتۡكُمُ ٱلۡبَيِّنَٰتُ فَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّ ٱللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ ٢٠٩﴾ [البقرة: ٢٠٨-٢٠٩].
«ای کسانی که ایمان آوردهاید همگی به تسلیم و اطاعت الله درآیید و از گامهای شیطان پیروی نکنید که همانان او دشمنی آشکار برای شماست (٢٠٨) و اگر پس از آنکه برای شما دلایل آشکار آمد دستخوش لغزش شدید بدانید که الله عزیز و حکیم است».
لازم است که هر کدام از ما خود را از خودخواهی و بیمسئولیتی برهاند و قید و بندهای منفیگرایی و بیمبالاتی را از خود باز کند تا بتواند تبدیل به یکی از آجرهای برج باشکوه اسلام شود. ساختمانی که هرکه بنایش کرد زیان نمیبیند و هرکه در آن ساکن شد پشیمان نمیشود.
زیرا شناخت واقعی خداوند و ایمان به آنچه از سوی وی آمده است تنها راه تفاوت نهادن میان صلح حقیقی و صلح دروغین است، زیرا صلح در اسلام به معنای عدالت و صدق و امانتداری و رحمت است، اما صلح در مفهوم دروغین خود بر مصلحت شخصی و قدرت و سلطهی قویترها استوار است، همان اساس جاهلی که ظلم و ستم ورزیدن را از خصلتهای اساسی بشر میداند، یا آنطور که میگویند: «هرکه ستم نمیکند حتما نمیتواند!» و خداوند متعال از قول اصحاب کهف چه زیبا میفرماید که:
﴿إِنَّهُمۡ إِن يَظۡهَرُواْ عَلَيۡكُمۡ يَرۡجُمُوكُمۡ أَوۡ يُعِيدُوكُمۡ فِي مِلَّتِهِمۡ وَلَن تُفۡلِحُوٓاْ إِذًا أَبَدٗا ٢٠﴾ [الكهف: ٢٠].
«آنها اگر به شما دست یابند سنگسارتان میکنند یا شما را به دین خود باز میگردانند و آنگاه هرگز رستگار نخواهید شد».
خداوند متعال برای من و شما در قرآن بزرگ برکت نهد و با آیات و ذکر حکیم سود رساند. این سخن خویش را گفته، اگر صحیح بود از سوی خداوند و اگر خطا، از سوی نفس و شیطان بود، و از خداوند آمرزش میخواهم که او بسیار آمرزنده است.