خطبه های حرمین

فهرست کتاب

خطبه‌ی اول:

خطبه‌ی اول:

ستایش ویژه خداوند والامرتبه‌ی قدیر است، اوست که بر بندگان خود چیره است و بر آنان نگهبانانی می‌فرستد:

﴿لَهُ ٱلۡحَمۡدُ فِي ٱلۡأُولَىٰ وَٱلۡأٓخِرَةِۖ وَلَهُ ٱلۡحُكۡمُ وَإِلَيۡهِ تُرۡجَعُونَ ٧٠ [القصص: ٧٠].

«در این دنیای نخست و در آخرت ستایش از آن اوست، و حکم از آن اوست و به سوی او باز خواهید گشت».

و گواهی می‌دهم که معبودی به حق نیست جز الله که واحد و بی‌شریک است و گواهی می‌دهم که محمد، بنده و پیامبر اوست که خداوند وی را با هدایت و دین حق فرستاد تا آن را بر دیگر ادیان چیره سازد حتی اگر مشرکان را خوش نیاید و او رسالت را تبلیغ نمود و امانت را به انجام رساند و برای امت خیرخواهی نمود پس درود و سلام خداوند بر وی و بر اهل بیت و یاران پاک او و بر همه‌ی کسانی که تا قیامت به نیکی از آنان پیروی نمایند.

اما بعد، نصیحت من به خود و شما تقوای خداوند است زیرا که آن سلاح هر مومن و پناه هر ترسنده و بشارت هر راغبی است:

﴿فَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ يَٰٓأُوْلِي ٱلۡأَلۡبَٰبِ لَعَلَّكُمۡ تُفۡلِحُونَ ١٠٠ [المائدة: ١٠٠].

«پس ای صاحبان خرد تقوای الله را پیشه سازید باشد که رستگار شوید».

ای مردم:

همه‌ی انسان‌ها با وجود تفاوتی که در فهم امور دارند بر این متفقند که عقل از بزرگ‌ترین نعمت‌های خداوند بر بنده است که به واسطه‌ی آن میان پاک و ناپاک و زشت و زیبا تفاوت می‌نهد. عقل نشانه‌ای است که با آن میان انسان و حیوانات و جمادات تفاوت حاصل می‌شود و قدر آن را نمی‌داند مگر کسی که از نعمت آن برخوردار است:

﴿وَٱللَّهُ أَخۡرَجَكُم مِّنۢ بُطُونِ أُمَّهَٰتِكُمۡ لَا تَعۡلَمُونَ شَيۡ‍َٔا وَجَعَلَ لَكُمُ ٱلسَّمۡعَ وَٱلۡأَبۡصَٰرَ وَٱلۡأَفۡ‍ِٔدَةَ لَعَلَّكُمۡ تَشۡكُرُونَ ٧٨ [النحل: ٧٨].

«و الله شما را از شکم مادرانتان خارج ساخت که هیچ نمی‌دانستید و برای شما گوش و چشم‌ها و دل‌ها قرار داد باشد که شکر گذار باشید».

و ارزش عقل را نمی‌داند مگر کسی که بی‌خردان را دیده است یا استفاده نبردن از عقل را مشاهده کرده باشد. اما کسی که از نعمت عقل برخوردار است اما این عقل اثری در زندگی او ندارد به مانند الاغی است که کتاب‌هایی بر پشت خود حمل می‌کند.

دوگانگی و تضاد به بسیاری از عقل‌ها نفوذ کرده است و باعث ناآرامی و بی‌خردی در رای و اندیشه و اخلاق شده است که ناگزیر به «سفاهت» منتهی شده است و سفیه کسی است که جهلش آشکار است و عقلش سبک و عقل خود را با تقلید کور و روی‌گردانی از نگاه و تفکر، بی‌ارزش دانسته است. در اندیشه‌اش خلل است، در ارزش‌هایش خلل است و در قلمش هم خلل، و عاقلان از او می‌گریزند.

سفاهت، دیوانگی یا از دست دادن عقل نیست بلکه بد استفاده کردن از آن یا به حاشیه راندن آن از نقشی است که برای آن آفریده شده است، بر این اساس هر صاحب عقلی که براساس خواست خداوند و خواست پیامبر او ـ صلی الله علیه وسلم ـ راه بپیماید از عقل سلیم برخوردار است و هر کس از خواستة خداوند و پیامبرش ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ دوری کند سفیه است حتی اگر از نظر نیروی عقلی از خردمندان نیز قوی‌تر باشد.

از اینجاست که خداوند متعال همه کسانی را که با او از در عناد وارد شده یا در مقابل شریعت ومنهاج او سرکشی کرده‌اند سفیه نامیده است:

﴿وَإِذَا قِيلَ لَهُمۡ ءَامِنُواْ كَمَآ ءَامَنَ ٱلنَّاسُ قَالُوٓاْ أَنُؤۡمِنُ كَمَآ ءَامَنَ ٱلسُّفَهَآءُۗ أَلَآ إِنَّهُمۡ هُمُ ٱلسُّفَهَآءُ وَلَٰكِن لَّا يَعۡلَمُونَ ١٣ [البقرة: ١٣].

«و اگر به آنان گفته شود ایمان بیاورید همانگونه که مردم ایمان آوردند می‌گویند: آیا همانطور که سفیهان ایمان آوردند ایمان آوریم؟ به درستی که آنان خود سفیهانند اما نمی‌دانند».

خداوند آن‌ها را به همه‌ی عقل و هوش سرشاری که داشتند سفیه نامید زیرا با رنگ خدایی به مخالفت برخواسته بودند. برای همین خداوند متعال همه‌ی سفیهانی را که از عقل خود در خشنودی خداوند بهره نمی‌برند یا از آن برای خشم خداوند استفاده می‌کنند چنین مورد وعید خود قرار می‌دهد:

﴿أُوْلَٰٓئِكَ كَٱلۡأَنۡعَٰمِ بَلۡ هُمۡ أَضَلُّۚ أُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡغَٰفِلُونَ ١٧٩ [الأعراف: ١٧٩].

«آنان به مانند چارپایان و بلکه گمراه‌ترند، آنان غافلانند».

سفاهت آفتی است که ممکن است انسان هم در امور دینی و هم امور دنیایی گرفتار آن شود؛ سفاهت در دین با مخالفت خدا و رسول و رویگردانی از شریعت خداوند یا ضدیت با آن و یا استهزای خدا و رسول وی ـ صلی الله علیه وسلم ـ یا مسخره کردن چیزی از امور دین یا کوچک شمردن شریعت خداوندی و توصیف نمودن آن به عقب افتادگی و نقص یا مناسب ندانستن آن برای جهان امروز است که همه‌ی این‌ها سفاهت و نادانی است چنانکه خداوند متعال می‌فرماید:

﴿۞سَيَقُولُ ٱلسُّفَهَآءُ مِنَ ٱلنَّاسِ مَا وَلَّىٰهُمۡ عَن قِبۡلَتِهِمُ ٱلَّتِي كَانُواْ عَلَيۡهَاۚ [البقرة: ١٤٢].

«سفیهان مردم خواهند گفت چه چیز آنان را از قبله‌ای که بر آنان بودند برگرداند».

خداوند متعال در این آیه معترضان به تغییر قبله را به سفاهت وصف نموده است زیرا انسان عاقل به امر خداوند و پیامبر وی ـ صلی الله علیه وسلم ـ اعتراض نمی‌کند و اینگونه به مقام عزت و کرامت دست می‌یابد، به خلاف معترضان که به ذلت و خواری دچار خواهند شد:

﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ يُحَآدُّونَ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥٓ أُوْلَٰٓئِكَ فِي ٱلۡأَذَلِّينَ ٢٠ [المجادلة: ٢٠].

«کسانی که با الله و پیامبرش مخالفت می‌کنند آنان از جمله زبونان خواهند بود».

وصف سفاهت تنها محدود به گروهی از سفیهان انس نبوده و بلکه خداوند متعال در مورد گروهی از جنیان نیز این صفت را به کار برده است آنجا که از قول جنیان مومن می‌فرماید:

﴿وَأَنَّهُۥ كَانَ يَقُولُ سَفِيهُنَا عَلَى ٱللَّهِ شَطَطٗا ٤ [الجن: ٤].

«و کم خرد ما درباره‌ی الله سخنان یاوه می‌گوید».

ببینید چگونه انسیان و جنیان در سفیه دانستن کسی که در دین کجروی کند و به غیر هدایت خداوند راه بپیماید متفقند، و خداوند متعال می‌فرماید:

﴿وَمَن يَرۡغَبُ عَن مِّلَّةِ إِبۡرَٰهِ‍ۧمَ إِلَّا مَن سَفِهَ نَفۡسَهُۥۚ [البقرة: ١٣٠].

«و جز آنکه سبک‌مغز است کسی از ملت ابراهیم روی برنمی‌تابد».

اینگونه است که عواقب سفاهت در امور دین بسیار وخیم است زیرا تنها به خود سفیه محدود نمی‌ماند بلکه دامنه‌ی آن به سفیه و عاقل و همه‌ی جامعه خواهد رسید و رسول خدا ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ هنگامی که از ایشان پرسیدند: آیا در حالی که صالحان در میان ما هستند نیز هلاک می‌شویم؟ فرمودند: «آری اگر ناپاکی زیاد شود».

برای همین است که خداوند متعال می‌فرماید:

﴿وَٱتَّقُواْ فِتۡنَةٗ لَّا تُصِيبَنَّ ٱلَّذِينَ ظَلَمُواْ مِنكُمۡ خَآصَّةٗۖ وَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّ ٱللَّهَ شَدِيدُ ٱلۡعِقَابِ ٢٥ [الأنفال: ٢٥].

«و از فتنه‌ای بترسید که تنها به ستمگران شما نمی‌رسد و بدانید که الله سخت کیفر است».

از سفاهت سفیهان است که به سبب سفاهت و حماقت خود مصیبت و بدبختی را نصیب جامعه خود می‌کند. موسی ـ علیه السلام ـ نیز از آن جهت از سفاهت در دین می‌ترسید که باعث عقوبتی فراگیر از سوی خداوند شوند و برای همین در نیایش با خداوند خود فرمود:

﴿قَالَ رَبِّ لَوۡ شِئۡتَ أَهۡلَكۡتَهُم مِّن قَبۡلُ وَإِيَّٰيَۖ أَتُهۡلِكُنَا بِمَا فَعَلَ ٱلسُّفَهَآءُ مِنَّآۖ إِنۡ هِيَ إِلَّا فِتۡنَتُكَ تُضِلُّ بِهَا مَن تَشَآءُ وَتَهۡدِي مَن تَشَآءُۖ أَنتَ وَلِيُّنَا فَٱغۡفِرۡ لَنَا وَٱرۡحَمۡنَاۖ وَأَنتَ خَيۡرُ ٱلۡغَٰفِرِينَ ١٥٥ [الأعراف: ١٥٥].

«پروردگارا اگر می‌خواستی آنان را و مرا پیش از این هلاک می‌ساختی آیا ما را به [سزای] آنچه كم‌خردان ما کرده‌اند هلاک می‌کنى این جز آزمایش تو نیست هرکه را بخواهی به وسیله‌ی آن گمراه و هرکه را بخواهی هدایت می‌کنى تو سرور مایی پس ما را بیامرز و به ما رحم کن و تو بهترین آمرزندگانی».

اما سفاهت در امور دنیا با مصرف مال در کارهایی که است مخالف شرع خداوند است و یا با اسراف و تبذیر و هدر دادن آن مانند: تجارت و سرمایه‌گذاری متهورانه بدون در نظر گرفتن حرمت آن که این عین سفاهت است و گذاشتن امور در غیر جایگاه آن است. بر این اساس خداوند متعال می‌فرماید:

﴿وَلَا تُؤۡتُواْ ٱلسُّفَهَآءَ أَمۡوَٰلَكُمُ ٱلَّتِي جَعَلَ ٱللَّهُ لَكُمۡ قِيَٰمٗا [النساء: ٥].

«و اموال خود را که الله آن را [مایه‌ی] قوام [زندگی] شما گردانده است به سفیهان ندهید».

سفاهت در این زمینه بسیار شده است و برخی از مردم نسبت به حقوق یکدیگر سهل‌انگار شده‌اند و بدون در نظر گرفتن امانت به تصرف در اموال مردم پرداخته‌اند و در نتیجه دشمنی‌ها و دعواها بسیار شده و ورشکستگی‌های ناگهانی و خسارت‌های پی در پی فزونی گرفته و فتنه‌ها در میان شریکان و سرمایه‌گذاران رخ داده که همه به سبب طمع و فزون‌خواهی و ضعف قناعت است که باعث سفاهت در مساله‌ی اموال شده است.

اما اساس و جامع امر در این زمینه سخن رسول خدا ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ که می‌فرماید: «هرکه مالی را با ادای حق آن دریافت نماید برای او در آن برکت داده می‌شود و هرکه مالی را بدون ادای حق آن بگیرد به مانند کسی است که می‌خورد اما سیر نمی‌شود» [به روایت مسلم].

بنابراین کسانی که مردم آنان را امین اموال خود دانسته‌اند تقوای او را در نظر گیرند و در زمینه‌ای به معامله و جذب سود مشغول شوند که خداوند حلال گردانده است و از تهور و زیاده‌روی و از افتادن در شبهه دوری کنند و از اطمینان مردم سوء استفاده نکنند و این سخن رسول خدا ـ صلی الله علیه وسلم ـ را به یاد داشته باشند که می‌فرماید: «هرکه مال مردم را به قصد ادای آن بردارد خداوند آن را از جانب وی ادا خواهد نمود، اما هرکه آن را به قصد اتلاف آن بردارد خداوند او را تلف کند» [به روایت بخاری].

از دیگر انواع سفاهت، کشتن نفسی است که خداوند جز به حق حرام گردانده است و هر چه یک شخص دستش به کشتن دیگران آلوده‌تر باشد، سفیه‌تر است. عجیب است کار کسانی که ملت و هم‌نوعان خود را می‌کشند، کسانی که پیامبرخدا ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ آنان را سبک‌مغز می‌داند.

از ویژگی‌های این گروه چنین است که مسلمانان را می‌کشند و بت‌پرستان را رها می‌کنند چنانکه امروزه برای برخی از برادران و خواهران ما که کشته شده و یا مورد شکنجه قرار می‌گیرند رخ می‌دهد و چه بسیار غم‌انگیز است حال برادران ما در سوریه؛ کسانی که با شدیدترین انواع جور و ستم و قتل و وحشی‌گری مواجهند که خدا و رسول وی را خوش نمی‌آید و هیچ دین و آیین و عرفی آن را قبول ندارد. کشتار و پیمان‌شکنی و سرکشی... و هر چه به آن‌ها گفته شود تقوای خدا را پیشه کنید انگشت در گوش فرو کرده و اسلحه‌ی خود را نشانه رفته و استکبار می‌ورزند.

درباره‌ی امثال اینان سخن ابن عباس صدق می‌یابد که می‌گوید: «اگر می‌خواهی جهل عرب را [در جاهلیت] بدانی این سخن خداوند متعال را بخوان که می‌فرماید: ﴿قَدۡ خَسِرَ ٱلَّذِينَ قَتَلُوٓاْ أَوۡلَٰدَهُمۡ سَفَهَۢا بِغَيۡرِ عِلۡمٖ وَحَرَّمُواْ مَا رَزَقَهُمُ ٱللَّهُ ٱفۡتِرَآءً عَلَى ٱللَّهِۚ قَدۡ ضَلُّواْ وَمَا كَانُواْ مُهۡتَدِينَ ١٤٠ [الأنعام: ١٤٠]. «بی‌تردید زیان‌کار شدند کسانی که فرزندان خود را سفیهانه بدون آنکه بدانند، کشتند و آنچه را الله به آنان روزی داده بودند با دروغ بستن بر الله حرام گرداندند، بی‌تردید آنان گمراه شدند و هدایت‌شده نبودند»» [به روایت بخاری].

بدین مناسبت شایسته است همه‌ی حکومت‌ها و رهبران و علما و اندیشمندان و ملت‌هایی را که در راه انکار بر این جنایتکاران دست داشته‌اند و به ویژه کشورهایی که سفیران خود را فراخوانده و در برابر ظلم و سرکشی ایستاده‌اند را مورد سپاس قرار داد.

خداوند در این تلاش‌ها برکت اندازد.

﴿وَٱللَّهُ غَالِبٌ عَلَىٰٓ أَمۡرِهِۦ وَلَٰكِنَّ أَكۡثَرَ ٱلنَّاسِ لَا يَعۡلَمُونَ ٢١ [يوسف: ٢١].

«و الله بر کار خویش چیره است اما بیشتر مردم نمی‌دانند».

﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ ٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَقُولُواْ قَوۡلٗا سَدِيدٗا ٧٠ يُصۡلِحۡ لَكُمۡ أَعۡمَٰلَكُمۡ وَيَغۡفِرۡ لَكُمۡ ذُنُوبَكُمۡۗ وَمَن يُطِعِ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥ فَقَدۡ فَازَ فَوۡزًا عَظِيمًا ٧١ [الأحزاب: ٧٠-٧١].

«ای کسانی که ایمان آورده‌اید پروای الله را بدارید و سخنی استوار گویید (٧٠) تا کار شما را به صلاح آورد و گناهانتان را بیامرزد و هرکه الله و پیامبرش را اطاعت کند بی‌تردید پیروزی بزرگی به دست آورده است».

آنچه را گفتم اگر صحیح بود از سوی خداوند و اگر خطا بود از نفس و از شیطان بود و از الله آمرزش می‌خواهم که او بسیار آمرزنده است.