خطبه های حرمین

فهرست کتاب

خطبه‌ی اول:

خطبه‌ی اول:

ستایش مخصوص الله است، ستایش مخصوص اوست که از هر نقص و آفت و عیب، پاک و مبرا است و او را سپاس می‌گویم که شایسته‌ی ستایش است و گواهی می‌دهم که معبودی به حق نیست مگر الله که واحد است و بی‌شریک و آگاهِ به پنهان و آشکار، و گواهی می‌دهم که سرور و پیامبر ما محمد بنده‌ی الله و پیامبر اوست که رسالت را ابلاغ نمود و امانت را ادا کرد و تا پایان عمر در راه خداوند جهاد نمود... درود و سلام خداوند بر وی و بر اهل بیت و یاران او، درودی همیشگی که شفاعت پیامبر را نصیب صاحبش کند.

اما بعد: خود و شما را به تقوای خداوند توصیه می‌کنم؛ خداوند متعال می‌فرماید:

﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ ٱتَّقُواْ ٱللَّهَ حَقَّ تُقَاتِهِۦ وَلَا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَأَنتُم مُّسۡلِمُونَ ١٠٢ [آل‌عمران: ١٠٢].

«ای کسانی که ایمان آورده‌اید تقوای الله را آنگونه که شایسته‌ی اوست پاس دارید و نمی‌رید مگر در حالی که مسلمانید».

«خدای رحمت کند آن را که عیب‌هایم را به من هدیه دهد»... این سخنی است بس بزرگ و پر معنا و کسی قادر به گفتن آن و تطبیق معنای آن نیست مگر آنانی که دارای روحی بزرگ و قلبی پاک و تواضعی صادقانه‌اند؛ کسانی که عیب‌های خود را با شجاعت می‌پذیرند و با پایداری در برابر «خود» می‌ایستند و همه‌ی فکرشان اصلاح عیب‌های «خود» است:

﴿وَمَا يُلَقَّىٰهَآ إِلَّا ٱلَّذِينَ صَبَرُواْ وَمَا يُلَقَّىٰهَآ إِلَّا ذُو حَظٍّ عَظِيمٖ ٣٥ [فصلت: ٣٥].

«و این [خصلت] را جز کسانی که شکیبا بوده‌اند نمی‌یابند و آن را جز صاحب بهره‌ای بزرگ نخواهد یافت».

هیچ انسان شریف یا عالم یا خردمندی نیست مگر آنکه به حکم انسانیت دارای عیب‌هایی است، چنانکه یوسف پیامبر می‌فرماید:

﴿۞وَمَآ أُبَرِّئُ نَفۡسِيٓۚ إِنَّ ٱلنَّفۡسَ لَأَمَّارَةُۢ بِٱلسُّوٓءِ إِلَّا مَا رَحِمَ رَبِّيٓۚ [يوسف: ٥٣].

«و من نفس خود را تبرئه نمی‌کنم چرا که نفس قطعا به بدی امر می‌کند مگر کسی را که خدا رحم کند».

هنگامی که انسان غرور خود را کنار بگذارد و در مسیر طاعت پروردگار ترقی کند به تدریج از اسرار درون خود آگاه شده و عیب‌های خود را خواهد دید، همچنین اگر انسان از نعمت دوست صالح برخوردار باشد، دوستی که بی‌دریغ و بدون آنکه آبرویش را به باد دهد او را از عیب‌هایش آگاه سازد، و چه بسا دشمن کینه‌توز سودمندتر از دوستی باشد که با انسان از در مداهنه و به اصطلاح «رو در وایسی» وارد می‌شود زیرا همانطور که ضرب المثل عربی می‌گوید: «چشم کینه، تنها بدی‌ها را می‌بیند».

یکی از سلف می‌گوید: «برادری که هنگام دیدنت تو را به یاد خداوند می‌اندازد و تو را از عیبی که داری آگاه می‌کند بهتر از برادری است که سکه‌ی طلا در دستت می‌گذارد».

یکی دیگر از پیشینیان می‌گوید: «اگر در برادرت عیبی یافتی در صورتی که کتمان کنی به او خیانت کرده‌ای، اگر به دیگری بگویی غیبت‌ش کرده‌ای و اگر مستقیما به او بگویی ناراحت‌ش خواهی کرد» به او گفتند: پس باید چه کرد؟ گفت: «باید غیر مستقیم و در لفافه عیبش را به او بگویی».

خداوند متعال می‌فرماید:

﴿قَدۡ جَآءَكُم بَصَآئِرُ مِن رَّبِّكُمۡۖ فَمَنۡ أَبۡصَرَ فَلِنَفۡسِهِۦۖ وَمَنۡ عَمِيَ فَعَلَيۡهَاۚ[الأنعام:١٠٤].

«به راستی رهنمودهایی از جانب پروردگارتان برای شما آمده است پس هرکه به دیده‌ی بصیرت بنگرد به سود خود او و هر کس از سر بصیرت ننگرد به زیان خودش است».

اگر خداوند برای بنده‌ای اراده‌ی خیری کند او را به عیبی که دارد آگاه می‌سازد و هر کس بصیرتش کامل باشد عیب‌هایش از او پنهان نخواهد ماند و هنگامی که به عیبی در خود پی ببرد امکان درمان آن را خواهد یافت.

اما روی‌گردانی از شناخت عیب‌ها نشانه‌ی نقص و ضعف است و کسانی که چشم از دیدن عیب‌های خود می‌بندند کسانی‌اند که به گمان خود به مرحله‌ی کمال رسیده‌اند، در حالی که انسان ذات خود را اصلاح نمی‌کند و قادر به پیشرفت درونی و رفع ضعف‌های خود نخواهد بود مگر زمانی که به عیب‌های خود اعتراف کند، عیب‌هایی که در واقع آفات جامعه‌اند، نیروی امت را به هدر می‌دهند و دستاوردهای آن را از بین می‌برند و در مسیر آن به سوی توسعه و پیشرفت مانع ایجاد می‌کنند.

اما راه و روش صحیحِ بیان عیب‌ها بر ادب والا استوار است زیرا روش درست و سخن نیک و نرمش، و دوری از خشونت و نصیحت پنهانی و اشاره ـ نه بیان مستقیم ـ و بیان مودبانه و بیان سخنان محبت‌آمیز و ثنای به حق، باعث تاثیر بیشتر نصیحت می‌شود.

اما بیان عیب‌ها در جمعِ دیگران بیشتر توبیخ و تنبیه است و باعث بی‌آبرویی، و به عدم پذیرش عیب از سوی شخص مقابل منجر می‌گردد. قضیه هنگامی وخیم‌تر می‌شود که گفتن عیب بهانه‌ای شود برای هجوم به اشخاص و تحقیر آنان و کوچک دانستن‌شان، که این نشان‌دهنده‌ی پستیِ شخص است.

اما اگر منتقد یا حتی شخص کینه‌توزی عیب تو را آشکار ساخت و از حد ادب پا فرا نهاد حداقل این است که دستش را بر روی درد تو گذاشته است و بهتر است به جای مشغول شدن به او به فکر خود باشیم و به اصلاح ایرادِ خود بپردازیم و از بگو مگو و جبهه‌گیری یا انتقام، دست نگه داریم. خداوند عزوجل فرموده است:

﴿وَمَآ أَصَٰبَكُم مِّن مُّصِيبَةٖ فَبِمَا كَسَبَتۡ أَيۡدِيكُمۡ وَيَعۡفُواْ عَن كَثِيرٖ ٣٠ [الشورى: ٣٠].

«هر مصیبتی که به شما رسد به سبب کاری است که انجام داده‌اید و [خداوند] از بسیاری [نیز] در می‌گذرد».

اما اوضاع ما در این دوران، برعکس است! اگر کسی در حق ما نیکی کند و عیب‌های ما را برایمان آشکار سازد با او به دشمنی برمی‌خیزیم و از او دوری می‌کنیم، ولی اگر کسی حقیقت ما را پنهان بدارد و عیب ما را نگوید و ما را ثنا و ستایش دروغین گوید به او نزدیک می‌شویم و با او دوستی می‌گیریم!

راه و روش شرعی در تعامل با عیب‌های خود و عیب‌های دیگران اینگونه است که آن را از مردم بپوشانیم و علنی نکنیم چنانکه خداوند آن را پوشانده و مردم را از آن مطلع نساخته است، خداوند نیز سِتّیر است و پوشاندن را دوست دارد. رسول خدا ـ صلی الله علیه وسلم ـ می‌فرماید: «الله عزوجل شکیبا و با حیا و پوشاننده است و حیا و سِتر را دوست دارد» [به روایت ابوداوود و نسائی].

از ابوهریره ـ رضی الله عنه ـ روایت است که گفت: شنیدم رسول خدا ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ می‌فرماید: «همه‌ی امت من در خیر و سلامت‌اند مگر مُجاهران [یعنی کسانی که دیگران را از گناهی که کرده‌اند آگاه می‌کنند] و از جمله‌ی مجاهره این است که بنده در شب کار [گناهی] انجام دهد و سپس شب را به صبح رساند در حالی که خداوند او را پوشانده است و بگوید: ای فلانی! من دیشب فلان کار و فلان کار کرده‌ام! و روز را به شب برساند و [کاری گناه انجام دهد] در حالی که خداوند او را پوشانده و شب را در حالی که پوشیده است به صبح رسانده و صبح‌هنگام ستر خداوندی را از خود برمی‌دارد» [به روایت مسلم].

بنده اگر در دنیا گناهی را مرتکب شود سپس از گناه خود باز گردد خداوند او را در دنیا می‌پوشاند، و هر کس گناهانش را برملا نسازد از زبان مردم و خشم خداوندی در امان است.

مردی به نزد رسول خدا ـ صلی الله علیه وسلم ـ آمد و گفت: من در گوشه‌ی شهر از زنی لذت برده‌ام؛ هم‌اکنون اینجایم تا هر حکمی لازم است در مورد من روا داری. عمر [که آنجا حضور داشت] گفت: «خداوند تو را پوشانده بود اگر خودت خود را می‌پوشاندی»، پس رسول خدا ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ چیزی نگفت.

سپس آن مرد برخواست و رفت. پیامبر مردی را در پی آن شخص فرستاد تا او را فرا خوانَد و این آیه را بر وی تلاوت کرد: «در دو طرف روز و نزدیکی شب نماز را به پا دار؛ همانا نیکی‌ها بدی‌ها را از بین می‌برند. این پندی است برای پند گیرندگان» [هود: ١١٤] مردی از میان جمع برخواست و گفت: ای پیامبر خدا! آیا این [آیه] فقط مخصوص اوست؟ فرمود: «خیر؛ بلکه برای همه‌ی مردم است» [به روایت مسلم].

روش صحیح در تعامل با اشکالات و عیب‌های دیگران عدم اعلان آن است، زیرا علنی نکردن و مطلع نکردن دیگران از گناه، گناه‌کار را در ترک آن یاری می‌دهد و از سوی دیگر، رسوا ساختن گناهکار چه بسا باعث از بین رفتن دیوار زشتی و جری شدن افراد بر انجام گناهان باشد.

سِتر و پوشاندن گناه سلاحی است اجتماعی که رذیلت‌ها و زشتی‌ها به واسطه‌ی آن محاصره شده و پاکی و سلامت جایگزین آن می‌شود و الفت و محبت را میان مردم گسترش می‌دهد و همچنین، باعث بنیان نهادن اساسی بس بزرگ می‌شود که همانا حسن ظن میان مومنان است. فُضیل بن عِیاض می‌گوید: «مومن می‌پوشاند و نصیحت می‌کند و منافق و بدکار رسوا می‌کند و بدگویی می‌کند».

و تفاوت است میان کسی که عیب برادرانش را به آنان هدیه می‌دهد و آنکس که شبانه‌روز همه‌ی ذهن و فکرش مشغول شکار عیب‌های دیگران است که این آفتی است بزرگ که از انسان‌های سالم به دور است و نشان دهنده‌ی درون ناپاک است آنگونه که چنین اشخاصی افسار زبان خود را رها کرده و در پی مردم می‌افتند، بدن خود را خسته می‌کنند و قلب خود را بیمار و عمر خود را به هدر می‌دهند و بصیرت‌شان از دیدن عیب خود ناتوان است.

رسول خدا ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ درباره‌ی چنین کسانی می‌گوید: «خاشاک را در چشم برادرتان می‌بینید و از دیدن تنه‌ی درخت در چشم خود ناتوانید».

و می‌فرماید: «هر گاه شخص بگوید: مردم هلاک شدند، خودش هلاک‌شده‌ترین آنان است» [به روایت امام مسلم].

منبع این بیماری خودپسندی و تکبر و احساس نقص و عقده‌ی حقارت است؛ در نتیجه چنین شخصی در ظاهر خود را ناصح و دلسوز نشان می‌دهد و در درون کینه می‌پروراند و دشمنی و تفرقه می‌پراکند، چنانکه رسول خدا ـ صلی الله علیه وسلم ـ می‌فرماید: «تکبر یعنی نپذیرفتن حق و تحقیر مردم» [به روایت امام مسلم].

و می‌فرماید: «از بدی برای انسان همین کافی است که برادر مسلمانش را تحقیر کند».

عربی بادیه‌نشین از مردی شنید که بد مردم را می‌گوید؛ پس گفت: «با بسیار عیب گفتن مردم عیب‌های خودت را نشان دادی، زیرا انسان به همان اندازه که عیب دارد در جستجوی عیب‌های دیگران برمی‌آید».

و یکی از سلف می‌گوید: «من چیزی را می‌بینم که آن را بد می‌دارم اما درباره‌ی آن سخنی نمی‌گویم از ترس آنکه خودم به آن مبتلا شوم».

و یکی دیگر از پیشینیان می‌گوید: «ما می‌گفتیم که خطاکارترین مردم کسی است که بیشتر برای ذکر خطای دیگران وقت دارد».

و دیگری می‌گوید: «اگر شخصی را دیدی که به عیب دیگران مشغول است و عیب خود را فراموش کرده است بدان که فریب خورده است».

و از یکی دیگر از بزرگان نقل است که گفت: «مردمی را دیدم که عیبی نداشتند اما به ذکر عیب مردم پرداختند؛ مردم نیز برای آنان عیب‌هایی یافتند و درباره‌ی آن سخن گفتند، و مردمی را دیدم که عیب‌هایی داشتند اما از ذکر عیب مردم دست نگه داشتند و مردم نیز عیب‌های آنان را فراموش کردند».

برخی از اینان را می‌بینی که در سخنان انسان و اشتباهات وی جستجو می‌کنند و حتی قلب انسان را می‌شکافند و نیت‌خوانی می‌کنند و نسبت به دیگران گمان بد روا می‌دارند.

گشتن در پی عورت‌ها و پنهانی‌های مردم باعث فساد جامعه می‌شود و به گسترش حسد و کینه منتهی می‌شود، چنانکه در حدیث معاویه ـ رضی الله عنه ـ از پیامبر خدا ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ آمده که ایشان فرمودند: «اگر در پی عورت‌های مسلمانان باشی آنان را به فساد می‌کشانی یا نزدیک است که آنان را فاسد کنی».

و از ابوبَرزه‌ی اسلمی ـ رضی الله عنه ـ روایت است که رسول خدا ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ فرمودند: «ای کسانی که با زبان ایمان آورده‌اید اما ایمان به قلب‌هایتان راه نیافته است! غیبت مسلمانان نکنید و در پی پنهانی‌های آنان نباشید، زیرا هر کس در پی عورت‌ها و پنهانی‌های مردم باشد خداوند نیز در پی عورت‌های او می‌افتد و هر کس خداوند در پی عورت او افتد رسوا می‌شود، حتی اگر در خانه‌اش باشد» [به روایت ابوداوود].

خداوند برای من و شما در قرآن عظیم برکت نهد و با آیات و ذکر حکیم سود رساند. این سخن را گفته و برای خود و شما از خداوند آمرزش می‌خواهم. پس از او آمرزش بخواهید که او بسیار آمرزنده و مهربان است.