خطبهی اول:
ستایش ازآن الله است، او را حمد میگوییم و از او آمرزش میخواهیم و از بدیهای نفسمان و از اعمال ناشایست به او پناه میبریم. هرآنکه الله او را هدایت نماید، گمراهکنندهای نخواهد داشت و آنکه الله او را گمراه سازد هیچ هدایتگری نخواهد یافت.
و گواهی میدهم که معبودی به حق جز الله نیست و محمد بنده و پیامبر اوست. بارالها بر بنده و پیامبرت محمد، و بر آل و اصحال وی درود بفرست.
اما بعد...
ای بندگان الله تقوای وی را پیشه سازید و بیاد داشته باشید که در برابر او برای حساب خواهید ایستاد، پس برای آن خود را آماده سازید و زندگی دنیا با لذتها و بیهودگیها و زیباییهای خود شما را فریب ندهد و شیطان فریبگر شما را نفریبد.
ای مسلمانان!
عبرت گرفتن از حوادث تاریخ و گذشت ایام با توقف برابرش و اندیشه و تامل در آن و با برگرفتن درسها و پندها و فراگرفتن درسها و اندرزهایش روش صاحبان عقل و خرد است که خواندن تاریخ وسیلهای برای لذت و همنشینی با دوستان و پر کردن وقت خود نمیدانند.
آنان اگرچه این روش را همیشه در هنگام مطالعه تاریخ در پیش میگیرند، با این وجود در هنگام خواندن تاریخ سرور فرزندان آدم ـ صلی الله علیه وسلم ـ که در سیرت وی موجود است، بیشتر بر این روش تاکد میکنند.
سیرهای که مملو از حوادث و اخبار و وقایعی است که گنجی است از درسهای سودمند و اندوختهای است بزرگ از فواید که شایسته نیست از آن غافل ماند و به چیزهایی مشغول گشت که هرگز در ارزش و مکانت به آن نمیرسند.
از گرامیترین حوادث سیرهی نبوی و پربارترین آن از نظر معنا و فایده، هجرت شریف پیامبر از مکه به مدینه است... آن هجرت که مسیر تاریخ را تغییر داد و دارای بزرگترین تاثیر در برپایی جامعهی اسلامی و بنای دولت اسلامی بود. آن هنگام که کفار قریش به انواع روشها میان پیامبر هدایت ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ و تبلیغ رسالتش ایستادند و با آن به مبارزه برخواستند و سعی در جلوگیری از گسترش آن کردند.
گاه با ایجاد تشکیک در کتاب خدا و ایجاد سروصدا برا تاثیر بر دیگران انگونه که خداوند عزوجل میفرماید: «و کافران گفتند: به این قرآن گوش فراندهید و ـ در هنگام قرائت ـ آن به بیهودگویی بپردازید تا آنکه پیروز شوید» [فصلت: ٢٦].
و گاه با پناه بردن به روش مسخرهگری و اشارهی چشم و ابرو که اینگونه روشها همیشه و همه جا از روش مجرمان بوده است. خداوند متعال میفرماید: «كسانى كه گناه مىكردند آنان را كه ايمان آورده بودند به ريشخند مىگرفتند. و چون بر ايشان مىگذشتند اشاره چشم و ابرو با هم رد و بدل مىكردند و هنگامى كه نزد خانوادههاى خود بازمىگشتند به شوخطبعى مىپرداختند. و چون مؤمنان را مىديدند مىگفتند اينها گروهی گمراهند. و حال آنكه آنان براى بازرسى شان فرستاده نشده بودند»
[المطففین: ٢٩-٣٣].
و گاهی نیز با اعمال انواع اذیت و آزار و شکنجه علیه مومنان صابری که برای اجر الهی بر این آزارها صبر پیشه میکردند... تا آنکه این آزارها به جایی رسید که مومنان دست بسوی پروردگار دراز کرده و آنگونه که پروردگار میگوید چنین تضرع نمودند: «چرا شما در راه الله و در راه نجات مردان و زنان و كودكان مستضعف نمىجنگيد. همانان كه مىگويند پروردگارا ما را از اين شهرى كه مردمش ستمپيشهاند بيرون ببر و از جانب خود براى ما سرپرستى قرار ده و از نزد خويش ياورى براى ما تعيين فرما» [النساء: ٧٥].
پایان این جنگ علنی علیه مومنان تصمیمی بود که آن مشرکان تکذیبکنندهی آیات خداوند و رسولش گرفتند و پس از مشورت با یکدیگر به ای نتیجه رسیدند که رسول خداوند ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ به دست گروهی که افرادش از قبائل مشترک باشد به قتل برسد، تا آنکه این دین در همان آغاز خود در نطفه خفه شده و پایان یابد.
«و [ياد كن] هنگامى را كه كافران درباره تو نيرنگ مىكردند تا تو را به بند كشند يا به قتل رسانند يا [از مكه] اخراج كنند و نيرنگ مىزدند و الله تدبير مىكرد و الله بهترين تدبيركنندگان است» [الأنفال: ٣٠].
آن هنگام خداوند، پیامبرش را از آنچه کفار تدبیر نموده بودند آگاه نمود و برای آنکه نیرنگشان را نابود سازد او را امر نمود که خانهاش را ترک کند.
و پیامبر ـ صلی الله علیه وآله و سلم ـ در حالی که در حفظ و عنایت الهی بود از میانشان خارج شد و به همراه یار صدیقش «ابوبکر» رضی الله عنه با گامهایی استوار و مطمئن از عنایت الهی و پیروزی و تاییدش به سوی غار حرکت کرد...
شیخین بخاری و مسلم در صحیح خود از انس بن مالک از ابیبکر صدیق روایت نمودهاند که گفت: «به پیامبر ـ در حالی که در غار بودم ـ گفتم: اگر یکی از آنان به زیر پایش نگاه کند ما را خواهد دید». پیامبر ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ فرمود: «ای ابوبکر! چه گمان میکنی یه دو نفری که خداوند سومینشان است».
و اینگونه خداوند دربارهی آنها قرآنی فروفرستاد که تا قیامت خوانده میشود: «اگر او [پيامبر] را يارى نكنيد قطعا الله او را يارى كرد هنگامى كه كسانى كه كفر ورزيدند او را بيرون كردند و او نفر دوم از دو تن بود آنگاه كه در غار [ثور] بودند وقتى به همراه خود مىگفت اندوه مدار كه الله با ماست پس الله آرامش خود را بر او فرو فرستاد و او را با سپاهيانى كه آنها را نمىديديد یاری كرد و كلمه كسانى را كه كفر ورزيدند پستتر گردانيد و كلمه الله است كه برتر است و الله شكستناپذير حكيم است» [التوبة: ٤٠].
در این آیه همانگونه که اهل علم میگویند، خداوند همهی مومنان را جز ابوبکر صدیق مورد عتاب قرار میدهد. ابوبکری که پیامبرخدا را در هیچ صحنهای از صحنههای سخت ترک نکرد و عزمش در سختترین شرایط نیز سست نگردید. خداوند خطاب به مومنان میفرماید که ای مومنان: اگر پیامبر خدا را یاری ندهید، آن پیامبری را که با یاریاش در واقع با آن دینی را که خداوند به آن شما را از تاریکیها خارج ساخته یاری دادهاید، این پیامبر هیچ نیازی به شما و یاری شما ندارد زیرا خداوند متعال از آنگاه که نور وی بر تاریکی زندگی تابیدن گرفت وی را در رعایت خود داشته و او را با فضل خود تربیت نموده و در زیر چشمان خود او را امین و راستگو و آراسته به زیباترین رفتارها و بهترین مکارم، بار آورده است. تا آنکه بر وی منت نهاد و او را به عنوان رحمتی برای جهانیان و رسولی بسوی تمام انسانها برگزید.
پس وی مردم را به آنچه به آنان زندگی میبخشد دعوت کرد اما آنان از او رویگردانی کردند و به هدایت و نوری که آورده بود پشت نمودند و وی را تکذیب کرده و به مسخره گرفتند و گفتند: «... آیا این است که خداوند به عنوان پیامبر برگزیده؟» [الفرقان: ٤١] و بر دشمنی با وی و سنگاندازی در راه او و رسالتش با یکدیگر توافق کردند و دشمن وی شدند. دشمنانی که علیه وی مکر ورزیده و برای کشتن وی توطئه نمودند ولی خداوند پیامبرش را پیروز گردانید و نیرنگشان را باطل نمود و توطئهشان را به خودشان برگرداند و خداوند پیامبرش را با نیرو و اقتدار خود و با سربازانی از آفریدگانش نیرو بخشید و او را با قدرت و قهر خود بر دشمنانش پیروز ساخت و در آن روز که در سختترین لحظهها و تنگترین حالات قرار داشت و درحالی که کسی جز دوستش ابیبکر صدیق همراه او نبود و به غار پناه برده بودند، عزت و بزرگی بخشید.
همهی اینها ای بندگان خداوند از عظمت صنع خداوندی و تقدیر حکیمانهی وی بود تا آنکه کلمهتوحید یعنی لااله الا الله بلند گردد و تا آنکه شرک و اهلش در پایینترین درجات پستی قرار گیرند. این قضای حق الهی است که هیچ جلوگیری ندارد و حکم عدلی است که کسی بر آن حق اعتراض ندارد و وعدهای است که خلاف آن نمیشود: «او كسى است كه پيامبرش را با هدايت و دين حق فرستاد تا آن را بر هر چه دين است پيروز گرداند هر چند مشركان خوش نداشته باشند» [التوبة: ٣٣].
بر این اساس مشخص میشود که هجرت یک فرار نبود. بلکه یک پیروزی بود و یک
آشکارسازی بود برای دین خداوند و عزت و سربلندی برای پیامبرش و برای مومنان.
عوامل و اسبابی که در درون پیامبر گذشت ـ آنگونه که برخی از علما میگویند ـ برای این دعوت حتمی و لازم است. اینها اسباب و عواملی است خاص برای مصلحت دعوت اسلامی که برای جستجوی فضایی باز برای پیش بردن رسالت لازم مینمود. برای یافتن فضایی آزاد برای خواستگاه دعوتی جهانی تا بتواند به اهداف اصلاحی روحی و مادی خود دست یابد. و نیاز به عواملی اجتماعی داشت که به رشد جامعهاسلامی برمیگردد. جامعهای که در خواستگاه جدید دعوت و در آغوش رسالتی جاودانی پرورش یابد.
و برای محافظت از عناصر به وجود آمدن این جامعه در چارچوب ضوابط و مقرراتی قوی که از طبیعت این دعوت شکل گرفته است.
و همچنین عوامل اقتصادی که بنیان این جامعهی تازهشکل یافته در مدینه را محافظت کرده تا آنکه رشد نموده و استحکام یافته و در زندگی عملی برای تشکیل یک بنای اقتصادی که براساس آنچه در این رسالت جدید آمده است یعنی دستور به کار و تشویق آن و عدالت در معامله و بخشش مال در راه دعوت و فراهم نمودن زندگی بزرگوارانه برای افراد و گروهها. و همچنین آماده سازی وسائل مناسب برای ارشاد هماهنگ جامعه...
پس ای بندگان خداوند... تقوای وی را در پیش گیرید و تلاش کنید که خاطرهی هجرت شریف و معانی بلند آن برایتان بهترین زاد و توشه در راه حرکت در راه استحکام پایههای زندگی اسلامی پاک باشد، براساس هدایت خداوند و برای به دست آوردن رضایت او و برای آبادسازی زمین با کلمهالهی...
أعوذ بالله من الشیطان الرجیم
﴿وَلَقَدۡ سَبَقَتۡ كَلِمَتُنَا لِعِبَادِنَا ٱلۡمُرۡسَلِينَ ١٧١ إِنَّهُمۡ لَهُمُ ٱلۡمَنصُورُونَ ١٧٢ وَإِنَّ جُندَنَا لَهُمُ ٱلۡغَٰلِبُونَ ١٧٣﴾ [الصافات: ١٧١-١٧٣].
«و قطعا فرمان ما درباره بندگان فرستاده ما از پيش [چنين] رفته است كه آنان حتما پيروز خواهند شد. و سپاه ما قطعا غالبند».
خداوند من و شما را بوسیلهی کتاب و سنت پیامبرش مورد نفع قرار دهد. این سخنم را میگویم و از الله بزرگوار برای خود و شما و دیگر مسلمانان ازهمهی گناهان آمرزش میخواهم. او غفور و رحیم است.