خطبهی اول:
ستایش ویژهی خداوند یکتای یگانه است، او که یکی است و بینیاز است، آن که نه زاده است و نه زاده شده است، آفرید و سامان بخشید و اندازه گیری نمود و هدایت کرد:
﴿لَهُ ٱلۡحَمۡدُ فِي ٱلۡأُولَىٰ وَٱلۡأٓخِرَةِۖ وَلَهُ ٱلۡحُكۡمُ وَإِلَيۡهِ تُرۡجَعُونَ ٧٠﴾ [القصص: ٧٠].
«در این [سرای] نخستین و در آخرت ستایش از آن اوست و فرمان از آن اوست و به سوی او بازخواهید گشت».
و گواهی میدهم که معبودی به حق نیست جز الله که واحد وبیشریک است و گواهی میدهم که محمد، بندهی الله و پیامبر او و محبوب او و بهترین بندگان اوست که خداوند وی را در نزدیکی قیامت به عنوان بشارت دهنده و بیم دهنده و دعوتگر به سوی خداوند و چراغی روشنگر فرستاد و ایشان رسالت خویش را رساند و امانت را ادا نمود و برای امتش خیرخواهی نمود و در راه خداوند آنگونه که شایسته است جهاد نمود، پس درود و سلام بسیار خداوند بر وی و بر اهل بیت پاک و همسرانش مادران مومنان و بر صحابه و تابعین و همهی کسانی باد که تا قیامت به نیکی از آنان پیروی نمایند.
اما بعد: ای مردم خود و شما را به تقوای خداوند توصیه میکنم که آن کلید خوشبختی و راه رسیدن به نجات و پیروزی ابدی است:
﴿أَلَآ إِنَّ أَوۡلِيَآءَ ٱللَّهِ لَا خَوۡفٌ عَلَيۡهِمۡ وَلَا هُمۡ يَحۡزَنُونَ ٦٢ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَكَانُواْ يَتَّقُونَ ٦٣﴾ [يونس: ٦٢-٦٣].
«آگاه باشید که دوستان الله نه ترسی بر آنان است و نه اندوهگین میشوند (۶۲) کسانی که ایمان آوردند و تقوا پیشه میساختند».
بندگان خداوند: سخنمان دربارهی هدفی است مهم و خواستهای که همهی انسانها بر سطح این کرهی خاکی در پی آنند زیرا میدانند زندگی بدون آن ناقص است. سخن از مطلبی شرعی و دنیوی، خواستهای بین المللی و محلی و خانوادگی و سیاسی و اقتصادی و تربیتی است. سخنمان دربارهی استقرار است. استقرار با همهی بار معناییِ وسیع و تعیین کنندهای که این کلمه با خود دارد زیرا بود و نبود همهی امور زندگی به آن بستگی دارد.
استقراری که به معنای آسایش و ثبات و آرامش و اطمینان و تکامل و توازن است. آن استقراری که در برابر بیامنی و آشوب و اختلال قرار میگیرد و آن نظمی که در مقابل بینظمی و آشفتگی است. زیرا با استقرار است که امنیت برقرار میشوند و با وجود امنیت است که انسان میتواند به سادگی و با آرامش خاطر به امور دین و دنیایش بپردازد.
از سوی دیگر استقرار نعمتی است بزرگ که خداوند با آن بر بندگانش منت مینهد در حالی که فقدان آن بلا و امتحان است چنانکه خداوند متعال فرموده است:
﴿وَلَنَبۡلُوَنَّكُم بِشَيۡءٖ مِّنَ ٱلۡخَوۡفِ وَٱلۡجُوعِ وَنَقۡصٖ مِّنَ ٱلۡأَمۡوَٰلِ وَٱلۡأَنفُسِ وَٱلثَّمَرَٰتِۗ وَبَشِّرِ ٱلصَّٰبِرِينَ ١٥٥﴾ [البقرة: ١٥٥].
«و قطعا شما را با چیزی از ترس و گرسنگی و کاهش در مالها و جانها و محصولان خواهیم آزمود و به صابران مژده ده».
هر که نیک در نعمت استقرار تامل کند با صفای اندیشه و خرد خود به این حقیقت پی خواهد برد که استقرار مسالهای ضروری است که انسانها و جنها و حیوانات در ضرورت این نعمت مشترکند و همهی این مخلوقات در پی آن هستند و زندگی بدون آن شیرین نیست تا جایی که از ادرار کردن در سوراخهایی که در زمین وجود دارد نهی شده است زیرا این جاها از جمله اماکن جنها است و این کار باعث آزار آنان میشود.
در مورد حیوانات نیز ابن مسعود ـ رضی الله عنه ـ روایت کرده است که ما در سفری به همراه رسول خدا ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ بودیم پس او برای حاجتی از نزد ما رفت. پرندهای کوچک را یافتیم که دو جوجه داشت؛ ما دو جوجهی آن را برداشتیم پس آن پرنده آمد در حالی که آشفته در حال جستجوی جوجههای خود بود. رسول خدا ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ آمد و فرمود: «چه کسی این پرنده را با برداشتن دو جوجهاش وحشتزده کرده است؟ جوجههایش را به او بازگردانید» [به روایت ابوداوود].
اما اثر استقرار و نیازی که انسانها به آن دارند را رسول خدا ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ در سخنانی اندک چنین بیان نموده و فرموده است: «هرکه شب را در امن و امان در خانهاش به صبح رساند و بدنش سالم باشد و قوت روزش را داشته باشد گویا همهی دنیا در اختیار او قرار گرفته است» [به روایت ترمذی و بخاری در ادب المفرد].
و از آنجایی که اسلام شریعت و راه روش خداوندی و فطرتی است که او مردم را براساس آن آفریده است و او ـ سبحانه و تعالی ـ نسبت به بندگانش و آنچه برای آنان در دین و دنیا و کوتاهمدت و بلندمدت آنان سودمند است آگاهتر است شریعتی را برای آنان قرار داده است که عاملی برای استقرار آنان است.
و از آنجا که سیستمهای مختلف سیاسی و اقتصادی و دینی و تربیتی بنای اجتماعی را که احتیاجات جوامع را تامین میسازد شکل میدهند شریعت غرای اسلام استقرار را مقیاسی اساسی هر پروژهای قرار داده است که وجود آن باعث موفقیت و فقدان آن باعث ایجاد مشکل در سیر یک جامعه و اختلال در هر پروژه میگردد زیرا استقرار همان تکامل و توازن و نگهبان حرکت یک جامعه است.
هنگامی که خانواده را همانند یک جامعهی کوچک مینگریم به توجه و عنایت اسلام به استقرار در این جامعه کوچک و دور کردن هرگونه خلل از این نهاد پی خواهیم برد زیرا خانواده خشتی از بنای جامعهی کامل است و اسلام توجهی ویژه را به نهادینه ساختن استقرار در آن مبذول داشته و تلاش بسیاری نموده است که آن را از فروپاشی نجات دهد مگر در حالات بسیار بدی که حفظ آن ممکن نباشد. خداوند متعال دربارهی اختلاف میان زوجین میفرماید:
﴿وَإِنۡ خِفۡتُمۡ شِقَاقَ بَيۡنِهِمَا فَٱبۡعَثُواْ حَكَمٗا مِّنۡ أَهۡلِهِۦ وَحَكَمٗا مِّنۡ أَهۡلِهَآ إِن يُرِيدَآ إِصۡلَٰحٗا يُوَفِّقِ ٱللَّهُ بَيۡنَهُمَآۗ إِنَّ ٱللَّهَ كَانَ عَلِيمًا خَبِيرٗا ٣٥﴾ [النساء: ٣٥].
«و اگر از جدایی میان آن دو ترسیدید داوی از خانواده آن [شوهر] و داوری از خانواده آن [زن] تعیین کنید که اگر قصد اصلاح داشته باشند الله میان آنها سازگاری خواهد داد همانا الله بسیار دانا و بسیار آگاه است».
حال که موضع اسلام در برابر یک خانوادهی کوچک چنین است فکر میکنید در مورد خانوادهی بزرگ که همان جامعهی مسلمان است که تحت رهبری یک امام و یک رهبر قرار دارد چیست؟ بیشک در این صورت مسالهای که با آن روبرو خواهیم بود بزرگتر و خللی که به وجود خواهد آمد خطرناکتر خواهد بود زیرا عدم استقرار در آن به معنای عدم وجود زندگی حقیقی است.
مسئول این جامعهی بزرگ همان رهبر و امام و ولی امر آن است که امور آن را براساس عدالت و حق و رحمت بر عهده میگیرد و برای همین است که شریعت اسلامی همهی راههای ایجاد مشکل در مفهوم رهبری را گرفته است و رسول خدا ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ میفرماید: «هرگاه رهبری و مسئولیت شما به اراده و وحدت مردم در دست یک نفر است و کسی آمد تا جماعت شما را متفرق سازد او را بکشید» [به روایت مسلم].
و این نیست جز برای حمایت جامعه و محکم سازی استقرار آن زیرا کشتن بر هم زنندهی آرامش جامعه باعث زندگی همهی مردم آن جامعه است.
اما با این وجود دعوت به استقرار به معنای تعطیل اصلاح اشتباهات نیست، همچنانکه این مساله سنگی بر سر راه انتقال از یک حکومت فاسد به یک حکومت صالح یا از یک حکومت خوب به یک حکومت بهتر یا جلوگیری از یک فساد بزرگ با فسادی کوچکتر نیست، زیرا همهی اینها از بنیانهای تصحیحند که با مبدأ استقرار همخوانی دارند.
شایسته است این سیاست شرعی و در نظر گرفتن ارزش استقرار در تصمیمگیریها و توازن میان مصالح و مفاسد را از این سخن رسول خدا ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ خطاب به ام المومنین عائشه ـ رضی الله عنها ـ بیاموزیم که فرمود: «اگر قوم تو تازه مسلمان نبودند خانهی کعبه را ویران میکردم و سپس آن را بر اساسی که ابراهیم بنا نمود میساختم..» [به روایت بخاری و مسلم].
چنین موضعگیریهایی هر چه آرامتر و مرحلهایتر باشند بیشتر به هدف منتهی میشوند زیرا بینظمی جز به از هم گسیختگی منتهی نمیشود و آشوب نتیجهای جز خشونت و ناآرامی در پی نخواهد داشت اما تلاش آرام بدون نگاه کردن به پشت سر بهتر از تلاشی است که انسان توجه خود را به پشت سر معطوف کند زیرا چنین کسی دیر به هدف خواهد رسید و این رخ نخواهد داد مگر آنکه استقرار در همهی مراحل تلاش و سیر بر جامعه سایه افکنده باشد و راست گفت خداوند متعال که فرموده است:
﴿وَلَا تَنَٰزَعُواْ فَتَفۡشَلُواْ وَتَذۡهَبَ رِيحُكُمۡۖ وَٱصۡبِرُوٓاْۚ إِنَّ ٱللَّهَ مَعَ ٱلصَّٰبِرِينَ ٤٦﴾ [الأنفال:٤٦].
«و با هم نزاع مکنید که سست میشوید و هیبت شما از بین خواهد رفت و صبر پیشه کنید که همانا الله با صابران است».
خداوند متعال برای من و شما به واسطهی قرآن عظیم برکت نهد و با آیات و ذکر حکیم سود رساند. آنچه را گفتم اگر صحیح بود از سوی خداوند و اگر خطا بود از نفس و شیطان بود و از خداوند آمرزش میخواهم که او بسیار آمرزنده است.