خطبهی اول:
ستایش مخصوص خداوند واحد یکتاست، آن بینیازی که نه میزاید و نه زاده شده است و کسی همشأن او نیست. او که از احکام دین چیزی برای ما تشریع نمود که نوح و ابراهیم و موسی و عیسی و محمد را بدان سفارش نموده بود، پس دین را به پا دارید و در آن دچار تفرقه نشوید و گواهی میدهم که معبودی به حق نیست جز الله که واحد و بیشریک است و گواهی میدهم که محمد بنده و پیامبر او و برگزیدة بندگان و او خلیل اوست؛ رسالت را ابلاغ نمود و امانت را ادا نمود و برای امت خیرخواهی کرد و در راه خداوند آنگونه که شایسته است جهاد نمود؛ پس درود و سلام بسیار خداوند بر او و بر اهل بیت پاک و صحابة نیک او و بر تابعین و همة کسانی باد که تا قیامت به نیکی از آنان پیروی نمایند.
اما بعد، ای بندگان خداوند، تقوای او را پیشه سازید و در پنهان و آشکار او را مراقب خود بدانید زیرا خداوند به نگاه خائنانه و آنچه در دلها نهان است آگاه است.
و بدانید که هر نعمتی دارید از سوی خداوند است و هیچ نعمتی بزرگتر و تاثیرگذارتر از نعمت اسلام و دین و پایبندی به امر خداوند و پیامبرش و پیگیری رضایت خداوند و دوری از عوامل خشم او نیست.
بندگان خداوند:
هر انسانی بر این کرة خاکی آرزویی دارد که درون او را رها نمیکند و دور نیست اگر بگوییم این آرزو در مقدمة همة آرزوها و خواستههای او در زندگی قرار دارد که همانا: زندگی آزادانه و بزرگوارانه و با عزت است، زندگیای که مساحتی وسیع از آزادی و استقلال را در اختیار او قرار دهد تا او آزادنه با دیگران مشارکت نموده و گفتگو نماید و داد و ستد داشته باشد.
میبینیم که شریعت ما چنین چیزی را برای هر مسلمانی تضمین نموده و پاس داشته است و او را چنان آزاد و بزرگوار و باعزت قرار داده است که هیچ کس و هیچ چیز جز سلطة شریعت خداوند بر او تسلط ندارد. او در همه مراحل زندگی، در کودکی و در جوانی و میانسالی و پیری در آزادی مطلق قرار دارد، تا جایی که به وظائف خود در مقابل پروردگارش و دین و مردمش اخلال وارد نسازد و تا هنگامی که موانع و محذوراتی را که آزادی منوط به آنهاست زیر پا ننهد، زیرا رسول خدا ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ میفرماید: «نسبت به یکدیگر حسادت نورزید، و در خرید و فروش با یکدیگر حیلهگری روا ندارید و به یکدیگر کینه نورزید و به هم پشت نکنید و بر فروش همدیگر نفروشید و بندگان خدا و برادران هم باشید؛ مسلمان برادر مسلمان است، نه به او ستم میورزد و دست از یاری او میکشد و نه او را تحقیر میکند، تقوا اینجاست ـ و در این حال سه بار به سینهی خود اشاره نمود ـ برای بدی یک انسان همین کافی است که برادر مسلمان خود را تحقیر کند. همهی مسلمان بر مسلمان دیگر حرام است؛ خونش و مالش و آبرویش» [به روایت مسلم].
شریعت ضمانت در امان ماندن مصلحت عمومی است، و بر رحمت و عدالت و خیر بنا شده است که خداوند بندگان خود را بدان امر نموده است و به خوشبختی انسانها در کوتاه مدت و بلندمدت منتهی خواهد گردید و بدیهایی که شریعت، مردم را از آن نهی نموده است نیست مگر برای در امان ماندن آنها از زیانها در کوتاهمدت و بلندمدت.
برای همین است که اسلام، مسلمان را از نظر روحی و بدنی و از نظر عقلی و قلبی به مقام و منزلت والایی میرساند. اسلام نه بر گردن انسان یوغ مینهد و نه در پاهایش غل و زنجیر قرار میدهد و نه پاکیها را بر او حرام میکند. اما در همین حال او را همانند توپی سبک نمیگرداند که توسط بازیکنان به هر سو در حرکت باشد تا آنکه انسان گمان کند تنها برای خودش و برای دنیا زندگی میکند که در این صورت احمقهایی که اینطور فکر میکنند زندگی میکنند تا بخورند و عاقلهایشان میخورند تا زنده بمانند!
اما انسان مومن صادق که با محبت و خشیت خود نسبت به خداوند با او در رابطه است این سخن خداوند متعال را به یاد دارد که میفرماید:
﴿أَفَحَسِبۡتُمۡ أَنَّمَا خَلَقۡنَٰكُمۡ عَبَثٗا وَأَنَّكُمۡ إِلَيۡنَا لَا تُرۡجَعُونَ ١١٥﴾ [المؤمنون: ١١٥].
«آیا گمان بردهاید که ما شما را بیهوده آفریدهایم و اینکه شما به سوی ما باز نخواهید گشت؟».
شاطبی ـ رحمه الله ـ میگوید: «امت بر این اتفاق دارند که شریعت همانا برای محافظت از ضروریتهای پنجگانه یعنی دین و جان و عقل و نسل و مال، وضع شده است و این دانش نزد امت مسالهای ضروری است».
ای مردم:
مردم همگی در جستجوی آزادی و کرامت هستند و در طلب آن خسته شدهاند، جز اینکه بسیاری از آنها مسیر آن را به خطا رفتهاند و جایی که نیست به جستجوی آن پرداختهاند. برخی از آنها آن را در دویدن در پی دنیا و زیباییهای آن میدانند و بلکه برخی از آنها دورتر رفتهاند تا جایی که مفهوم آزادی نزدشان این است که: اگر گرگ نباشی گرگها تو را خواهند درید و اگر فلانی نهار تو نباشد تو شام او خواهی بود!
آزادی نزد آنها این است که هر چه خواهی گویی و هر چه دوست داری انجام دهی و هر چه میخواهی بنویسی و در مورد هر کس که میخواهی سخن بگویی بیآنکه هیچ قید و بندی در برابرت باشد، و حتی اگر در مورد مسائل دین و عقیده و حق خداوند و حق پیامبر او ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ باشد.
اما آزادی حقیقی آن دینی است که به همراه عمل و عادت دادن درون بر تحمل سختیها و روبرو شدن با مصیبتها با صبر، و سختیها با تلاش، و حفظ حدود، و تسلیم شدن در برابر شریعت و پایبندی به آن است. آزاد کسی است که باقی را بر فانی ترجیح دهد. آزادی آن است که انسان به پروردگاری الله راضی شود و اسلام را به عنوان دین خود با خشنودی بپذیرد و محمد ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ را با خشنودی تمام، پیامبر خود بداند و به آنچه نصیب او شده قانع باشد و به خالق خود اعتماد داشته باشد و از او یاری بجوید، و هرکه مزة ایمان را حس کند مزة آزادی را چشیده است.
بنابراین هرکه عبودیت برای خداوند را محقق گرداند بندة هوای نفس خود نخواهد شد و بندگی هیچکس را نخواهد کرد زیرا نه شهوت و خواستههایش بر او حاکم خواهد بود و نه مجبور به سازش با دیگران خواهد شد. چنین کسی را قانون «چقدر داری؟» و «پست و مقامت چیست؟» هدایت نخواهد کرد زیرا او در این حالت ارزش مردم را خواهد دانست نه ارزش ذات خود را تا با این نگاه مثبت انسانی «آزاد» باشد.
از جمله اساسهای آزادی این است که بنده حق خداوند را آنگونه که خداوند میخواهد به جای آورد و حق مردم را آنگونه که خداوند تشریع نموده است به جای آورد، بنابراین در عرصة حلال و حرام، آزادی وجود ندارد زیرا خداوند متعال فرموده است:
﴿ٱلۡيَوۡمَ أَكۡمَلۡتُ لَكُمۡ دِينَكُمۡ وَأَتۡمَمۡتُ عَلَيۡكُمۡ نِعۡمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ ٱلۡإِسۡلَٰمَ دِينٗاۚ﴾ [المائدة: ٣].
«امروز دینتان را برای شما کامل ساختم و نعمت خود را بر شما به کمال رساندم و اسلام را به عنوان دین برای شما پسندیدم».
و میفرماید:
﴿وَلَا تَقُولُواْ لِمَا تَصِفُ أَلۡسِنَتُكُمُ ٱلۡكَذِبَ هَٰذَا حَلَٰلٞ وَهَٰذَا حَرَامٞ لِّتَفۡتَرُواْ عَلَى ٱللَّهِ ٱلۡكَذِبَۚ﴾ [النحل: ١١٦].
«و برای آنچه زبان شما به دروغ وصف میکند نگویید این حلال است و این حرام است تا بر الله دروغ ببندید».
هیچ انسانی در مورد چیزهایی که به آبروی انسانهای دیگر مربوط است از آزادی برخوردار نیست که در این صورت ـ یعنی در صورت تهمت زدن به آبروی دیگران ـ به شلاق محکوم خواهد شد، یا به رجم در زنا محکوم خواهد شد. و یا در مورد از بین بردن عقل خود و دیگران از آزادی برخوردار نیست که در صورت ارتکاب چنین کاری ممکن است با مجازات اعدام ـ در صورت تجارت مواد مخدر ـ و یا تعزیر، روبرو شود و در مورد مال دیگران از آزادی برخوردار نیست زیرا در صورت ارتکاب جرم دزدی و یا غصب مال دیگران ممکن است با قطع دزد و یا تعزیر مجازات شود، و در مورد جان دیگران آزاد نیست و در صورت دستدرازی به جان دیگران ممکن است قصاص شود. همچنین در تغییر دین خود آزادی مطلق ندارد زیرا خداوند متعال میفرماید:
﴿وَمَن يَبۡتَغِ غَيۡرَ ٱلۡإِسۡلَٰمِ دِينٗا فَلَن يُقۡبَلَ مِنۡهُ وَهُوَ فِي ٱلۡأٓخِرَةِ مِنَ ٱلۡخَٰسِرِينَ ٨٥﴾ [آلعمران: ٨٥].
«و هرکه دینی غیر از اسلام برگیرد از او پذیرفته نخواهد شد و او در آخرت از جملهی زیانکاران خواهد بود».
و رسول خدا ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ میفرماید: «ریختن خون هیچ مسلمانی حلال نیست مگر به سه سبب: متاهل زناکار، و جان در برابر جان، و کسی که دین خود را ترک کند و جماعت مسلمانان را ترک گوید» [به روایت مسلم]
بنابراین هر کس که آزادی حقیقی را میخواهد باید میزان موافقت آن را با شریعت خداوند در نظر بگیرد و هرکس میخواهد آزادی را به خوبی پاس بدارد این سخن رسول خدا ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ را گوش دهد که میفرماید: «همانا خداوند متعال فریضههایی را فرض گردانده است پس آنها را ضایع نسازید، و حدودی را مشخص ساخته است پس از آن تجاوز نکنید، و چیزهایی را حرام گردانده است پس آن را زیر پا نگذارید، و از روی رحمت و نه فراموشی، در مورد برخی چیزها سکوت کرده است پس در جستجوی [حکم] آن نباشید» [حدیثی است حسن که دارقطنی و دیگران آن را روایت کردهاند].
حاصل سخن آنکه آزادی رابطهای است محکم میان افراد یک جامعه و خانهها و خانوادههای آن که با هم در وظائف و در حقوق مشترکند و برخی بر برخی دیگر تجاوز روا نمیدارند و در حق یکدیگرستم روا نمیدارند و در برابر خود مساحت گسترده از امور مباح و حلال میبینند که شارع حکیم در مورد آن سکوت کرده است.
زیرا «اصحاب رسول خدا ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ نه منحرف بودند و نه اهل زهد ساختگی، بلکه در مجالس خود شعر میسرودند و دوران جاهلیت را به یاد میآوردند اما اگر کسی به دین آنها طعنه وارد میساخت چشمانشان از خشم از حدقه بیرون میآمد» [به روایت بخاری در ادب المفرد].
اینگونه بزرگ و کوچک، و شریف و وضیع، و غنی و فقیر، همه به دور از معانی دینار و درهم به هم متصل میشوند تا گرانبها والا گردد و بیارزش در نگاه مردم، پست گردد، نه آنکه خس و خاشاک به روی آب آید و دُرّ و گُهر به زیر آب رود!
شایسته است همه از حدود خداوند دوری گزینند زیرا خداوند متعال میفرماید:
﴿تِلۡكَ حُدُودُ ٱللَّهِ فَلَا تَعۡتَدُوهَاۚ﴾ [البقرة: ٢٢٩].
«آنها مرزهای الله است پس از آن تجاوز نکنید».
و میفرماید:
﴿وَمَن يَتَعَدَّ حُدُودَ ٱللَّهِ فَقَدۡ ظَلَمَ نَفۡسَهُۥۚ﴾ [الطلاق: ١].
«و هرکه از مرزهای خداوندی تجاوز کند در واقع به خود ستم کرده است».
و باز میفرماید:
﴿تِلۡكَ حُدُودُ ٱللَّهِۚ وَمَن يُطِعِ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥ يُدۡخِلۡهُ جَنَّٰتٖ تَجۡرِي مِن تَحۡتِهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُ خَٰلِدِينَ فِيهَاۚ وَذَٰلِكَ ٱلۡفَوۡزُ ٱلۡعَظِيمُ ١٣ وَمَن يَعۡصِ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥ وَيَتَعَدَّ حُدُودَهُۥ يُدۡخِلۡهُ نَارًا خَٰلِدٗا فِيهَا وَلَهُۥ عَذَابٞ مُّهِينٞ ١٤﴾ [النساء: ١٣-١٤].
«این مرزهای الله است و هرکه از الله و رسول او اطاعت کند او را وارد بهشتهایی خواهد ساخت که از زیر [قصرهای آن] رودهایی روان است و جاودانه در آن خواهند ماند و آن پیروزی بزرگ است (١٣) و هرکه از [دستورات] الله و پیامبرش عصیان ورزد و از مرزهای او پافراتر نهد وی را به آتشی داخل خواهد ساخت که جاواده در آن خواهد ماند و برای او عذابی است خوارکننده».
خداوند برای من و شما در قرآن عظیم برکت نهد و با آیات و ذکر حکیم سود رساند. آنچه را گفتم، اگر درست بود از سوی خداوند، و از اگر خطا بود از نفس و از شیطان بود و از الله آمرزش میخواهم که او بسیار آمرزنده و مهربان است.