خطبهی اول:
ستایش ویژه الله است که پدیدآورندهی مخلوقات و زنده کنندهی مردگان و عطا دهنده است... او را ستایشی گویم که شایستهی نعمتهای روزافزون اوست و او را برای فضل و کرمش سپاس میگویم و گواهی میدهم که معبودی به حق نیست جز الله که یگانه و بیشریک است، شهادتی که از گمراهی جلوگیری نموده و سختیها را برطرف میسازد، و گواهی میدهم که پیامبر و سرور ما محمد، بندهی الله و پیامبر اوست که رحمتی فرستاده شده برای همهی جهانیان است. درود و سلام همیشگی خداوند بر وی و بر اهل بیت و یاران او باد.
اما بعد، ای مسلمانان:
تقوای الله را پیشه سازید زیرا تقوای او بزرگترین دستاورد و طاعت او والاترین نَسَب است:
﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ ٱتَّقُواْ ٱللَّهَ حَقَّ تُقَاتِهِۦ وَلَا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَأَنتُم مُّسۡلِمُونَ ١٠٢﴾ [آلعمران: ١٠٢].
«ای کسانی که ایمان آوردهاید تقوای الله را پیشه سازید و نمیرید مگر در حالی که مسلمانید».
پذیرش نصیحت نشانهی بلوغ فکری است و بازگشت به سوی حق فضیلت است. انسان خردمند هنگامی که کار ناشایستی انجام دهد و سپس مورد نصیحت قرار گیرد دست از کار پیشین خود میکشد و پند را پذیرفته و به سوی خداوند توبه میکند.
اما آنکه در معصیت فرو رفته است نه از نکوهش هراسی دارد و نه از ننگ، و نه از سرزنش میترسد و نه توبیخ او را از کارش باز میدارد و نه خشونت علیه او فایدهای دارد. چنین کسی به نصیحت دلسوزان گوش نمیدهد و به پند و اندرز توجه نمیکند. بر گمراهیاش پافشاری میکند و به سرگردانیاش ادامه میدهد.
﴿وَإِذَا قِيلَ لَهُ ٱتَّقِ ٱللَّهَ أَخَذَتۡهُ ٱلۡعِزَّةُ بِٱلۡإِثۡمِۚ﴾ [البقرة: ٢٠٦].
«و اگر به او گفته شود از الله پروا کن نخوت، وی را به گناه میکشاند».
دچار تکبر و خشم میشود و با نصیحتگر از در گردنفرازی وارد میشود و او را نادیده میگیرد.
عبدالله بن مسعود ـ رضی الله عنه ـ میگوید: «همین گناه برای انسان کافی است که برادرش به او بگوید: از خدا بترس و او بگوید: به فکر خودت باش، کسی مثل تو من را نصیحت میکند؟!».
نپذیرفتن نصیحت و کم شمردن نصیحتگر و گردنکشی در برابر پند و اندرز، راه و روش سفیهان و کمخردان و متکبران، و صفت بدکاران و منافقان است. خداوند متعال میفرماید:
﴿وَإِذَا ذُكِّرُواْ لَا يَذۡكُرُونَ ١٣﴾ [الصافات: ١٣].
«و چون پند داده شوند، اندرز نگیرند».
خداوند متعال در نقل پاسخ قوم هود ـ علیه السلام ـ پس از آنکه آنان را هشدار داد و ترغیب و ترهیب نمود و حق را برایشان آشکار کرد چنین میفرماید:
﴿قَالُواْ سَوَآءٌ عَلَيۡنَآ أَوَعَظۡتَ أَمۡ لَمۡ تَكُن مِّنَ ٱلۡوَٰعِظِينَ ١٣٦﴾ [الشعراء: ١٣٦].
«گفتند: برای ما فرقی ندارد، خواه اندرز دهی و خواه از اندرز دهندگان نباشی».
یعنی در هر صورت از کاری که انجام میدهیم باز نخواهیم گشت.
و پیامبر خدا صالح ـ علیه السلام ـ پس از آنکه قومش هلاک شدند در توبیخ و سرزنش آنان فرمود:
﴿لَقَدۡ أَبۡلَغۡتُكُمۡ رِسَالَةَ رَبِّي وَنَصَحۡتُ لَكُمۡ وَلَٰكِن لَّا تُحِبُّونَ ٱلنَّٰصِحِينَ ٧٩﴾ [الأعراف: ٧٩].
«به راستی من پیام پروردگارم را به شما رساندم و خیر شما را خواستم اما شما نصیحتگران را دوست ندارید».
ای مسلمانان:
هر که حق را شناخت بر وی واجب میشود که به آن برگشته و در برابر آن فروتنی کند و بازگشت به حق بسیار بهتر از ادامه دادن باطل است. از سوی دیگر پذیرش نصیحت هرگز قدر و شأن و منزلت نصیحتشده را پایین نمیآورد، بلکه همین ادامه ندادن اشتباه و عدم اصرار بر آن، جلالتِ قدر و منزلتِ والا و ثنای نیک دیگران را در پی خواهد داشت.
اما آنکه بر باطلش پافشاری کند و سخن ناصحان را سنگین بداند هم دیگران در خرد وی شک میکنند و هم در چشم آنان کوچک و خوار خواهد شد.
امام شافعی ـ رحمه الله تعالی ـ میفرماید: «کسی را نصیحت نکردم که نصیحتم را پذیرفت مگر آنکه هیبت و مقامش در دلم افتاد و او را دوست داشتم، و کسی نصحیتم را رد نکرد مگر آنکه از چشمم افتاد..».
ای مسلمانان:
چرا مردم به کسانی تمایل پیدا میکنند که اهل تملق و تعارفند و نصیحت نمیکنند؟ در حالی که کار اینان در واقع نوعی فریبکاری و همراهی در زیان است؟! و چرا از نصیحتگر دلسوز گریزانند در حالی که نصیحت او از روی رحمت و رأفت و نیکی و غیرت بر شخص مقابل است؟
خوش به حال آنکه سخن نصیحتگر راهنما را پذیرفت و از اهل گمراهی دوری گزید، اما بدبخت شد آنکه نصیحت دلسوزان را کوچک شمرد و خود را از شنیدن سخن صالحان بالاتر دانست و در کوری و گمراهی خود پافشاری نمود و به اخلاق بد خود ادامه داد.
آنکه قلبش بیدار است و خردمند و فهیم است، موعظه را درک کرده و اندرز به او سود میرساند:
﴿سَيَذَّكَّرُ مَن يَخۡشَىٰ ١٠ وَيَتَجَنَّبُهَا ٱلۡأَشۡقَى ١١﴾ [الأعلى: ١٠-١١].
«آن کس که ترسد بزودی عبرت گیرد (۱۰) و نگونبخت خود را از آن دور میدارد».
ای مسلمانان:
اما مصیبت بزرگ آن است که شخص را با دلیلی از کتاب خدا یا سنت پیامبرش ـ صلی الله علیه وسلم ـ نصیحت کنند اما بر باطل خود اصرار ورزد و دلیل صحیح را با جدل و تأویل فاسد رد کند.
شَعبی ـ رحمه الله ـ میگوید: «هنگامی به هلاکت رسیدید که آثار ـ یعنی احادیث صحیح ـ را رها کردید» [به روایت بیهقی].
حق واضح است، بیهیچ پوشیدگی، اما این هوای نفس است که انسان را کور و کر میکند و فریب میدهد.
پس ای مسلمانان تقوای الله را پیشه سازید و در برابر حق فروتن باشید و نصیحت امانتداران را بشنوید و از جمله کسانی نباشید که نصیحتگران را دوست ندارند.
خداوند برای من و شما در قرآن و سنت برکت نهد و با آیات و بینات و پندها و حکمتهای آن سودمند گرداند. آنچه را شنیدید گفتم، و برای خود و شما و دیگر مسلمانان از خداوند از هر گناه و خطایی آمرزش میخواهم، پس از او آمرزش بخواهید که او آمرزشگر توبه کنندگان است.