خطبهی اول:
حمد و سپاس از آن الله بزرگ و ذوالجلال است. او را در حال نعمت چنان ستایش میکنیم که در حال بلا و مصیبت... اوست که سخنان نیک بسویش بالا برده میشود و اوست که کار نیک را بلندمرتبه میگرداند... و گواهی میدهم که معبودی به حق نیست جز الله که تنهاست و شریکی ندارد و گواهی میدهم که محمد بندهی خداوند و رسول اوست و اوست که امام متقیان است و سرور اولین و آخرین و صاحب مقام شفاعت و حوض کوثر است.
بهترین و پاکترین درود و سلام خداوند بر او باد. درود و سلامی همیشگی و پی در پی بر او و بر اهل بیت و یاران وی و همهی آنانی باد که تا قیامت به نیکی از آنان پیروی نمایند.
اما بعد... خود و شما را به تقوای خداوند متعال سفارش میکنم. تقوایی که مونس هنگام ترس است و نیروی هنگام ضعف و برکت هنگام کمبود و علم هنگام جهل:
﴿... وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَۖ وَيُعَلِّمُكُمُ ٱللَّهُۗ وَٱللَّهُ بِكُلِّ شَيۡءٍ عَلِيمٞ ٢٨٢﴾ [البقرة: ٢٨٢].
«و تقوای الله را پیشه سازید و خداوند شما را آموزش میدهد و الله به هر چیزی آگاه است».
ای مردم: ما در زمانهای زندگی میکنیم که در آن تمدن مادی پیشرفت چشمگیری کرده است بلکه میتوان گفت این تمدن به جایی رسیده است که پیش از آن بدان حد نرسیده بود و به ذهن هیچ بشری نیز خطور نکرده بود.
تمدنی که از مظاهر آن میتوان به گشایش در کسب روزی و آسایش زندگی و رفاه مادی و پیشرفت هولناک در همهی زمینهها اشاره کرد. زندگی افسانهای معاصری که عقل را به حیرت آورده و چشمها را خیره میسازد به گونهای که در فاصلهی یک چشم به هم زدن پدیدهای جدید را در جهان پیشرفت مادی و تکنولوژی به چشم خواهی دید. اما این تمدن و این آتشفشان هولناک در مسیر پیشرفت مادی باعث نشده است که انسان کنونی از انسان گذشته خوشبختتر یا در زندگی بهتر، و یا دارای امنیتی بیشتر باشد...
این تنها به علت غیاب یک عامل مهم رخ داده است که زندگی بدون آن نه در کسب و نه در علم و نه حتی در آب و غذا هیچ معنا و مفهومی نخواهد داشت... حال بیایید ببینیم این عامل مهم که مسنحق چنین اهمیتی است چه میتواند باشد؟
این عامل مهم «برکت» در تمام چیزهایی است که ذکر کردیم. برکت عنصری اساسی در همهی وجود انسان است که زندگی بدون آن قوام نمییابد. کسب و کاری که برکت در آن نباشد چه ارزشی دارد؟ وقتی که برکت در آن کسب و کار نیست به چه درد میخورد؟ فایدهی علم بیبرکت چیست؟ آب و غذایی که نه سیر میکند و نه سیراب چه ارزشی دارد؟
برکت نه در زیادی مال است و نه در جاه و قدرت و نه در زیادی فرزند و نه در علم مادی صرف. این عنصر در واقع ارزشی است معنوی که با چشم مجرد دیده نمیشود و با مقیاسهای روزمره نیز اندازه گرفته نشده و هیچ خزینهای نمیتواند آن را در خود جای دهد، بلکه این عامل احساسی است مثبت که انسان آن را در درون خود مییابد و باعث صفای نفس و آرامش قلب و گشادگی سینه و رضایتی همراه با آسودگی میشود...
اگر امنیت فرد در مسیر زندگی و در تامین معاش و سلامت بدن، همهی اینها گمشدهی زندگان باشد و چونان درختی باشد که بر آنها سایه میافکند، میتوان برکت را چون آب و هوا و نور مورد نیاز این درخت دانست.
بله ای بندگان خداوند... خداوند عزو جل با فضل ویژهی خویش این عامل، یعنی برکت را خارج از چارچوب مال و یا سلامت به عنوان فضلی ویژه از سوی خویش در اشیاء به ودیعت میگذارد تا آنجا که میبینیم با وجود این عامل، گاه کلبهای کوچک به کاخی بزرگی تبدیل میشود اما هنگامی که عامل برکت وجود نداشته باشد حتی صاحبان کاخها نیز کاخ خود را به مانند قفس یا زندانی کوچک میبینند و همهی اینها به وجود برکت بستگی درد. یعنی «کم» با وجود برکت «بسیار» شده و «بسیار» بدون برکت «کم» خواهد شد.
برکت یعنی بسیار شدن و رشد یافتن. برکت در وقت یعنی گسترده شدن آن و امکان استفادهی کامل از آن و در مورد عمر، به معنای طولانی شدن و عمل نیکو انجام دادن ِ در آن است. برکت در علم به معنای احاطه یافتن بر آن و عمل به مقتضای آن و دعوت به آن است. اما برکت در مال به معنای فراوانی آن به همراه کافی بودن آن است و برکت در سلامتی یعنی کامل بودن آن و بدور بودن از دردها. به همین صورت برکت در همهی شئون زندگی معنا مییابد.
ای مردم: اکثر انسانها از کمبود برکت در زندگی خویش رنج میبرند.. آنان میبینند با اینکه در دنیای فراوانی نعمت و آسانی زندگی قرار دارند اما با این وجود رضایت از وضعی که در آن هستند چیزی است دست نایافتنی... میبینند که مال میآید و غذا فراهم است و فرزندان به دنیا میآیند اما همهی اینها بدون برکت میآیند و میروند؛
یکی را میبینی که حقوقش زیاد است اما برکتی در آن نیست... و این یکی را میبینی که فرزندان بسیاری دارد اما بدون فایده و برکت... و دیگری را که علم بسیاری دارد اما بدون هیچ برکت و نفعی برای خود و دیگران... و بلکه این بیبرکتی از دایرهی فرد فراتر رفته و جامعه را نیز تحتالشعاع خود قرار داده است.
برای مثال در دنیای معاصر خواهیم دید که کشورهای توسعه یافته وامهایی را در اختیار کشورهای جهان سوم قرار میدهند که یکسوم آن صرف خرید کالاهایی میشود که ساخت خود کشورهای صنعتی است و یک سوم دیگر آن هزینهی کارکنان و ناظران کشوهای صنعتی بر این کالاها میشود. باقمیاندهی این وام نیز صرف خرجهای دیگر و بهرهی آن میگردد.
پس از سالها کشورهای بدهکار بیش از آن که گرفتهاند را به طلبکاران خود پس میدهند اما این قرض همچنان باقی است. کشورهای طلبکار نیز با وجود آنکه هم بهرهی وام را گرفته و هم کالاهای خود را فروختهاند و هم برای شهروندان خود ایجاد اشتغال کردهاند، همچنان گلوی بدهکار را در دستان خود دارند و او را تهدید به خفه شدن میکنند.
با این وجود این جوامع چه برکتی را در وضعیت کنونی و آیندهی خود میبینند؟ حال این جامعهها به مانند تشنهای است که آب شور مینوشد که هرچه مینوشد تشنهتر میشود!
بندگان خداوند: اگر به گذشته برگردیم نمونههای زیادی از وجود برکت در عصر پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم و صحابه و دیگر دورانها و حتی دورانهای نه چندان دور مشاهده خواهیم کرد.
برای مثال رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم در یک قرص و دو قرص نان برکت مییافت و شاید او و اصحابش از یک ظرف غذا سیر میشدند. عثمان رضی الله عنه که ارتش «عُسرة » را با پول خود مجهز نمود، در ثمرهی نخلستان خود برکت یافت تا آنکه درآمد آن به صدهزار سکه یا بیشتر رسید.
در صحیح بخاری آمده است که زبیر بن عوام وصیت کرد فرزندانش بدهی او را که دو ملیون و دویست هزار برآورد میشد پرداخت نمایند و فرزندش عبدالله را اینچنین وصیت کرد که: «ای فرزندم اگر در پرداخت بخشی از بدهی من ناتوان شدی از مولای من کمک بگیر که به خدا قسم هیچگاه در سختی بدهی قرار نگرفتم مگر آنکه گفتم: ای یار و یاور زبیر دین و قرض او را پردخت کن»؛
زبیر هیچ درهم و دیناری به جای نگذاشته بود جز دو قطعه زمین. روزها گذشت تا آنکه خداوند در زمینهای زبیر برکت انداخت و به قیمت بسیاری بالایی به فروش رفتند. بدین ترتیب پنجاه ملیون و دویست هزار به دست عبدالله بن زبیر رسید. زبیر بن عوام چهار همسر داشت که به هر کدام دو ملیون و دویست هزار به عنوان میراث رسید، یعنی دقیقا به اندازهی بدهی زبیر.
ببیند برکت یعنی چه... در مسند امام احمد چنین آمده است که در خزینهی بنی امیه دانهی گندمی یافتند که به اندازهی هستهی خرما بود و در میان کاغذی قرار داشت که بر آن چنین نوشته شده بود: «این دانهای است که در دوران عدل روییده میشد...».
این نمونهای است از آثار برکت که نزد گذشتگان ما رخ داده است تا آنکه ما میان دو دوران مبارک قرار بگیریم: دوران پیشینیان و دوران آیندگان چنانکه در صحیح مسلم آمده است که رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم فرمود: «قیامت برپا نخواهد شد تا آنکه جزیرة العرب به مانند گذشت تبدیل به باغها و رودخانهها شود».
و در صحیح مسلم چنین آمده که رسول خداوند فرمودند: «از جمله برکتهایی که در آخرالزمان بر مردم نازل خواهد شد این است که گروهی از مردم زیر سایهی پوست اناری که آن را خوردهاند خواهند نشست و یک شتر شیرده برای جمعی زیاد از مردم کافی خواهد شد».
پس ای بندگان خداند تقوای وی را پیشه سازید و جایگاههای نزول برکت را در زندگی خویش بیابید و بیایید از خود علت فقدان برکت را جویا شویم. و خداوند حال هیچ قومی را تغییر نخواهد داد تا آنکه خود، درون خود را تغییر دهند:
﴿وَلَوۡ أَنَّ أَهۡلَ ٱلۡقُرَىٰٓ ءَامَنُواْ وَٱتَّقَوۡاْ لَفَتَحۡنَا عَلَيۡهِم بَرَكَٰتٖ مِّنَ ٱلسَّمَآءِ وَٱلۡأَرۡضِ وَلَٰكِن كَذَّبُواْ فَأَخَذۡنَٰهُم بِمَا كَانُواْ يَكۡسِبُونَ ٩٦﴾ [الأعراف: ٩٦].
«و اگر اهل شهرها و آبادیها ایمان میآوردند و تقوا پیشه میساختند برکتهای آسمان و زمین را بر آنها میگشودیم اما آنان تکذیب نمودند پس آنان را به خاطر گناهانی که مرتکب شدند به عذاب گرفتار ساختیم».
خداوند من و شما را بوسیلهی قرآن بزرگ، سود رسانَد و من و شما را به واسطهی آیات آن سودمند گرداند. آنچه را گفتم اگر صحیح بود از خداوند است و اگر اشتباه بود از خودم و شیطان... و از خداوند مغفرت بخواهید که او بسیار غفور است.