خطبهی اول:
الحمدلله، ستایش از آن الله است که دین اسلام را دینِ آخرین، و کاملترین ادیان قرار داد و پیروان آن را بهترین امتها گرداند. ستایش از آن الله است او را ستوده و از او آمرزش خواسته و از بدیهای درون و اعمال ناشایستمان به او پناه میبریم. الله هرکه را هدایت کند او گمراهگری نخواهد داشت و هرکه را گمراه سازد او هدایتگری نخواهد یافت و گواهی میدهم که معبودی به حق نیست جز الله که واحد و بیشریک است و بر حکمش هیچ ایرادی نیست و گواهی میدهم که محمد بنده و پیامبر اوست. درود و سلام و برکات خداوند بر وی و بر اهلبیت و همهی یاران وی باد.
اما بعد:
آنگونه که شایستهی خداوند است از او پروا نمایید و به ریسمان محکم اسلام چنگ زنید:
﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ ٱتَّقُواْ ٱللَّهَ حَقَّ تُقَاتِهِۦ وَلَا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَأَنتُم مُّسۡلِمُونَ ١٠٢﴾ [آلعمران: ١٠٢].
«ای کسانی که ایمان آوردهاید تقوای الله را آنگونه که شایسته است پاس دارید و نمیرید مگر در حالی که مسلمانید».
تنها پروای الله را بدارید و به او امید داشته باشید و آنگونه که شایستهی اوست تقوایش را پیشه سازید که متقی آن نیست که اشک از چشمانش فرو ریزد بلکه آن است که شهوت خود را با وجود آنکه میتواند دست به حرام بَرَد تنها از روی تقوای خداوند ترک کند:
﴿وَلِمَنۡ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِۦ جَنَّتَانِ ٤٦﴾ [الرحمن: ٤٦].
«و برای هر کس که از مقام پروردگارش پروا بدارد دو بهشت است».
دربارهی داستان بیعت عَقَبه (پیش از هجرت) هنگامی که رسول خدا ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ مخفیانه با انصار اجتماع نمود تا با وی بر یاری او بیعت کنند کعب بن مالک چنین نقل میکند که: نخستین کسی که با رسول خدا ـ صلی الله علیه وسلم ـ دست [بیعت] داد بَراء بن مَعرور بود سپس مردم یکی یکی بیعت کردند. پس همین که با پیامبر خدا ـ صلی الله علیه وسلم ـ بیعت نمودیم ناگهان شیطان از فراز عقبه با بلندترین صدا فریاد زد که: «ای اهل منازل آیا خبر دارید که مُذَمّم و بیدینانش بر جنگ با شما اجماع کردهاند؟!»
رسول خدا ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ فرمود: «این شیطان عقبه است... بشنو ای دشمن خداوند: سوگند به خداوند که برای [نبرد با] تو خود را فارغ خواهم کرد..» [به روایت امام احمد و دیگران].
این نخستین فریادِ اسلامهراسی در تاریخ بود که شیطانی از شیاطین جن اعلام نمود که در آن شایعهی خود چنین وانمود که تولدِ نخستینِ این امت، در واقع اجتماعی است برای جنگ با مردم.
در قرنهای گذشته نیز در میان انسانها کسانی بودهاند که از روی جهل یا به عمد این شایعه را دامن زدهاند و تا امروز نیز همچنان اسلامهراسی و ترساندن از اسلام در تصمیمات جهانی و محافل بینالمللی به شدت حاضر است و این به جز رسانهها است که در این زمینه به شدت فعالند.
همچنان سیاستمداران و اهل رسانه برای به تصویر کشاندن اسلام به عنوان فرهنگی کینهتوزانه پافشاری میکنند و سعی در این دارند که تسامح با دیگران را تنها از ویژگیهای فرهنگ غربی بدانند، اما اگر با دیدهی عدل و انصاف مینگریستند بیتردید در اصول اسلام و مبادی آن کاملترین ارزشها و نمونهها را در عدالت و تسامح مییافتند.
این تهمت دارای آثار بدی بر مسلمانان و دیگر انسانها است زیرا همهی پلهای اعتمادسازی و همکاری را از بین برده و روابط بینالمللی و منافع متبادل میان بنیآدم را نابود میسازد و ریشههای دشمنی و ترور را پرورش میدهد و همچنین خود نوعی تهدید و انکاری است برای حقوق برابر انسانی و تفاوت گذاشتن براساس دین و نژاد؛ به اضافهی سختیهایی که در پی دارد و خشونتی که از آن بر آمده و قید وبندهایی که بر آزدیهای شخصی مینهد، چنانکه باعث مسخ حقی میشود که از سوی خداوند نهاده شده است.
به سبب دروغ اسلام هراسی کار به فتنه انگیزی و برانگیختن کینههای دینی رسید و برخی به مقدسات اسلامی دستدرازی و اهانت کردند. دستانِ آلودهی خود را به حرمت پیامبر ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ دراز کردند و یا در حق قرآن بیحرمتی نمودند و قوانینی ضد حجاب زنان یا نقاب تصویب نمودند و در مجلات و رسانههای خود تصاویری به هدف تمسخر مسلمانان منتشر کردند و چهرهی مسلمانان و نشانههای دینیِ آنان را به تروریسم ربط دادند.
هنوز مسلمان بودن یک فرد یا یک جامعه عاملی است برای شکست وی در پیگیری حق خود و رد خواستههای به حق وی از سوی دیگران.
ترس از اسلام است که در پس ستم بزرگی که در حق فلسطینیان رخ داد، و دفاع قدرتهای جهانی از دشمن غاصب به مدت شصت سال، و توجیه ستم پی در پی، و بیارزش دانستن خون فلسطینیان و مصادرهی زمینهایشان، ایستاده است.
ترس از اسلام است که در پس همهی شکها و بدبینیها نسبت به تلاشهای ملتهای مسلمان برای انتخاب راهی که خود میخواهند در پی بگیرند ایستاده است. انسان اندوهگین میشود هنگامی که میبیند بسیاری از انسانها با تسامحی بسیار به ادیانی بتپرستانه مینگرند اما همینکه نوبت به اسلام میرسد عکسالعمل آنان غالبا غیر عقلانی و بلکه صرفاً عاطفی و منفی است.
بسیار اتفاق میافتد که برای یاری رساندن به آسیبدیدگان تاخیر رخ میدهد یا در نجات دادن ستمدیدگان از دست ستمگران تردید میکنند آن هم تنها از ترس آنکه این به سود اسلام باشد! شکی در این نیست که موروثات فرهنگی نزد دیگران باعث شده است چنین دیدی نسبت به اسلام داشته باشند و رسانههای مغرض و سیاستهای ظالمانه نیز به این آتش دامن زدهاند تا جایی که دبیرکل کنونی سازمان ملل منصفانه میگوید: «موج اسلام هراسیِ کنونی به درجهی مبارزهی نژادپرستانه با این دین رسیده است» پیش از او نیز دبیرکل سابق سازمان ملل سخنی شبیه به این گفته بود.
لازم است خردمندان جهان به انصاف و عدالت در برابر این قضیهی خطرناک که نتیجهای به جز جنگها و اختلافات بیشتر در بر ندارد بایستند و باید دانست عدم شناخت اسلام و تعالیم و اخلاقیات آن سببی اساسی برای اسلامهراسی است زیرا انسان معمولا از آنچه نمیداند میترسد.
هدف ما از این بحث نه اشک ریختن است و نه باز کردن زخمها، بلکه تنها میخواهیم انسانهای سادهدل دنیا و آزادگان آنان از حجم ناآگاهیشان نسبت به حقایق تاریخ و سیاق حوادث آن آگاه شوند و بدانند که بسیاری اوقات در جایگاه و موضعی اشتباه ایستادهاند که با ارزشهایی که خود به آن افتخار میکنند همخوانی ندارد.
اسلامهراسی چرا؟
مسلمانان هیچگاه مسئول شعلهور شدن دو جنگ بزرگ جهانی نبودند که در جنگ اول هفده ملیون و در جنگ دوم پنجاه ملیون انسان جان خود را از دست دادند و این سوای ملیونها زخمی و ویرانی عظیمی بود که این دوجنگ در محیط زیست و زیربنای انسانی بر جای گذاشت.
مسلمانان هیچگاه دنیا را به استعمار نکشاندند و هرگز ملتهای دیگر را در خدمت خود نگرفتند تا خیرات و منابع آن ملتها را به سود خود بالا کشند. اسلام در تاریخ طولانی خود هیچگاه دادگاههای تفتیش عقاید برپا نکرد تا مردم را مجبور به تغییر دین خود کند بلکه برعکس، در طول پانزده قرن از تاریخ قدرت مسلمانان، همیشه اصحاب دیگر ادیان و فرقهها در سرزمین اسلامی وجود داشته و معابد و کلیساهای خود را داشتهاند و هیچکس تعرضی علیه آنان روا نداشته است و همچنان این اقلیتها در سرزمینهای اسلامی با دیگر مسلمانان در همزیستی به سر میبرند.
با نگاه به موضعگیری قدرتهای بین المللی میتوان مشاهده کرد که چگونه منافع تنگ مادی بر مبادی و ارزشها غلبه یافته است و چگونه به سادگی ملتهایی ـ صرفا به سبب مسلمان بودنشان ـ از بین برده میشوند یا از ترس آنکه مبادا در سرزمینهای خود به حقوق انسانی خود دست یابند!
این بسیار خجالتآور است که ملتی نابود شود و همهی جهان از عمل به وظفهی اخلاقی و بینالمللی خود دست بدارد آنهم تنها به سبب آنکه قربانیان مسلمان یا اهل سنت هستند!
آیا ارزشها همین بودند؟ مبادی و اساسیات انسانی همین بود؟ پس از آن اسلام را به نژادپرسی متهم میکنند! این اعتماد جهانیان را به همدیگر از بین میبرد زیرا آنگونه که عیان است روابط بین المللی کنونی تنها بر منافع ملی استوار است نه بر اخلاق و اصول و قوانین.
در یکصد سال گذشته که سازمانهای مدافع حقوق بشر شکل گرفتهند هرگز یک حادثهی تجاوز به کشوری غیر مسلمان توسط یه کشور مسلمان به ثبت نرسیده است بلکه برعکسِ آن همیشه وجود داشته است، و حتی وجود یک شبهه یا تنها یک اتهام ثابتنشده نیز برای اشغال یک سرزمین اسلامی و کشته شدن یک ملیون تن از مردم آن و به غارت رفتن ثروتها و از بین بردن زیرساختهای آن کافی است. پس از این همه ویرانی، قضیه بدون هیچ عذرخواهی یا جبران خسارت میگذرد.
رسانههای جهانی با موفقیت توانستهاند انتفاضهی قربانیان را به عنوان حملاتی تروریستی و وحشیانه به تصویر کشند و مردم به جای ملامت جلاد، قربانی را ملامت میکنند!
چر از اسلام در هراسند؟
در حالی که اسلام انسانها را به تراحم و مهربانی در میان همدیگر سفارش کرده است:
﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّاسُ ٱتَّقُواْ رَبَّكُمُ ٱلَّذِي خَلَقَكُم مِّن نَّفۡسٖ وَٰحِدَةٖ وَخَلَقَ مِنۡهَا زَوۡجَهَا وَبَثَّ مِنۡهُمَا رِجَالٗا كَثِيرٗا وَنِسَآءٗۚ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ ٱلَّذِي تَسَآءَلُونَ بِهِۦ وَٱلۡأَرۡحَامَۚ إِنَّ ٱللَّهَ كَانَ عَلَيۡكُمۡ رَقِيبٗا ١﴾ [النساء: ١].
«ای مردم از پروردگارتان پروا دارید که شما را از یک نفس واحد آفرید و از آن همسرش را خلق نمود و از آن دو مردان و زنان بسیاری پراکنده ساخت. و از خداوندی پروا دارید که به نام او از یکدیگر درخواست میکنید و همینطور از پیوند خویشاوندی».
اسلام جامعهی طبقاتی و نژادپرستی را الغا نمود در حالی که در بزرگترین و قویترین حکومت غربی کنونی عمر الغای نژادپرستی تنها پنجاه سال است:
﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّاسُ إِنَّا خَلَقۡنَٰكُم مِّن ذَكَرٖ وَأُنثَىٰ وَجَعَلۡنَٰكُمۡ شُعُوبٗا وَقَبَآئِلَ لِتَعَارَفُوٓاْۚ إِنَّ أَكۡرَمَكُمۡ عِندَ ٱللَّهِ أَتۡقَىٰكُمۡۚ﴾ [الحجرات: ١٣].
«ای مردم ما شما را از یک نر و ماده آفریدیم و شما را ملتها وقبیلهها گرداندیم تا با هم آشنا شوید. همانا گرامیترین شما نزد الله باتقواترین شماست».
چر از اسلام در هراسند؟
در حالی که نخستین حقوق بشری در سایهی همین دین به ثبت رسید. اسلام صریحترین و واضحترین راه و روش را در رد استبداد و ستم دارا میباشد، نه تنها از ناحیهی سیاسی، بلکه اینگونه جنایتها با جوهر و اساس دین که همان توحید است در تضاد هستند و قرآن دارای منهجی متکمال در رد ظلم و ستم و ابطال آن میباشد.
چرا از اسلام در هراسند؟
در حالی که اسلام حتی حقوق حیوانات را به رسمیت شناخته است و براساس شریعت اسلام جایز نیست بیش از توان حیوان به آن تحمیل نمود و یا حیوان را گرسنه نگاه داشت و نباید میان حیوان و فرزندش جدایی انداخت و حتی جایز نیست جوجهی پرنده از لانهی آن برداشته شود.
چر از اسلام در هراسند؟
آیا میترسند اسلام آنان را از خوشیها و زیباییهای دنیا محروم کند؟!
هرگز، زیرا اسلام به شدت کسانی را که زینتهای دنیا را که خداوند برای مردم خلق کرده است بر خود حرام میکنند مورد نکوهش قرار داده و فرموده است:
﴿قُلۡ مَنۡ حَرَّمَ زِينَةَ ٱللَّهِ ٱلَّتِيٓ أَخۡرَجَ لِعِبَادِهِۦ وَٱلطَّيِّبَٰتِ مِنَ ٱلرِّزۡقِۚ﴾ [الأعراف: ٣٢].
«بگو چه کسی زینت الله را که برای بندگان خود بیرون فرستاده است و روزیهای پاک را حرام گردانده است؟».
اسلام حق زندگی و بهره بردن از خوشیها و زیباییهای آن را به رسمیت شناخته است، بنابراین نه ترسی از اسلام روا است و نه هراسی.
چرا از اسلام در هراسند؟
در حالی که اسلام در دورههایی از تاریخ تمدن صاحب پیشرفتها و سهمی بزرگ در ارتقای تمدن بشری است که ملتهای دیگر به تکمیل آن پرداختند.
چرا تصور میکنند که اسلام تخم کینه و تعصب و خشونت را با خود به همراه دارد، در حالی که تسامح و گذشت یکی از اصول اصیل اسلامی است؟ بلکه در قرآن کریم واژههای رحمت و رأفت و گذشت و عفو و مغفرت و صبر بیش از نهصد بار تکرار شدهاند و این سوای احادیث رسول خدا ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ است. آیا دین یا فرهنگی وجود دارد که اینچنین به تربیت بر تسامح و گذشت اهمیت داده باشد؟
اما باید این را در نظر داشت که تسامح هرگز به معنی ذلت و خاری و سر فرو نهادن در برابر ستم و ستمگران نیست، بلکه صاحب راه و روشی است کامل، آنگونه خداوند متعال فرموده است:
﴿وَٱلَّذِينَ إِذَآ أَصَابَهُمُ ٱلۡبَغۡيُ هُمۡ يَنتَصِرُونَ ٣٩ وَجَزَٰٓؤُاْ سَيِّئَةٖ سَيِّئَةٞ مِّثۡلُهَاۖ فَمَنۡ عَفَا وَأَصۡلَحَ فَأَجۡرُهُۥ عَلَى ٱللَّهِۚ إِنَّهُۥ لَا يُحِبُّ ٱلظَّٰلِمِينَ ٤٠ وَلَمَنِ ٱنتَصَرَ بَعۡدَ ظُلۡمِهِۦ فَأُوْلَٰٓئِكَ مَا عَلَيۡهِم مِّن سَبِيلٍ ٤١ إِنَّمَا ٱلسَّبِيلُ عَلَى ٱلَّذِينَ يَظۡلِمُونَ ٱلنَّاسَ وَيَبۡغُونَ فِي ٱلۡأَرۡضِ بِغَيۡرِ ٱلۡحَقِّۚ أُوْلَٰٓئِكَ لَهُمۡ عَذَابٌ أَلِيمٞ ٤٢ وَلَمَن صَبَرَ وَغَفَرَ إِنَّ ذَٰلِكَ لَمِنۡ عَزۡمِ ٱلۡأُمُورِ ٤٣﴾ [الشورى: ٣٩-٤٣].
«و کسانی که چون ستم بر ایشان رسد يارى میجویند [و به انتقام بر میخیزند] (۳۹) و جزای بدی مانند آن بدی است پس هركه درگذرد و نیکوكاری كند پاداش او بر [عهدهی] الله است. به راستى او ستمگران را دوست نمیدارد (۴۰) و هركه پس از ستم [دیدن] خود یاری جوید [و انتقام گیرد] راه [نكوهشی] بر ایشان نیست (۴۱) راه [نكوهش] تنها بر كسانی است كه به مردم ستم میكنند و در [روی] زمين به ناحق سر برمیدارند. آنان عذابی دردناک [در پیش] خواهند داشت (٤٢) و هركه صبر كند و درگذرد مسلما این [خویشتن داری حاكی] از ارادهی قوی [در] كارهاست».
و تسامح یعنی: نیکی و انجام نیکی در برابر بدی که امری است مطلوب و زیبا اما تا هنگامی که باعث یاری رساندن به ستمگران یا باعث زیان رساندن به ستمدیدگان یا زیر پا نهادن اصل «عزت برای خدا و پیامبرش و مومنان» نشود.
اسلام اصل اخلاق نیک را آورده است و همة تفاصیل و ریزهکاریهای اخلاق نیک را در برابر انسانها و محیط زیست بیان نموده است چنانکه میان جنبة روحی و جنبة مادی انسجام برقرار نموده است.
بندگان خداوند:
حقیقت این است که اسلامهراسی قضیهای ساختگی است که عمدا توسط گروهی مغرض برای ایجاد مانع میان اسلام و دیگر مردم جهان یا مسخ حقایق و ارزشها و شعائر و شرایع آن برای اهدافی سیاسی و نژادپرستانه و هواهای نفسانی و شهوانیَ صاحبان آن، عَلَم شده است، وگرنه اگر مردم به حال خود آزاد گذاشته شده بودند تا براساس فطرت و وجدان و عقل و خرد مستقل خود تصمیم میگرفتند و هدف تحریک و فتنهگری ضد اسلامی قرار نمیگرفتند هرگز از اسلام، هراسی در دل نمیداشتند.
اسلام دین عرب نیست و خیرو نیکی آن نیز تنها مخصوص و محدود به مسلمانان نیست بلکه رحمتی است برای همة جهانیان:
﴿وَمَآ أَرۡسَلۡنَٰكَ إِلَّا رَحۡمَةٗ لِّلۡعَٰلَمِينَ ١٠٧﴾ [الأنبياء: ١٠٧].
«و تو نفرستادیم جز رحمتی برای جهانیان».
بر مسلمانان واجب است که به اصول و ارزشهای اسلام پایبند باشند و حقیقت آن را به صورت نمادین و تطبیقی برای دیگر مردم نمایان سازند و اسلامشان تنها تصنعی و ادعایی نباشد.
هیچ ترسی بر اسلام نیست زیرا خداوند حافظ دین خود است بلکه ترس از کسانی است که در حق آن کمکاری و سهلانگاری کردهاند یا مردم را از آن باز داشتهاند:
﴿فَٱسۡتَمۡسِكۡ بِٱلَّذِيٓ أُوحِيَ إِلَيۡكَۖ إِنَّكَ عَلَىٰ صِرَٰطٖ مُّسۡتَقِيمٖ ٤٣﴾ [الزخرف: ٤٣].
«پس به آنچه به سوی تو وحی شده است تمسک بجوی. همانا تو بر راهی مستقیم هستی».
خداوند برای من وشما به واسطهی قرآن عظیم برکت نهد و با آیات و ذکر حکیم سود رساند. این سخن خود را گفته و برای خود و شما از خداوند آمرزش میخواهم.