خطبهی اول:
ستایش ویژهی خداوند شکیبا و مهربان است، او که دارای منت و فضل فراگیر است. او را ستایش میگویم تا آنکه خشنود شود و او را ستایش گویم آنگاه که خشنود گردید و او را پس از خشنودی ستایش گویم و او را در همه حال ستایش میگویم، و گواهی میدهم که معبودی به حق جز او نیست که واحد و بیشریک است و گواهی میدهم که محمد بندهی خداوند و پیامبر او و بهترین بندگان او و بهترین بندهای است که نماز گزارد و روزه گرفت و کتاب پروردگارش را تلاوت نمود و برای او شبانگاه به نماز ایستاد... رسالت را ابلاغ کرد و برای امت خیرخواهی نمود و در راه خداوند آنگونه که شایسته است جهاد نمود... پس درود و سلام خداوند بر او و بر اهل بیت پاک و یاران نیک وی و همهی کسانی باد که به راه آنان روند و تا قیامت از رهنمون آنان پیروی نمایند.
اما بعد:
ای مردم توصیهی خداوند برای گذشتگان و آیندگان را به شما یادآور میشوم که میفرماید:
﴿وَلَقَدۡ وَصَّيۡنَا ٱلَّذِينَ أُوتُواْ ٱلۡكِتَٰبَ مِن قَبۡلِكُمۡ وَإِيَّاكُمۡ أَنِ ٱتَّقُواْ ٱللَّهَۚ﴾ [النساء: ١٣١].
«و بیشک کسانی را که پیش از شما به آنان کتاب داده شد و شما را به این توصیه نمودیم که از الله پروا دارید».
ای مسلمانان: این همان ماه برکات و رَحَمات است که درونهای پاک در آن متجلی گردیده و همتهای والا در آن به سوی بلندای ایمان و معرفت و شناخت خداوند پر میگشایند... ماهی است که در آن راههای نفوذ شیطان تنگ شده و عبادت انسان صفای بیشتری میگیرد و از انس با کتاب خداوند لذت میبرد، کتابی که باطل از هیچ سو به آن راهی ندارد و فرو فرستاده شدهای است از سوی خداوندی حکیم و حمید.
این ماه قرآن کریم است، ماه فروتنی و مناجات در برابر خداوند، ماه تدبر و عبرت و خشیت الهی است زیرا انسان بدون قرآن مانند زندگی بدون آب و هوا است، و قرآن به مثابهی روح برای بدن، و نور برای هدایت است. قرآن بهترین همنشینی است که سخن با وی ملالآور نیست و با تکرار آن بر زیبایی و روشنی انسان افزوده میشود.
آن، کتابی است که هر کس آن را بخواند گویا با رحمان ـ سبحانه و تعالی ـ همسخن شده است:
﴿قَدۡ جَآءَكُم مِّنَ ٱللَّهِ نُورٞ وَكِتَٰبٞ مُّبِينٞ ١٥ يَهۡدِي بِهِ ٱللَّهُ مَنِ ٱتَّبَعَ رِضۡوَٰنَهُۥ سُبُلَ ٱلسَّلَٰمِ وَيُخۡرِجُهُم مِّنَ ٱلظُّلُمَٰتِ إِلَى ٱلنُّورِ بِإِذۡنِهِۦ وَيَهۡدِيهِمۡ إِلَىٰ صِرَٰطٖ مُّسۡتَقِيمٖ ١٦﴾ [المائدة:١٥-١٦].
«قطعا برای شما از جانب الله نور و كتابی روشنگر آمده است (۱۵) الله هرکه را از خشنودی او پیروی کند به وسیلهی آن [کتاب] به راههای سلامت رهنمون میشود و به توفیق خویش آنان را از تاریکیها به سوی روشنایی بیرون میبرد و به راهی راست هدایتشان میکند».
روزی ابوجهل بر ولید بن مغیره وارد شد تا او را علیه پیامبر خدا ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ وآیاتی که بر وی نازل میشد تحریک نماید پس خطاب به ولید گفت: سخنی دربارهی این قرآن بگو تا قومت بدانند که آن را بد میداری. گفت: چه بگویم؟ به خدا قسم در میان شما کسی از من داناتر نسبت به شعر و رجز و قصیده و نه حتی شعر جنیان نیست! به خدا چیزی که او میگوید شبیه به هیچکدام از اینها نیست، به خدا سوگند آنچه میگوید شیرین و زیباست، بالایش پر ثمر است و پایینش پر آب و والاست و چیزی والاتر از آن نیست و آنچه را که پایینتر از آن است در هم میشکند.
آری ای بندگان خداوند؛ این است آن قرآنی که خردها را مدهوش ساخته، چشمها را به گریه آورده و قلبها را با خود برده و سر کفر را به زیر آورده است:
﴿وَإِذَا سَمِعُواْ مَآ أُنزِلَ إِلَى ٱلرَّسُولِ تَرَىٰٓ أَعۡيُنَهُمۡ تَفِيضُ مِنَ ٱلدَّمۡعِ مِمَّا عَرَفُواْ مِنَ ٱلۡحَقِّۖ يَقُولُونَ رَبَّنَآ ءَامَنَّا فَٱكۡتُبۡنَا مَعَ ٱلشَّٰهِدِينَ ٨٣﴾ [المائدة: ٨٣].
«و چون آنچه را به سوی این پیامبر نازل شده بشنوند میبینی بر اثر آن حقیقتی كه شناختهاند اشک از چشمهایشان سرازیر میشود، میگویند پروردگارا ما ایمان آوردهایم پس ما را در زمرهی گواهان بنویس».
بخاری و مسلم در صحیح خود روایت کردهاند که رسول خدا ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ با جمعی از یاران خود به سوی بازار عُکاظ به راه افتادند و در آن هنگام میان شیاطین و اخبار آسمان حائل ایجاد شده و شهابسنگها به سوی آنان فرستاده شده بود، پس شیاطین به سوی قوم خویش بازگشتند و آنان گفتند: شما را چه شده است؟ گفتند: میان ما و خبر آسمان حائل ایجاد شده است. قومشان به آنان گفتند: میان شما و خبر آسمان حائل نشده است مگر برای اینکه چیزی رخ داده است پس در مشرقها و مغربهای زمین به جستجو روید و ببینید چه شده است.
آنان به راه افتادند و مشارق و مغارب زمین را به جستجو پرداختند تا ببینند چه چیز باعث شده است میان آنان و خبر آسمان حائل ایجاد شود. پس آن دسته از آنان که به سوی تهامه رفته بودند به نزد رسول خدا ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ رسیدند که در منطقهی نخله در میانهی راه بازار عکاظ با یارانش نماز صبح را به جا میآورد پس هنگامی که قرآن را شنیدند به آن گوش فرا دادند و گفتند: این آن چیزی است که باعث پرده افتادن میان شما و خبر آسمان شده است.
اینجا بود که به نزد قوم خویش برگشتند و گفتند:
﴿إِنَّا سَمِعۡنَا قُرۡءَانًا عَجَبٗا ١ يَهۡدِيٓ إِلَى ٱلرُّشۡدِ فََٔامَنَّا بِهِۦۖ وَلَن نُّشۡرِكَ بِرَبِّنَآ أَحَدٗا ٢﴾ [الجن: ١-٢].
«بیتردید ما قرآنی شگفتآور شنیدیم (۱) که به سوی هدایت راهنمایی میکند پس به آن ایمان آوردیم و هرگز کسی را شریک پروردگارمان قرار نخواهیم داد».
این است حال مردم با کتاب پروردگارشان، چه مومن باشند و چه کافر:
﴿إِنَّ هَٰذَا ٱلۡقُرۡءَانَ يَهۡدِي لِلَّتِي هِيَ أَقۡوَمُ وَيُبَشِّرُ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ ٱلَّذِينَ يَعۡمَلُونَ ٱلصَّٰلِحَٰتِ أَنَّ لَهُمۡ أَجۡرٗا كَبِيرٗا ٩﴾ [الإسراء: ٩].
«قطعا این قرآن به [آیینی] که خود پایدارتر است راه مینماید و به آن مؤمنانی که کارهای شایسته میکنند مژده میدهد كه پاداشی بزرگ برایشان خواهد بود».
هیچ چیز برای بنده در زندگی دنیا و آخرت وی و برای نجات و سروری او در دو جهان سودمندتر از تلاوت کتاب پروردگار در دل شب و دو سوی روز و تدبر و اندیشه در معانی آیات آن نیست. زیرا این باعث میشود بنده به جوامع خیر و شر و حال اهل آن آگاه شود و از چهرهی واقعی دنیا و امتهای گذشته و روزهای عذاب و مثالهایی که بر آنان رفته است، آگاهی یابد.
تدبر کننده در قرآن غرق شدن قوم نوح و صاعقهی عاد و ثمود را خواهد دید، و غرق شدن فرعون و هامان را مشاهده خواهد کرد و به ماهیت راه شر و عاقبت اهل آن و راه خیر و فرجام نیکان پی خواهد برد.
﴿وَلَا يَظۡلِمُ رَبُّكَ أَحَدٗا ٤٩﴾ [الكهف: ٤٩].
«و پروردگار تو به کسی ظلم نمیکند».
خداوند این کتاب را فرقانی میان حق و باطل قرار داده است و هرکه از آن هدایت بخواهد خداوند عزیزش میگرداند و هرکه در غیر آن در پی هدایت آید ذلیل و خوار شود.
عمر فاروق ـ رضی الله عنه ـ نافع بن عبدالحارث را در عُسفان ملاقات نمود ـ و فاروق ولایت مکه را به او سپرده بود ـ پس به وی گفت: بر اهل وادی چه کسی را قرار دادهای؟ گفت: ابن أبزیٰ. عمر گفت: ابن أبزیٰ کیست؟ گفت: از بردگان آزاد شده است. عمر گفت: بردهای آزاد شده را بر آنان قرار دادی؟ نافع گفت: او قاری کتاب خدا و عالم به علم میراث است. عمر گفت: همانا پیامبر شما فرموده است: «خداوند به واسطهی این کتاب اقوامی را بلند مرتبه میسازد و اقوامی را پایین میآورد» [به روایت امام مسلم نیشابوری].
این کتاب، نوری است که چراغش خاموشی ندارد و راهی است که روندهاش گمراه نمیشود. آن، معدن ایمان است و چشمهی علم و سفرهی علما و بهار قلبها و قانون زندگی، و شفایی است که پس از آن هیچ دردی نیست:
﴿قُلۡ هُوَ لِلَّذِينَ ءَامَنُواْ هُدٗى وَشِفَآءٞۚ وَٱلَّذِينَ لَا يُؤۡمِنُونَ فِيٓ ءَاذَانِهِمۡ وَقۡرٞ وَهُوَ عَلَيۡهِمۡ عَمًىۚ أُوْلَٰٓئِكَ يُنَادَوۡنَ مِن مَّكَانِۢ بَعِيدٖ ٤٤﴾ [فصلت: ٤٤].
«بگو این [کتاب] برای کسانی که ایمان آوردهاند رهنمود و درمانی است و کسانی که ایمان نمیآورند در گوشهایشان سنگینی است و قرآن برایشان نامفهوم است و [گویی] آنان را از جایی دور ندا میدهند».
این کتابی است حفاظت شده توسط خداوند، نه تحریف تحریفگران و نه تاویل اهل باطل و نه عناد معاندین آن را دچار تغییر نخواهد کرد. اهل باطل آرزو دارند که اگر میتوانستند آیات و احکام آن را به آب دریا بشویند تا اثر آن از همهی وجود محو شود اما خداوند بر امر خود غالب است و اوست که فرموده است:
﴿إِنَّا نَحۡنُ نَزَّلۡنَا ٱلذِّكۡرَ وَإِنَّا لَهُۥ لَحَٰفِظُونَ ٩﴾ [الحجر: ٩].
«بیتردید ما این قرآن را [به تدریج] نازل نمودیم و بیتردید ما حافظ آن خواهیم بود».
یحیی بن اکثَم میگوید: مامون مجلسی برای بحث و نظر داشت. روزی در میان مردم حاضر در مجلسِ او مردی یهودی نیز حاضر بود. راوی میگوید: آن یهودی سخن زیبا و بلیغ گفت و مجلس را به دست گرفت، پس مامون او را به حضور طلبید و گفت: از بنی اسرائیلی؟ گفت: آری. مامون گفت: اسلام بیاور تا برایت چنین و چنان کنم. و او را وعده داد.
پس از یک سال همان مرد در حالی که اسلام آورده بود به نزد مامون آمد. مامون او را فرا خواند و گفت: آیا تو همان دوست ما نیستی؟ گفت: آری. گفت: پس سبب اسلامت چه بود؟ آن مرد گفت: هنگامی که از نزد تو بیرون رفتم خواستم که این ادیان را بیازمایم، و من خط زیبایی دارم، بنابراین تورات را در سه نسخه نوشتم و در آن افزودم و از آن کم کردم و آن را به کنیسه دادم و آن را از من خریدند. سپس از روی انجیل سه نسخه نوشتم و در آن زیاده و نقصان وارد کردم و آن را به کلیسا دادم و آنها را از من خریدند! سپس سه نسخه از قرآن نوشتم و در آن اضافه و نقص وارد ساختم و نسخههایم را به وَرَاقان دادم پس آن را ورق زدند و همینکه در آن اضافه و نقص دیدند به گوشهای انداختند و از من نخریدند! پس دانستم که این کتاب محفوظ است و این سبب اسلام من شد.
﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ بِٱلذِّكۡرِ لَمَّا جَآءَهُمۡۖ وَإِنَّهُۥ لَكِتَٰبٌ عَزِيزٞ ٤١ لَّا يَأۡتِيهِ ٱلۡبَٰطِلُ مِنۢ بَيۡنِ يَدَيۡهِ وَلَا مِنۡ خَلۡفِهِۦۖ تَنزِيلٞ مِّنۡ حَكِيمٍ حَمِيدٖ ٤٢﴾ [فصلت: ٤١-٤٢].
«کسانی که به این قرآن چون بدیشان رسید کفر ورزیدند [به کیفر خود میرسند] و به راستی که آن كتابی ارجمند است (٤١) از پیش روی آن و از پشت سرش باطل به سویش نمیآید فرو فرستاده شدهای است از حکیمی ستوده شده».
این کتاب کریم خداوند است که روح الامین، جبرئیل آن را فرو فرستاده است، اما رفتار ما با آن چگونه است؟ آیا این کتاب، قانون زندگی و رهبر ما در زندگی و سفر، و در حال خشم و خشنودی، و در حال آسایش و سختی است؟! یا آنکه تنها مهمانی است در قفسههای کتابخانههای ما که جز در رمضان یادی از آن نمیشود؟!
آیا با بن دندان به آن تمسک جستهایم یا چون شتری که آب بر پشت دارد از تشنگی در بیابان جان میدهیم؟ یا شنواییمان چنان است که آیات آن را از یک گوش میشنویم و از گوش دیگر بیرون میدهیم؟
امام مسلم در صحیح خود روایت میکند که خداوند خطاب به پیامبرش فرمود: «همانا تو را برای آن مبعوث نمودم که آزمایشت کنم و به واسطهی تو دیگران را بیازمایم و بر تو کتابی نازل کردهام که آب آن را نمیشوید (یعنی محو نمیشود) و در حال خواب و بیداری آن را میخوانی».
حسن بصری ـ رحمه الله ـ میفرماید: «بردگان و کودکانی این قرآن را میخوانند که هیچ علمی به معنای آن ندارند در حالی که تدبر آیات جز با پیروی از آن ممکن نیست، نه با حفظ حروف آن و ضایع ساختن حدود آن! تا جایی که برخی از آنها را میشنوی که میگویند همهی قرآن را خواندم و حتی حرفی از آن را ساقط نکردم، در حالی که به خدا سوگند همهی آن را ساقط کرده است و هیچ اثری از قرآن در اخلاق و رفتارش نمیبینی، برخی از آنان میگویند: من یک سوره را با یک نفس میخوانم! به خدا اینان نه قاریاند و نه عالمند و نه حکیمند و نه اهل وَرَع!»
پس ای بندگان خداوند تقوای او را پیشه سازید و در این ماه با تلاوت و تدبر و عمل به کتاب خدا و برگرفتن از هدایت آن به وی نزدیک شوید:
﴿ثُمَّ أَوۡرَثۡنَا ٱلۡكِتَٰبَ ٱلَّذِينَ ٱصۡطَفَيۡنَا مِنۡ عِبَادِنَاۖ فَمِنۡهُمۡ ظَالِمٞ لِّنَفۡسِهِۦ وَمِنۡهُم مُّقۡتَصِدٞ وَمِنۡهُمۡ سَابِقُۢ بِٱلۡخَيۡرَٰتِ بِإِذۡنِ ٱللَّهِۚ ذَٰلِكَ هُوَ ٱلۡفَضۡلُ ٱلۡكَبِيرُ ٣٢﴾ [فاطر: ٣٢].
«سپس این کتاب را به آن بندگان خود که [آنان را] برگزیده بودیم به میراث دادیم پس برخی از آنان بر خود ستمکارند و برخی از ایشان میانهرو و برخی از آنان در کارهای نیک به فرمان الله پیشگامند و این خود توفیق بزرگ است».
خداوند برای من و شما به واسطهی قرآن عظیم برکت دهد و با آیات و ذکر حکیم سود رساند. آنچه را گفتم اگر صحیح بود از سوی خداوند و اگر خطا بود از نفس من بود و از شیطان، و از الله آمرزش میخواهم که او بسیار آمرزنده است.