خطبه های حرمین

فهرست کتاب

خطبه‌ی اول:

خطبه‌ی اول:

ستایش از آن الله است. ستاش برای اوست که هیچ ستایشگری توان حمدش را ندارد و هیچ ستایشی حق او را به جای نمی‌آورد. پاک و منزه است او که هیچ عبادتگری نخواهد توانست حق عبادتش را به جای آورد حتی اگر همۀ عمر خود را در رکوع و سجود به نیایش با خداوند بپردازد...

حمد و سپاس برای خداوند عظیم الشأن، آن تدبیرگر آسمان هاست او که در ملکوتش افلاک تسبیح می‌گویند و بر دور عرشش ملائکه...

﴿وَإِن مِّن شَيۡءٍ إِلَّا يُسَبِّحُ بِحَمۡدِهِۦ [الإسراء: ٤٤].

«و هیچ چیز نیست جز آنکه در حال ستایش تسبیح او را می‌گوید».

به خداوند سوگند که اگر دریا مرکب باشد و آسمان‌های هفتگانه و زمین دفتر، نخواهند توانست فضائلش را تدوین نمایند.

گواهی می‌دهم که معبودی به حق نیست جز الله که واحد و بی‌شریک است و این راست‌ترین سختی است که بر زبان آمده و بهترین جمله ای است که بر لب‌ها نقش بسته است.

و گواهی می‌دهم که محمد، بنده و پیامبر او، عارف‌ترین و متوکل‌ترین انسان‌ها نسبت به خداوند است... درود و سلام بسیار خداوند بر او و بر اهل بیت پاک و صحابۀ نیک وی باد.

اما بعد... ای مسلمانان، تقوای خداوند متعال بهترین وصیت و بهترین خصلت است:

﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ ٱتَّقُواْ ٱللَّهَ حَقَّ تُقَاتِهِۦ وَلَا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَأَنتُم مُّسۡلِمُونَ ١٠٢ [آل‌عمران: ١٠٢].

«ای کسانی که ایمان آورده‌اید تقوای الله را آنگونه که شایسته‌اش است پاس دارید و نمیرید جز در حال مسلمانی».

هر که تقوای او را در پیش گیرد خداوند حفظش کرده و هرکه به او خیانت ورزد خداوند رسوایش ساخته و به بلا گرفتارش سازد... آنکه بر دری جز باب خداوند ایستاده بسیار خوار است و آنکه آرزوی فضل جز خداوند را دارد آرزویش بیهوده است و آنکه برای رضای غیر الله تلاش می‌کند عملش بی‌فایده.

همۀ اسباب قطع می‌شوند جز سبب او... اوست که شایسته است خشیت وی، و اوست خداوندی که به او امید می‌رود... و همۀ اهل زمین ـ همه شان ـ نه زیانی می‌رسانند و نه سودی و نه توانایی زیر آوردن دارند و نه بالا بردن...

﴿فَٱعۡلَمۡ أَنَّهُۥ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا ٱللَّهُ وَٱسۡتَغۡفِرۡ لِذَنۢبِكَ وَلِلۡمُؤۡمِنِينَ وَٱلۡمُؤۡمِنَٰتِۗ وَٱللَّهُ يَعۡلَمُ مُتَقَلَّبَكُمۡ وَمَثۡوَىٰكُمۡ ١٩ [محمد: ١٩].

«پس بدان که معبودی به حق نیست جز الله و برای گناه خود و برای مومنان مرد و زن آمرزش بخواه و الله از حرکات و سکنات شما آگاه است».

ای مسلمانان... ای عبادتگزاران... ای روزه داران نمازگزار... حال که رمضان به پایان رسیده... بدنهایتان خسته شده و پس از شب‌های طولانی عبادت و تشنگی روزهای رمضان...

پس از همۀ این‌ها بدانید که بندگانی از بندگان خداوند که قلب‌هایشان با معرفت خداوند مملو شده و درونشان با بزرگداشت وی آکنده گردیده... چندین برابر آنچه شما انجام داده اید انجام داده‌اند و بیش از عبادت شما عبادت خداوند را به جای آوردند اما با این وجود به گمان خود هیچ نکرده‌اند...

رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم چنین خبر داده‌اند که در آسمان‌های هفتگانه به اندازۀ جای پایی نیست مگر آنکه در آن فرشته‌ای به عبادت ایستاده و یا به رکوع رفته و یا در سجده است اما این‌ها هنگامی که قیامت شود خواهند گفت: پروردگارا! تو پاک و منزهی! آنگونه که شایستۀ تو بود عبادتت نکردیم جز اینکه هرگز چیزی را با تو شریک قرار ندادیم.

ای مسلمانان: بزرگداشت خداوند در قلب و در درون و شناخت نعمت‌ها و فضلش و قدر دانستن وی آنگونه که شایستۀ اوست، توشۀ عارفان و نیروی مومنان و صابران است...

کیست که خداوند را بشناسد و اوامر وی را کوچک شمارد و یا نسبت به نواهی وی سهل انگاری کند؟ کیست آنکه او را بزرگ بدارد و با این وجود هوا و هوس خود را بر او مقدم بدارد؟

الله آن ذاتی است که عبادت می‌شود و حمد گفته می‌شود و دوست داشته می‌شود زیرا او شایسته و اهل آن است.. بلکه آنچه شایستۀ ذات خداوند است نه در قدرت بندگان است و نه در تصورشان می‌آید. برای همین است که عارفترین بندگان نسبت به خداوند یعنی رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم در دعایش می‌فرماید:

«نمی توانم ثنای تو را در شمار آورم بلکه تو همانگونه هستی که خود ثنای خود را گفته‌ای» و در صحیحین بخاری و مسلم آمده است که رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم فرمود: «هیچکس بیشتر از خداوند مدح را دوست ندارد» و برای همین است که او مدح خود را گفته است.

ای مسلمانان: پروردگاری که شما عبادتش را می‌کنید و و برای او نماز می‌گذارید و به سوی او روی می‌آورید، پروردگاری است بس عظیم که آنچنان دارای صفات کمال و جلال است که در وصف و تصور نمی‌آید:

﴿وَقُلِ ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ ٱلَّذِي لَمۡ يَتَّخِذۡ وَلَدٗا وَلَمۡ يَكُن لَّهُۥ شَرِيكٞ فِي ٱلۡمُلۡكِ وَلَمۡ يَكُن لَّهُۥ وَلِيّٞ مِّنَ ٱلذُّلِّۖ وَكَبِّرۡهُ تَكۡبِيرَۢا ١١١ [الإسراء: ١١١].

«و بگو ستایش از آن الله است که فرزندی برنگزیده و در پادشاهی شریکی نداشته و از روی ناتوانی یاوری نداشته و او را چنان که شایسته است بزرگ دار».

اوست که معبودی حقیقی نیست جز او، افلاک و آسمان‌ها تسبیحش را می‌گویند و در درگاهش خاضع و فروتنند:

﴿سَبَّحَ لِلَّهِ مَا فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِۖ وَهُوَ ٱلۡعَزِيزُ ٱلۡحَكِيمُ ١ لَهُۥ مُلۡكُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِۖ يُحۡيِۦ وَيُمِيتُۖ وَهُوَ عَلَىٰ كُلِّ شَيۡءٖ قَدِيرٌ ٢ هُوَ ٱلۡأَوَّلُ وَٱلۡأٓخِرُ وَٱلظَّٰهِرُ وَٱلۡبَاطِنُۖ وَهُوَ بِكُلِّ شَيۡءٍ عَلِيمٌ ٣ [الحديد: ١-٣].

«آنچه در آسمان‌ها و زمين است‏ الله را به پاكى مى‏ستايند و اوست عزیز حكيم (١) فرمانروایی آسمان‌ها و زمین از آن اوست. زنده می‌کند و می‌میراند و او بر هر چیزی تواناست (٢) اوست اول و آخر و آشکار و پنهان و او به هر چیزی داناست».

او را تسبیح و حمد می‌گویم... چگونه ممکن است محبت او بر قلب‌ها مستولی نگردد در حالی که همۀ نیکی‌ها از اوست و هر فضلی بسوی اوست؛ بخشش از اوست و گرفتن نیز از اوست... ابتلا از اوست و عافیت نیز ازآن اوست... عدل از اوست و رحمت نیز از اوست، لطف و نیکی، فضل و احسان، پوشاندن و عفو، شکیبایی و صبر، اجابت دعا و از بین بردن سختی... همه و همه از اوست...

او گرامی‌ترین گرامیان است... اوست که بیش از آنچه بنده آرزویش را دارد قبل از آنکه بخواهد به او می‌دهد... اوست که کار کم بنده را شکر می‌گذارد و آن را رشد داده و زیاد می‌کند و با آن گناهان بسیار را می‌بخشد و پاک می‌کند... چگونه ممکن است قلب‌ها کسی را دوست ندارند که تنها خوبی‌ها از سوی او می‌آید و تنها بدی‌ها بوسیلۀ او پاک می‌شوند؟

دعاها را اجابت می‌کند و از لغزش‌ها می‌گذرد او بدی‌ها را می‌بخشد و عورتها را می‌پوشاند و سختی‌ها را از بین می‌برد... زیرا او مستحق‌ترین کس است که یاد شود و شکر او به جای آورده شود و او مستحق‌ترین کسی است که عبادت شده و حمد گفته شده و مهربان‌ترین پادشاه است و بخشنده‌ترین کسی است که از او خواسته شده و کریم‌ترین کسی است که به درگاهش قصد کرده‌اند و عزیز‌ترین کسی است که بسوی او پناه برده شده و به او توکل کرده‌اند...

اوست که برای بندگانش از مادر نسبت به فرزند مهربانتر است و بیشتر از کسی که در بیابان مهلک شترش را گم کرده باشد سپس آن را پیدا کند، از توبۀ بنده‌اش شاد می‌شود...

تسبیح او را گفته و حمدش را به جا می‌آوریم... او پادشاهی است که شریک ندارد و تنهایی است که همتا ندارد:

﴿وَلَا تَدۡعُ مَعَ ٱللَّهِ إِلَٰهًا ءَاخَرَۘ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَۚ كُلُّ شَيۡءٍ هَالِكٌ إِلَّا وَجۡهَهُۥۚ لَهُ ٱلۡحُكۡمُ وَإِلَيۡهِ تُرۡجَعُونَ ٨٨ [القصص: ٨٨].

«و به همراه الله خداوندی دیگر را صدا مکن. معبودی حقیقی نیست جز او، همه چیز نابودشدنی است جز او. حُکم از آن اوست و بسوی او بازخواهید گشت».

اطاعت نمی‌شود مگر با اذن خود او و معصیت نیز نمی‌شود مگر با اجازۀ خودش... اطاعت می‌شود و شکر بنده را به جای می‌آورد و معصیت می‌شود و در مقابل می‌بخشد و مغفرت می‌کند؛ او نزدیک‌ترین گواه و وفادارترین به عهد و عادلترین کسی است که دادگری پیشه ساخته است....

صورت‌ها بسوی نور او برگشته و عقل‌ها از درک ذاتش ناتوانند... نور چهره‌اش همۀ تاریکی‌ها را از بین برده و زمین و آسمان‌ها را روشن گردانیده است...

همۀ کارها به دست اوست و همۀ امور به او بر می‌گردد... بر تخت پادشاهی خود مستوی است... هیچ پنهانی در پادشاهی او برایش پنهان نیست... شئون بندگان و حاجاتشان و کارهایشان بسوی او بالا برده می‌شود و او هرآنچه را که اراده کند امر می‌نماید آنگاه دستور وی اجرا شده و اراده‌اش نافذ می‌گردد:

﴿يَسۡ‍َٔلُهُۥ مَن فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِۚ كُلَّ يَوۡمٍ هُوَ فِي شَأۡنٖ ٢٩ [الرحمن: ٢٩].

«همۀ آنان که در آسمان و زمینند از او درخواست می‌کنند هر زمان او در کاری است».

گناهی را می‌آمرزد، مشکلی را حل می‌کند، سختی دیده ای را آسوده می‌کند، دلشکسته ای را آرام می‌بخشد، ضعیفی را یاری می‌دهد، فقیری را غنی می‌سازد، می‌میراند و زنده می‌گرداند... خوشبخت می‌کند یا بدبخت می‌سازد، گمراه می‌کند یا هدایت می‌کند، گروهی را نعمت می‌بخشد و نعمت خود را از گروهی دیگر باز می‌ستاند، اقوامی را عزیز می‌کند و دیگران را خوار می‌سازد:

﴿هُوَ ٱللَّهُ ٱلَّذِي لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَۖ عَٰلِمُ ٱلۡغَيۡبِ وَٱلشَّهَٰدَةِۖ هُوَ ٱلرَّحۡمَٰنُ ٱلرَّحِيمُ ٢٢ هُوَ ٱللَّهُ ٱلَّذِي لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ ٱلۡمَلِكُ ٱلۡقُدُّوسُ ٱلسَّلَٰمُ ٱلۡمُؤۡمِنُ ٱلۡمُهَيۡمِنُ ٱلۡعَزِيزُ ٱلۡجَبَّارُ ٱلۡمُتَكَبِّرُۚ

[الحشر: ٢٢-٢٣].

«اوست آن الله که معبودی به حق نیست جز او دانندۀ پنهان و آشکار است. اوست رحمن و رحیم (٢٢) اوست آن الله که معبودی به حق جز او نیست، آن پادشاه قدوسِ و امنیت بخش امان دهندۀ چیرۀ باعزت جبار والامقام».

او دارای قدرت مطلق و ارادۀ کامل است... اوست که با موسی سخن گفت و بر کوه متجلی گردید و آن را تکه تکه گرداند... اوست که بر بالای آسمان‌هایش هیچ چیز برایش پنهان نمی‌ماند... صدای پای مورچۀ سیاه را بر سنگ تیره در شب تاریک می‌شنود، صدای بندگان با تفاوت زبان‌ها و تفاوت نیازهایشان بر او مشتبه نمی‌شود و هیچ ذره ای در این جهان جز به اجازۀ او تکان نمی‌خورد:

﴿۞وَعِندَهُۥ مَفَاتِحُ ٱلۡغَيۡبِ لَا يَعۡلَمُهَآ إِلَّا هُوَۚ وَيَعۡلَمُ مَا فِي ٱلۡبَرِّ وَٱلۡبَحۡرِۚ وَمَا تَسۡقُطُ مِن وَرَقَةٍ إِلَّا يَعۡلَمُهَا وَلَا حَبَّةٖ فِي ظُلُمَٰتِ ٱلۡأَرۡضِ وَلَا رَطۡبٖ وَلَا يَابِسٍ إِلَّا فِي كِتَٰبٖ مُّبِينٖ ٥٩ [الأنعام: ٥٩].

«کلیدهای غیب نزد اوست که جز او کسی آن را نمی‌داند و می‌داند آنچه را در آسمان‌ها وزمین است و برگی [بر زمین] نمی‌افتد مگر آنکه آن را می‌داند و دانه ای در تاریکی‌های زمین نیست و نه تر و خشکی مگر آنکه در کتابی آشکار [ثبت است]».

﴿ٱللَّهُ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ ٱلۡحَيُّ ٱلۡقَيُّومُۚ لَا تَأۡخُذُهُۥ سِنَةٞ وَلَا نَوۡمٞۚ لَّهُۥ مَا فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَمَا فِي ٱلۡأَرۡضِۗ [البقرة: ٢٥٥].

«الله [آن خداوندی است که] معبودی [به حق] جز او نیست [و] زنده و پایدار است. چرت و خواب او را نمی‌گیرد. از آن اوست آنچه در آسمان‌ها و زمین است».

حجابش نور است گه اگر آن را کنار زند نور چهره‌اش تا آنجا که نظر انداخته را خواهد سوزاند. اگر هیچیک از مخلوقاتش توان نور چهرۀ او را ندارند دربارۀ جلال و جمال و عظمت و کبریایی وجه خداوند چه می‌توان گفت؟ برای همین است که بزرگ‌ترین نعمت اهل بهشت لدت دیدن چهرۀ گرامی خداوند است که آن، منظره ای است بس عظیم که در آن کبریا و عظمت و جمال و جلال الهی متجلی می‌گردد...

ای مسلمانان: دربارۀ موقفی دیگر که برخی از آیات قرآن و احادیث نبوی به آن اشاره کرده است ابن کثیر رحمه الله چنین روایت کرده است که:

«هنگامی که اسرافیل در صور نفخۀ مرگ را می‌دمد همۀ اهل آسمان‌ها و زمین می‌میرند آنگاه مَلـَک الموت می‌آید و خداوند ـ در حالی که خود داناتر است ـ از او می‌پرسد چه کسی باقی مانده است؟ فرشتۀ مرگ می‌گوید: تو بافی مانده ای که زنده ای و نخواهی مرد و فرشتگان حامل عرش و جبرئیل و میکائیل و اسرافیل و من... پس خداوند دستور می‌دهد که روح آنان را نیز بگیرد. سپس ـ در حالی که خود داناتر است ـ می‌پرسد: چه کسی باقی مانده است؟ فرشتۀ مرگ می‌گوید: پروردگارا، تو باقی مانده ای که زنده ای و نخواهی مرد و من، پس الله عزوجل می‌گوید: تو نیز مخلوقی از آفریده‌های منی پس بمیر... و او نیز می‌میرد...

سپس در آن هنگام که جز الله واحد قهار باقی نمانده است و همانگونه که اولین بود آخرین نیز می‌شود، آسمان‌ها و زمین را به مانند کاغذی در هم می‌پیچد سپس می‌گوید: منم جبار، منم جبار، منم جبار، سپس به صدای خود می‌گوید: امروز پادشاهی از آن کیست؟ امروز پادشاهی از آن کیست؟ امروز پادشاهی از آن کیست؟ آنگاه خود در جواب خود می‌گوید: از آن الله یگانۀ قهار...

سپس خداوند زمین را به زمینی دیگر و آسمان‌ها را به آسمانی دیگر تبدیل می‌سازد و آن‌ها را می‌گستراند و صاف می‌سازد آنگاه همۀ خلق را در این زمین ِ دیگر گرد می‌آورد پس آن‌ها را زنده می‌سازد و در یک مکان به مدت هفتاد سال بدون آنکه به آن‌ها نظر بیافکند یا در میانشان داوری کند باقی می‌گذارد تا آنکه محمد صلی الله علیه وآله وسلم برای آغاز حساب و کتاب آن‌ها نزد خداوند شفاعت می‌کند..».

همچنین ابن کثیر با سند خود از رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم روایت می‌کند که فرمود: «سپس بر می‌گردم و به همراه مردم می‌ایستم پس در حالی که ما ایستاده‌ایم صدایی بسیار بلند از آسمان می‌شنویم... پس اهل آسمان که دو برابر اهل زمین از جن و انس‌اند به زمین نزدیک می‌شوند که زمین از نورشان روشن می‌شود و در جایگاه‌های خود قرار می‌گیرند... پس به آن‌ها می‌گوییم: آیا پروردگار ما در میان شماست؟ می‌گویند: خیر... او دارد می‌آید... سپس اهل آسمان دوم که تعدادشان به اندازۀ دوبرابر ملائکه ای که قبلا نازل شده بودند و دوبرابر اهل زمین از انس و جن آنند نازل می‌شوند تا آنکه به زمین نزدیک می‌شوند و در جایگاه‌های خود قرار می‌گیرند وبه آن‌ها می‌گوییم: آیا پروردگار ما در میان شماست؟ پس می‌گویند: خیر... او دارد می‌آید، سپس از هر آسمان چند برابر آسمان‌های پیش ملائکه نازل می‌شوند...

تا آنکه خداوند ـ جل جلاله ـ در سایه بان‌هایی از ابر به همراه ملائکه نازل می‌شود که عرشش را در آن روز هشت فرشته بر دوش دارند که پاهایشان بر روی پایین‌ترین زمین و زمین آسمان‌ها در کنار کمربندهایشان و عرش بر روی شانه‌هایشان است که با صدایی رعدآسا تسبیح گفته و می‌گویند: پاک و منزه است آن دارندۀ عرش و جبروت... پاک و منزه است آن دارندۀ ملک و ملکوت... پاک و منزه است آن زنده ای که نخواهد مرد... پاک و منزه است آنکه خلائق را می‌میراند و خود نمی‌میرد... سُبوحٌ قدوس، پروردگار ملائکه و جبرئیل».

ای مسلمانان... خداوند شانی بزرگ‌تر و عزیزتر از این دارد اما گناهانی که قلب را پوشانده مانع بزرگداشت خداوند در درون انسان شده و اثر آن را در قلب ضعیف می‌گرداند و اگر عظمت خداوند در قلب جای گیرد هرگز بر انجام گناهان جرات نخواهد کرد زیرا لازمۀ عظمت و جلال او در قلب این است که حرماتش از سوی بنده بزرگ داشته شده و انسان، تسلیم حکم و امرو نهی او شود و این تعظیم و بزرگداشت الهی باعث می‌شود میان انسان و گناهان فاصله انداخته شود.

آنانی که جرات انجام گناهان را دارند در واقع قدر خداوند را به جای نیاورده‌اند و برای جزای گناهان همین کافی است که باعث ضعیف شدن بزرگداشت خداوند در قلب می‌شوند. و خداوند ما را آگاه نموده که او بر قلب کسانی که در انجام گناه پافشاری می‌کنند لایه‌هایی قرار می‌دهد و بر آن مهر می‌کوبد و آنان را همانطور که فراموشش نموده‌اند فرامش می‌کند و آنان را کوچک و بی‌ارزش می‌سازد و همانگونه که حق او را ضایع کرده‌اند آنان را ضایع می‌کند... برای همین است که خداوند متعال در آیۀ سجودِ مخلوقات برای خداوند چنین می‌گوید:

﴿وَمَن يُهِنِ ٱللَّهُ فَمَا لَهُۥ مِن مُّكۡرِمٍۚ [الحج: ١٨].

«و الله هرکه را کوچک سازد او هیچ گرامی دارنده‌ای نخواهد داشت».

زیرا به اندازۀ خوف خداوند در قلبت هیبت تو در قلب بندگان قرار خواهد گرفت و به همان اندازه که خداوند را بزرگ بداری بندگان نیز تو را بزرگ خواهند داشت و به اندازۀ محبتی که نسبت به الله داشته باشی مردم نیز تو را دوست خواهند داشت و بلا بوسیلۀ توبه و استغفار و تسلیم شدن در برابر امر خداوند دفع می‌گردد:

﴿وَتُوبُوٓاْ إِلَى ٱللَّهِ جَمِيعًا أَيُّهَ ٱلۡمُؤۡمِنُونَ لَعَلَّكُمۡ تُفۡلِحُونَ ٣١ [النور: ٣١].

«و همگی تان ای مومنان بسوی الله برگردید تا آنکه رستگار شوید».

خداوند من و شما را به واسطۀ قرآن بزرگ برکت دهد و به وسیلۀ آیات آن سود رساند... این سخن خویش را گفته و برای خود و شما از خداوند بزرگ آمرزش می‌خواهم.