پنج دسته هستند که نمیتوان شرعا به آنان زکات داد
اول: کسی که از نظر مالی یا قدرت کاری غنی و بینیاز تلقی میشود، چون پیامبر جگفت:
«وَلا حَظَّ فیها لِغَنِـیٍّ وَلا لِذِی مِـرَّةٍ سَوِیٍّ». «در زکات برای کسی که بینیاز است و برای کسی که قدرت کاری دارد سهمی و بهرهای نیست».
آری اگر کسی قدرت کار و کسب کردن را داشته باشد ولی کسی او را بکار نگیرد، از زکات به وی کمک میشود.
دوم: عبد و برده چون نفقهاش بر اربابش واجب است و چون او مالک چیزی نیست و خود و آنچه دارد از آن اربابش میباشد.
سوم: فرزندان هاشم و فرزندان طالب (بنی هاشم و بنی مطلب) چون پیامبر جگفت:
«إِنَّ هذِهِ الصَّدَقَـةُ أَوْسَاخُ النّاسِ وَإِنّـَها لَا تَحِـلُّ لِمُحَـمَّدٍ وَلَا لـِآلِ مُحَـمَّدٍ». (رواه مسلم).
«به راستی این زکات چرک مردم است و برای محمد و آل محمد حلال نیست».
گویند: حسن بن علی یک دانه خرما از خرمای زکات به دهان نهاد و پیامبر جآن را از دهانش بیرون کشید با آن که با آب دهانش خیس شده بود و گفت: «کخ کخ» (آلوده است آلوده است). ما آل محمد زکات برایمان حلال نیست». به روایت شیخین و تأمین هزینه فقیران آل محمد به عهده بیت المال است.
چهارم: کسی که نفقهاش بر زکات دهنده واجب است، چون آنان که نفقه شان بر عهده خودشان نیست بینیازند و کسی را دارند که نفقه شان را کفایت کند و این برابر قول اصح است.
برخی گفتهاند: دادن زکات به آنان نیز جایز است، چون کلمه فقیر به طور عام آمده است و شامل آنان نیز میشود. اما کسی که نفقهاش تأمین نمیشود حتی اگر همسر هم باشد، به ا ین معنی که بیمار باشد یا ملزم به پرداخت نفقه دیگران باشد او میتواند زکات را از شوهرش بگیرد. قفال چنین گفته است.
پنجم: کافر، چون پیامبر جبه معاذبن جبل سگفت: «فَأَعْلِمهُم أَنَّ عَلَیْهِمْ صَدَقَـةً تُؤْخَذُ مِن أَغنِیائِـهِم فَتُرَدُّ إلی فُقَرائِـهِمْ». «به آنان خبر بده که زکات اموالشان بر آنان واجب است که از ثروتمندانشان گرفته میشود و به فقیرانشان داده میشود، یعنی از مسلمانان ثروتمند گرفته و به فقیران مسلمان داده میشود».
پس هرگاه زکات از مسلمان بینیاز گرفته شود باید به فقیر مسلمان داده شود. کسانی که استدلال کردهاند به این که نباید زکات سرزمینی را به سرزمینی دیگر نقل کنند بدین حدیث استدلال کردهاند. نووی در شرح مسلم گفته است: این استدلال ظاهر نیست، چون ضمیر «فقرائهم» به فقراء مسلمین بر میگردد، و این احتمال را دارد که مراد از فقراء مسلمین، فقرا این شهر و دیار یا فقراء این ناحیه به خصوص باشد و خدا میداند. و بدیهی است هرگاه پای احتمال به میان آمد استدلال ساقط میگردد. و گذشته از آن آیه:
﴿۞إِنَّمَا ٱلصَّدَقَٰتُ لِلۡفُقَرَآءِ وَٱلۡمَسَٰكِينِ﴾[التوبة: ۶۰] [۲].
عام است و درباره آنچه که پیامبر جگفته است: «زکات از ثروتمندانشان گرفته میشود و به فقیرانشان برگردانده میشود» ظاهرا به اهل یمن دلالت دارد، و این که جایز نیست زکات آنجا را به جای دیگری انتقال داد. برخی گفتهاند: اگر انتقال هم داده شود به طور قطعی زکات از طرف ساقط میشود. بلکه راویانی در کتاب «البحر» گفته است: به طور قطعی انتقال زکات از محلی به محل دیگر جایز است بویژه اگر در آن محل که زکات را به آنجا انتقال میدهند خویشاوندان فقیری باشند، چون انتظار دارند مورد بخشش قرار گیرند مشروط بر آن که در محل وجوب کسی نباشد که شدیدا نیازمند باشد. چنانچه فقیر خویشاوند در غیر محل و فقیر محل با هم مساوی الحال باشند نیکو آن است که بین آنان مشارکت قائل شود و خداوند بهتر میداند.
[۲] همانا زکات از آن فقرا و مساکین ... است.