خونهایی که واجبند پنج تا است:
اول: خونی که متعلق به ترک واجبی از واجبات حج است، مانند ترک احرام در میقات معین شده و ترک رمی جمرات که باید به عنوان ترتیب و تعدیل خونی بریزد و گوسفند ذبح کند و چنانچه از آن عاجر بود با قیمت آن خوراک و طعام بخرد و آن را صدقه بدهد چنانچه از آن هم عاجر باشد به جای هر (مد) از طعام تعیین شده یک روز روزه بگیرد. در «المحرر» آن را تصحیح کرده. و در «المنهج» از آن پیروی کرده است.
دوم: خونی که به سبب تراشیدن سر یا رفاه جوئی واجب میشود. پس هرکس سرش را یا سه عدد موی از آن تراشید یا ناخنها را گرفت باید خون فدیه بدهد، و او مختار است بین این که گوسفندی را ذبح کند یا این که سه صاع (۲۱۷۶ گرم) مواد خوراکی را بر شش نفر مسکین صدقه بدهد که به هر مسکینی نیم صاع (۱۰۸۸ گرم) برسد و یا این که سه روز را روزه بگیرد. دلیل تخییر و مخیر بودن او قول خدای تعالی است:
﴿فَمَن كَانَ مِنكُم مَّرِيضًا أَوۡ بِهِۦٓ أَذٗى مِّن رَّأۡسِهِۦ فَفِدۡيَةٞ مِّن صِيَامٍ أَوۡ صَدَقَةٍ أَوۡ نُسُكٖۚ﴾[البقرة:۱۹۶].
«هرکس در حج مریض شد یا در سرش آزار و رنجی بود (که میبایست آن را بتراشد) او باید فدیه بدهد (اعم) از روزه گرفتن یا صدقه دادن یا ریختن خون».
یعنی اگر سرش را به آن عذرها تراشید فدیه بدهد که پیامبر جبا گفتار خویش آن را بیان کرده است: «أَيُؤْذِيكَ هَوَامُّ رَأْسِكَ» قَالَ: قُلْتُ: نَعَمْ. قَالَ: «فَاحْلِقْ وَصُمْ ثَلاَثَةَ أَيَّامٍ أَوْ أَطْعِمْ سِتَّةَ مَسَاكِينَ أَوِ انْسُكْ نَسِيكَةً»(رواه الشیخان).
«آیا جانوران سر تو را آزار میرسانند و رنج میدهند؟ گفت: آری. گفت: پس سرت را بتراش و سه روز روزه بگیر، یا طعام بر شش مسکین صدقه و احسان کن یعنی سه صاع مواد خوراکی به آنان بده، و یا گوسفندی ذبح کن».
گرفتن ناخنها هم حکم تراشیدن موی را دارد و همچنین بقیه چیزهایی که حرام هستند اگر مورد تمتع و بهره گیری واقع شدند همین حکم را دارند، مانند استفاده از مواد خوشبو و روغن زدن به سر و لباس دوخته پوشیدن و انجام مقدمات جماع، چون همگی آنها در این که رفاه هستند با هم مشترکند و یک حکم دارند.
سوم: خونی که به سبب منع شدن حاجی از اتمام مناسک حج و عمره واجب میشود. که به آن «احصار» میگویند. پس اگر کسی را از اتمام مناسک حج یا عمره منع کردند خواه در سرزمین «حلک یا در سرزمین «حرم» باشد و غیر از آن راه دیگری نیافت او احرام خود را میگشاید و هدی خویش را قربانی میکند و در همانجا آن را ذبح مینماید، و حداقل «هدی» گوسفند است که برای قربانی کفایت کند، و باید نیت بیرون آمدن از احرام کند و نیت گشودن آن را داشته باشد. به دلیل قول خدای تعالی: ﴿فَإِنۡ أُحۡصِرۡتُمۡ فَمَا ٱسۡتَيۡسَرَ مِنَ ٱلۡهَدۡيِ﴾[البقرة: ۱۹۶].
«چنانچه از انجام اعمال ومناسک حج و عمره منع شدید آنچه که برایتان دست میدهد از هدی ذبح کنید».
یعنی اگر از انجام و ادامه مناسک حج منع شدید میتوانید از احرام بیرون آیید و بر شما واجب که آنچه از هدی برایتان دست میدهد ذبح کنید. و در صحیحین آمده است که پیامبر جدر حدیبیه از احرام بیرون آمد و احرام خود را گشود چون مشرکان او را از انجام مناسک حج منع کردند، و پیامبر جاحرام به عمره بسته بود. لازم است که اول حیوان هدی را ذبح کند و بعد از آن به تراشیدن موی سر اقدام نماید، چون خدای تعالی میگوید:
﴿وَلَا تَحۡلِقُواْ رُءُوسَكُمۡ حَتَّىٰ يَبۡلُغَ ٱلۡهَدۡيُ مَحِلَّهُ﴾[البقرة: ۱۹۶].
«سرتان را نتراشید تا این که هدی در جای خود واقع شود و بدانجا برسد (یعنی ذبح شود)».
چهارم: خونی که به سبب کشتن حیوان صید واجب میشود. نخچیری که شخص در احرام کشته است اگر از جمله چیزهایی باشد که مثل آن موجود باشد مخیر است بین این که مثل آن را ذبح کند و به فقراء و مساکین حرم بدهد و این که آن را قیمت گذاری کرده و با بهای آن طعام و خوراک برای مساکین حرم بخرد، یا این که به جای هر مد از طعام یک روز روزه گیرد، چون خدای تعالی میفرماید: ﴿فَجَزَآءٞ مِّثۡلُ مَا قَتَلَ مِنَ ٱلنَّعَمِ يَحۡكُمُ بِهِۦ ذَوَا عَدۡلٖ مِّنكُمۡ هَدۡيَۢا بَٰلِغَ ٱلۡكَعۡبَةِ أَوۡ كَفَّٰرَةٞ طَعَامُ مَسَٰكِينَ أَوۡ عَدۡلُ ذَٰلِكَ صِيَامٗا﴾[المائدة: ۹۵].
«جزای صید و شکار مانند حیوانی است که از چهار پایان کشته است که همانند بودن آن را دو شاهد عادل گواهی کنند و به عنوان هدیه به کعبه تقدیم شود و به آن برسد، یا کفاره آن طعام مساکین از شما (شش نفر) داده شود یا در ازای (هر مدی یک روز) روزه بگیرد».
چنانچه صید از آنهایی بود که مثل آن پیدا نشود شخص محرم مخیر است بین این که قیمت تعیین شده آن را طعام بخرد و آن را بر مساکین حرم صدقه کند و بین این که به جای هر مدی از طعام یک روز را روزه بگیرد، و آنچه که در قیمت و تعیین نرخ معتبر است قیمت محل تلف شدن نخچیر است. و مراد از حیوان شکاری که مثل آن پیدا شود آن است که حیوانی را که ذبح میکنند تقریبا از نظر ظاهر و صورت شبیه و نزدیک به آن باشد، ومراد شباهت در جنس نیست تا این که برای کشتن شتر مرغ ذبح شتر مرغ و برای صید آهو ذبح آهو واجب باشد. چون خداوند آن را به «نعم» (شتر و گاو و گوسفند و بز) مقید کرده است، و از جنس به صورت عدول کرده و اکتفا میشود. چون جماعتی از اصحاب بیش از یک بار برای صید و شکار شتر مرغ دستور ذبح شتر دادهاند، و برای صید گورخر و گاو وحشی دستور ذبح گاو دادهاند، و برای صید کفتار دستور ذبح قوچ دادهاند. جابر سخبر داده است که پیامبر جنیز اینچنین حکم نموده است. و همچنین جمعی از یاران او نیز به آن حکم کردهاند. و اصحاب درباره کشتن آهو به ذبح بز حکم کردهاند و در کشتن خرگوش به ذبح بزغاله ماده یک ساله حکم کردهاند، که عمر بن خطاب سو عطا به آن حکم کردهاند. و به درشتی و خردی نیز توجه داشتهاند که برای کوچک به کوچک و برای بزرگ به بزرگ حکم کردهاند، و برای ماده به ذبح ماده و برای نر به ذبح نر دستور دادهاند، و برای سالم به ذبح سالم و برای شکستن به ذبح شکسته امر کردهاند تا بر اقتضای آیه مماثله را مراعات کرده باشند.
پنجم: خونی که به جماع واجب میگردد و خون ترتیب و تعدیل است که واجب است یک شتر قربانی کند، چنانچه آن را نتوانست باید گاوی قربانی کند چنانچه آن را هم نتوانست باید هفت گوسفند قربانی کند چنانچه از آن هم عاجز ماند قیمت شتر را معلوم و با بهای آن طعام و مواد خوراکی میخرد و آن را صدقه میدهد، چنانچه آن را نیز نتوانست به جای هر مد طعام یک روز را روزه میگیرد. و برای اینکه قربانی کردن شتر واجب است دلیل آوردهاند که عمر خطاب سو پسرش عبدالله سچنین فتوی دادهاند، و همچنین ابن عباس و ابوهریره شنیز چنین گفتهاند.
اما این که اگر شتر نبود باید گاو و اگر آن هم نبود باید هفت گوسفند را قربانی کند، به این دلیل است که در قربانی حکم شتر را دارند. و اینکه اگر آن هم دست نداد باید طعام داد، برای این است که شرع خود در کفاره صید و شکار از حیوان به آن عدول نموده است، پس این جا به دلیل عذر به آن مراجعه میشود و قیمت گذاری، قیمت وقت مکه معتبر است که (نووی در شرح مهذب به صراحت چنین گفته است). برخی گفتهاند: قیمت منی معتبر است. و برخی گفتهاند: قیمت محل انجام دادن سبب خون معتبر است، یعنی جائی که جماع در آنجا روی داده است.