میراث ذوی الأرحام
برای این که به ذوی الأرحام ارث داد، دو راه وجود دارد:
اول: طریقه اهل تنزیل که هر فرعی را به منزله اصل خود میگیرند، و در [۱۳]این طریق به ذوی الأرحام موجود توجه نمیشود بلکه کسانی که صاحب فروض یا عصبه هستند و سبب قرابت و خویشاوندی این ذوی الأرحام میباشند را عطا میکنند، و اینک مثالهائی چند برای آن:
اول: اگر میت یک دختر دختر (نوه دختری از دخترش) و یک پسر خواهر پدر مادر، و یک دختر برادر پدری، و یک دختر عمو داشته باشد، در این صورت به اصلی که سبب نزدیکی آنها شده است توجه میشود. بنابراین، در این صورت مسأله دختر و خواهر پدر مادری، و برادر پدری، و عمو مورد توجه قرار میگیرند و ترکه میت بنابر فرض وجود آنان تقسیم میشود، و سهم هریک به فرع موجود وی و فرزندش داده میشود که از ذوی الأرحام میباشد. و شیوه تقسیم در این مسأله به این قرار است که: میراث میان دختر و خواهر پدر مادری، تقسیم میشود که دختر نصف میبرد پس نصف به دخترش داده میشود و خواهر پدر مادری، نیمه دیگر آن را میبرد که به پسرش داده میشود، و دختر برادر پدری و دختر عمو چیزی نصیبشان نمیشود.
دوم: اگر میت یک دختر و یک دختر دختر پسر، و یک دختر عموی پدر مادری داشته باشد، در این صورت میراث بین دختر و دختر پسر و عموی پدر مادری تقسیم میشود، و دختر نصف ترکه را میبرد که به دخترش داده میشود، و دختر پسر یک ششم میگیرد که به دختر وی داد میشود، و باقی مانده از آن عمو است، و یک سوم میماند که به دخترش داده میشود.
سوم: هرگاه میت، یک دختر دختر پسر و یک دختر برادر پدر مادری داشته باشد میراث بین دختر پسر و برادر پدر مادری تقسیم میشود، که دختر پسر نصف میبرد و نصف به دخترش داده میشود، باقی مانده از آن برادر پدر مادری است که به دخترش داده میشود. اساس و پایهای که این دسته نظر خود را بر آن بنا نهادهاند، آن است که پیامبر جبه یک خاله و یک عمه ارث داد که غیر از آنها کس دیگری از ورثه نبود، و به عمه دو سوم و به خاله یک سوم داد. و ابن مسعود سبه دختر دختر خواهر ارث داد که مال ترکه میت را بین آنها تقسیم کرد و به هر یک نیمی از مال را داد.
پس حدیث پیامبر جبر آن دلالت میکند که در ارث دادن به ذوی الأرحام خود آنان مورد نظر نیستند بلکه سبب نزدیکی آنان به میت، خواه صاحب فرض و سهم معین باشد یا عصبه باشد مورد نظر قرار میگیرد. و سبب نزدیکی عمه، پدر است و سبب نزدیکی خاله، مادر است. پس تقسیم میراث بین پدر و مادر مورد نظر قرار میگیرد. و فتوای ابن مسعود ساین تفسیر را تأکید و تقویت میکند. امام احمد بن حنبل و متأخرین از علمای مالکیه و شافعیه به این طریق عمل کردهاند به هنگامی که بیت المال برابر شرع دایر و منظم نباشد [۱۴].
طریقه دوم، طریقه اهل قرابت: چگونگی ارث دادن به ذوی الأرحام بدین گونه است: اول به نزدیکتر، و نزدیکتر چون عصبات ارث میدهند. برای مثال در عصبات فرزندان، فرزندان بر جدّ، یعنی پدر پدر مقدم میباشند، پس در ذوی الأرحام نیز چنین است که فرزندان دختران بر جدّ، یعنی پدر مادر مقدّم میباشند.
هر دو طریقه اتفاق دارند در این که اگر کسی از ذوی الأرحام تنها بود همه مال ترکه را فرا میگیرد خواه مرد یا زن باشد.
[۱۳] بین دو کمان منقول از چاپ دوم تونس است و در چاپ اول نیست . ص ۲۶۰ [۱۴] از اول کمانه تا اینجا در چاپ اول نیست.