فقه آسان در مذهب امام شافعی- جلد دوم

فهرست کتاب

چه کسانی استحقاق سهام غنیمت را دارند

چه کسانی استحقاق سهام غنیمت را دارند

برای اینکه کسی استحقاق سهام غنیمت را داشته باشد پنج شرط لازم است:

اول: باید مسلمان باشد پس کافر سهمی از غنیمت ندارد. پس اگر کافر با اجازه امام مسلمین در جنگ حاضر شد امام مقدار کمتر از سهم پیاده را به وی می‌دهد، چون پیامبر ج«از یهودیان بنی قینقاع یاری طلبید و به آنان سهم نداد بلکه مقداری کمتر از سهم تعیین شده به آنان داد» و اگر کافر بدون اجازه امام در جنگ حاضر شود چیزی به وی داده نمی‌شود. کلمه (رضخ) که در متن حدیث است عبارت است از مقداری که کمتر از سهم داده، پیاده مسلمان باشد که باید آدم در آن تلاش کند و بررسی نماید، و کسی که بیشتر جنگیده از کسی که کمتر جنگیده بیشتر بگیرد، و بهره سواره از پیاده و بهره زنی که زخمیان را مداوا می‌کرده از بهره زنی که مردان را حفظ می‌کرده است بیشتر باشد. خلاصه باید به تناسب زحمات و کارآیی اشخاص به آنان داد.

شرط دوم: بالغ شدن است، پس کودک سهمی ندارد اگرچه با اجازه امام هم شرکت کرده باشد ولی از «رضخ» بهره می‌برد. چون به هر حال سودمند بوده و موجب کثرت سپاه مسلمین شده است.

و لفظ شافعی چنین است که پیامبرجبه کودکان «رضخ» داده و سهم نداده چون جهاد برکودک فرض نیست.

شرط سوم: آزاد بودن است، پس عبد سهمی ندارد چون جهاد بر او واجب نیست ولی به وی نیز «رضخ» داده می‌شود چون او نیز سودمند است و موجب کثرت سپاه مسلمین است، و چون پیامبر جبه عمیر مولی أبواللخم در جنگ خیبر «رضخ» داد. (به روایت ترمذی که آن را حسن صحیح دانسته است).

چهارم: داشتن عقل است پس دیوانه سهمی ندارد چون جهاد بر وی فرض نیست. و ماوردی مدعی است که پیامبر جبه وی «رضخ» داده است.

پنجم: مرد بودن است، پس زن سهمی ندارد چون جهاد بر وی فرض نیست ولی به وی نیز «رضخ» داده می‌شود. خواه شوهر داشته باشد یا نداشته باشد، چون ابن عباس ببه نجده نوشت که زنان در جنگ همراه پیامبر جحاضر می‌شدند و به آنان «رضخ» می‌داد. (مسلم آن را تخریج کرده است).

بعد از این که چهار پنجم غنیمت تقسیم شد یک پنجم باقیمانده سهم خداوند و پیامبر جنیز، پنج که اختصاص به پیامبر جدارد به گونه‌ای نیست که بعد از مرگ وی ساقط گردد بلکه باید بعد از مرگ پیامبر جاین سهم وی در جهت مصالح مسلمانان صرف گردد چون پیامبر جگفت: «وَالْخُمْسُ مَرْدُوْدٌ فِیکُم»«سرانجام این یک پنجم نیز به شما بر می‌گردد».

و برگردان آن به همه مسلمانان ممکن نیست مگر اینکه در جهت مصالح مسلمین نهاده شود، و مهمترین مصالح مسلمین استحکام مرزها و اصلاح آن است چون اصلاح مرزهای مسلمین موجب حفظ مسلمین می‌گردد. سپس به ترتیب اولویت هرچیزی که اهمیت بیشتری داشته باشد صرف آن می‌گردد.

سهم دوم از آن پنجم، از آن خویشاوندان رسول الله است، خویشاوندان وی از بنی هاشم و بنی المطلب نه دیگر خویشاوندان از قریش. چون جبیر بن مطعم روایت کرده است که من و عثمان بن عفان به حضور پیامبر جرفتیم و گفتیم: تو از خمس خیبر به بنی هاشم و بنی المطلب دادی و ما را ترک کردی و به ما ندادی و حال آن که ما با ایشان نسبت به تو در یک منزلت هستیم. گفت:

«إِنَّما بَنُوا هاشِمٍ وَبَنُو اَلمُطَّلَبِ شَیئً واحِدٌ»«همانا بنو هاشم و بنوالمطلب یک چیزند».

جبیر گفت: «پیامبر جبه بنی عبد شمس و بنی نوفل سهم ذوی القربی را نداد» (به روایت بخاری). و جبیر بن مطعم از بنی نوفل، و عثمان از بنی عبد شمس بود. و رسول خدای از بنی هاشم بود و هاشم و مطلب و نوفل و عبد شمس فرزندان عبد مناف بودند.

سهم ذوی القربی مانند ارث تقسیم می‌شود که مردان دو برابر زنان می‌برند.

سهم سوم از آن خمس، از آن یتیمان فقیر است، و این سهم به یتیمان فقیر داده می‌شود، به آن جهت ارفاق به حال آنان نه به یتیمان غنی و بی‌نیاز. چون غنای یتیم با مال دنیا قوی تر است از غنای وی با پدر و حال آنکه اگر پدرش بود به وی داده نمی‌شد و حال که مال دارد به طریق اولی به وی داده نمی‌شود. یعنی مال به جای پدرش است بلکه اولی تر است پس به وی نمی‌دهند مانند غیریتیمان.

سهم چهارم از آن، مساکین است که فقیران هم برحسب آیه قرآن کریم شامل می‌شوند.

سهم پنجم، از آن مسافران درمانده و ابن السبیل است، به دلیل آیه قرآن که برحسب نیازشان به مانند زکات به آنان داده می‌شود پس باید به هنگام دادن آن سهم نیازمند به آن باشند و مبنا نیاز است.