زکات فطر (سر فطره یا فطریه)
به آن جهت آن را زکات فطر نام نهادهاند که بوسیله فطر واجب میشود و زکات بدن است چون نفس انسان را از چرک بدگوئی و بخل پاک و مهذب مینماید و عمل خیرش را رشد و فزونی میبخشد.
دلیل وجوب آن روایت شیخین از ابن عمر باست که گفت:
«فَرَضَ رَسُولُ اللهِ جزَکاةَ الفِطرِ مِن رَمَضانَ عَلَی النَّاسِ صاعاً مِن تَمْـرٍ أَو صَاعاً مِن شَعِیرٍ عَلی کُلِّ حُرٍّ أَو عَبْدٍ ذَکَرٍ أَو أُنْثی صَغِیرٍ أَو کَبِیْـرٍ مِنَ الْـمُسْلِمینَ».
«پیامبر جزکات فطر را در رمضان بر مردم واجب کرد و آن را یک صاع (۲۱۷۶ گرم) از خرما یا گندم یا جو برای هر نفر از انسان مسلمان خواه آزاد یا عبد، مذکر یا مونث، بزرگ یا کوچک تعیین نمود».
برای وجوب زکات فطر شرایط زیر لازم است:
اول: مسلمان بودن چون پیامبر گفت: «..... از مسلمانان» پس زکات فطر برکافر واجب نیست.
دوم: غروب خورشید شب عید (اول شب شوال) چون وقت فطر رمضان از آن موقع آغاز میشود. برخی گفتهاند: با طلوع فجر اولین روز شوال روز عید واجب میشود چون زکات فطر عبادت و تقرّبی است متعلق به عید پس مقدم بر آن نمیشود، مانند قربانی که مقدم بر عید اضحی نمیشود.
سوم: فراخ دستی به اندازهای که زاید بر قوت روزانه خود و کسانی باشد که نفقه آنها بر عهده او است یا هزینه حیواناتی که به عهده او است، پس بر معسر و تنگدست واجب نیست. و معسر کسی است که چنین قدرتی نداشته باشد. یعنی باید مقداری که برای زکات فطر میپردازد زاید بر هزینه شب و روز عید باشد.
هر کس باید زکات فطریه خود و کسانی را که نفقه شان بر عهده او است و مسلمانند بپردازد، مانند زن و فرزند کوچک و فرزندان بزرگ عاجز از کسب و پدر و مادر فقیر و خادم و خدمتگزاری که در برابر هزینه زندگی خدمتش میکند. اما خدمتگزاری که در برابر مزد خدمت میکند زکاتش بر اربابش لازم نیست.
و باید به جای بندهاش نیز زکات فطریه بپردازد. چون در حدیث ابن عمر بآمده است: «پیامبرجدستور داد که هر کس زکات فطریه کوچک و بزرگ و آزاد و عبد از جمله کسانی که نفقه شان بر عهده اوست را بپردازد».
به روایت مسلم و دیگران. اما کافری که نفقهاش بر فرد واجب است مانند خویشاوند و همسر و بنده و کنیز نفقه شان واجب است، ولی پرداخت زکات فطریه شان واجب نیست. آنچه که در زکات فطریه واجب است یک صاع (۲۱۷۶ گرم) از غالب قوت بلد و منطقه است برای هر نفر.
به دلیل همان حدیث ابن عمر که گذشت. هر چیزی که در زکات آن عشر واجب شود از محصولات زراعی و میوهها میتوان به عنوان زکات فطریه به مستحقان داد و پنیر هم کفایت میکند. چون درباره آن حدیث آمده است، البته برای کسی که پنیر قوت او باشد و گرنه کفایت نمیکند. چیزی که به عنوان زکات فطریه داده میشود نباید عیبی داشته باشد و باید دانه و حبوبات باشد که در نص از آن سخن رفته است و پرداخت قیمت حبوبات و اجناس فوق کفایت نمیکند و باید از غالب قوت بلد باشد چون فقیران هر منطقه مشتاق غالب قوت بلدند، و یک صاع یا پیمانه مصری یک چهارم پیمانه است پس یک کیل مصری برای چهار نفر کفایت میکند (۸۷۰۴ گرم). برخی گفتهاند: پرداخت قیمت اجناس زکات نیز اگر برای فقیر سودمند باشد کفایت میکند، چون معاذبن جبل سبه اهل یمن گفت: میتوانید به جای زکات لباس تازه یا کهنه برایم بیاورید که به جای جو و ذرت میپذیرم،، چون آن برای شما آسانتر است و برای یاران پیامبر جنیز بهتر است، و برای فقرای مدینه نیز نیکوتر است. این که گفته است: به جای جو و ذرت، دلیل است بر این که پرداخت قیمت جایز است چنانچه سودمندتر باشد.
درست نیست که شخص زکات فطریه را به پدران و مادران یا فرزندان خود بدهد چون اینان اگر فقیر باشند نفقه شان بر زکات دهنده واجب است، و هرکس که نفقهاش بر او واجب باشد جایز نیست زکات فطریه خود را به او بدهد لیکن به قول مالک پرداخت زکات فطریه به جد و نوه که محتاج باشند جایز است، و پرداخت زکات فطریه برادران و عموها و داییها و فرزندانشان از ذوی الأرحام به نام فقراء و مساکین جایز است. انتقال زکات فطریه به جای دیگر جایز نیست. چون پیامبر جگفته است:
«تُؤخَذُ مِن أَغْنِیائِهِم وَتُصْرَفُ إلی فُقَرائِـهِم». (حدیث نبوی).
«از بینیازانشان گرفته و برای نیازمندانشان صرف میشود».
برخی گفتهاند: این انتقال درست است چون معاذ سبه مردم یمن گفت: «این برای شما آسان تر و برای یاران پیامبر جو ساکنین مدینه بهتر است». که در فصل مصارف زکات از آن سخن رفت. هرگاه فقیری بدهی داشت و طلبکار به وی گفت: آن را به تو بخشیدم به جای زکات فطریهام، بنا به قول صحیح کفایت نمیکند مگر اینکه آن را قبض کند و بعد به وی دهد. چون پیامبر جگفت:
«أغنُوهُمْ عَنِ السُّؤالِ فِی هَذَا الیَومِ»(حدیث نبوی).
«فقیران را در این روز عید از گدائی و سوال بینیاز کنید».
لیکن اگر دین و بدهی به صورت ودیعه باشد اشکال ندارد.