طلاق چهار کس از نظر شرع معتبر نیست و واقع نمیشود
این چهار کس عبارتند از: کودک، و دیوانه، و خوابیده، و کسی که مورد اکراه و اجبار واقع شده است. اما درباره سه نفر اول، به دلیل گفته پیامبر: «رُفِعَ القَلَمُ عَن ثَلاثَةٍ: عَنِ النّائِمِ حَتّی یَستَیْقِظَ وَعَنِ الصِبِیِّ حَتّی یَحْتَلِمَ وَعَنِ المَجْنوُنِ حَتّی یَعْقِل». «از سه کس تکلیف برداشته شده: از خوابیده تا این که بیدار شود، و از کودک تا این که بالغ شود، و از دیوانه تا این که سر عقل برگردد». (ابو داود و ترمذی که آن را حسن دانسته است آن را تخریج کردهاند). و اما درباره کسی که مجبور شده است، پیامبر جگفته است: «لَا طَلَاقَ وَلَا عِتاقَ فِی غَلَاقٍ». «طلاق دادن همسر و آزاد کردن بنده و برده در حال اجبار و اکراه درست نیست». (به روایت ابو داود و ابن ماجه. و حاکم که گفته است: بر شرط مسلم است. و ابن ماجه و حاکم در حدیث به جای: «غلاق، اغلاق» گفتهاند، و آن حفظ شده است). و کلمه (اغلاق) به معنی اکراه و اجبار است، و پیامبر جگفته است: «خطا و فراموشی و اجبار از امت من برداشته شده است. یعنی در این سه حال امت من مکلف نیستند». (به روایت ابن ماجه و تصحیح ابن حبان. و حاکم که گفته است: این حدیث شرط بخاری ومسلم را دارد).
باید دانست در اکراه، شرط است که اکراه کننده غالب و قادر به عملی کردن تهدید خود باشد و بتواند بر مکرَه قدرت اعمال کند، یا به واسطه ولایت شرعی که بر وی دارد، یا با غلبه و چیرگی که بر وی دارد یا با هجوم فراوان خود به وی. شرط است که مکره و مجبور شده، عاجز و ناتوان از دفع و راندن اجبار کننده باشد و نتواند از وی بگریزد یا مقاومت کند یا از دیگران فریاد رسی طلبد، و بر ظن وی غالب گردد که اگر از چیزی که بر آن اکراه شده است، امتناع ورزد چیزی که به آن تهدید شده است به وی میرسد و چیزی ظاهر شود که بر داشتن اختیار وی دلالت کند، طلاق وی واقع میشود، مانند این که او را مجبور کند که زنش را طلاق دهد سه طلاقه، و او یک طلاق داد در این صورت طلاق واقع میشود، و همچنین اگر او را مجبور کردند که به الفاظ صریح طلاق، زنش را طلاق دهد و او به الفاظ کنایه طلاق داد، طلاقش واقع میشود. چون پیدا است که اختیار داشته است. و اگر دزدان او را نگاه داشتند و گفتند: تو را رها نمیکنیم تا این که سوگند به طلاق بخوری که این ماجرا را بازگو کند طلاقش واقع نمیشود، چون دزدان او را بر سوگند به طلاق مجبور کردهاند و اکراه نمودن با تهدید به کشتن و بریدن و کتک زدن شدید و زندانی کردن بلند مدت و گرفتن و تلف کردن مال وی حاصل میشود. همان گونه که طلاق شخص در خواب واقع نمیشود طلاق کسی که بیهوش شده و دچار نسیان و فراموشی شده است نیز واقع نمیشود.
و اگر کسی یکی از دو همسرش را به صورت معین طلاق داد و بعدا فراموش کرد که کدام یکی است، بر وی حرام است بهره گرفتن و تمتع از هر دوی آنها، تا این که به یادش آید، و اگر یکی از آنها گفت: من هستم که طلاق داده شدهام، حرف وی قبول نمیشود که من فراموش کردهام، بلکه از او مطالبه میکنند که سوگند بخورد که او را طلاق نداده است. اگر مرد حاضر به سوگند خوردن نشد، زن سوگند میخورد که او بوده است، و حکم به وقوع طلاق میشود، و اگر به صورت مبهم یکی از آن دو را به صورت معین قصد نکرده بود، طلاق یکی از آن دو به صورت غیر معین واقع میشود، و او به اختیار خود میتواند یکی را معین کند.
باید دانست مست متجاوز از حدود خویش، یعنی کسی به اختیار خود شراب خورده است طلاقش واقع میشود، چون مکلف است. و همچنین کسی که دوایی را بخورد که عقلش را زایل کند بدون این که نیازی به خوردن آن دوا باشد نیز طلاقش واقع میشود. چون هم مست و هم خورنده دوا در این تعدی اشتراک دارند. و برخی گفتهاند: طلاق هیچ کدام واقع نمیشود چون هر دو حکم مجنون و دیوانه را دارند و فاقد عقل میباشند و از جمله شرایط تکلیف، عقل است که آن را ندارند.