آزادی اصل و فرع یعنی آزادی والدین و فرزندان
هرکس مالک یکی از اصول خود باشد هر اندازه بالا برود یعنی والدین و اجدادش، یا کسی مالک یکی از فروعش یعنی فرزندانش باشد هر چه پایین بیاید به سمت نوه و غیر آن، فورا از جانب او آزاد میگردد. اما در اصول و والدین و نیاکان چون پیامبر جمیگوید:
«لاَ يَجْزِى وَلَدٌ وَالِدَهُ إِلَّا أَنْ يَجِدَهُ مَمْـلُوكاً فَيَشْتَرِيَهُ فَيُعْتِقَهُ».
«هیچ فرزندی جزای والد خود را نمیدهد مگر این که والدش را مملوک بیابد و او را بخرد و آزادش کند، یعنی هر فرزندی والد مملوک خود را بخرد و آزاد کند میتواند جزای او را و حق او را ادا نماید» (به روایت مسلم).
چون پیوند بین والدین و فرزند پیوند بعضیت است و جز همدیگرند پس جایز نیست که بعضی از شخصی مالک بعضی دیگرش باشد. و اما نسبت به اولاد چون خداوند میگوید:
﴿وَقَالُواْ ٱتَّخَذَ ٱلرَّحۡمَٰنُ وَلَدٗاۗ سُبۡحَٰنَهُۥۚ بَلۡ عِبَادٞ مُّكۡرَمُونَ ٢٦﴾[الأنبیاء: ۲۶].
«و کافران گفتند که خداوند رحمن فرزند برای خویش گرفته است پاک و منزه است خداوند از آن که برای خویش فرزند گیرد بلکه فرشتگان بندگان مکرم خدایند».
و میگوید:
﴿وَمَا يَنۢبَغِي لِلرَّحۡمَٰنِ أَن يَتَّخِذَ وَلَدًا ٩٢﴾[مریم: ۹۲].
«و شایسته و سزاوار نیست برای خدای رحمن که برای خود فرزند گیرد».
و این دلیل است که فرزند بودن با ملک بودن جمع نمیشود و اجتماع این دو ممنوع است، یعنی وقتی که فرشتگان بندگان خدایند نمیتوانند فرزندان او باشند.