فقه آسان در مذهب امام شافعی- جلد دوم

فهرست کتاب

ارکان طلاق و پایه‌های آن

ارکان طلاق و پایه‌های آن

طلاق ارکان و پایه‌هایی دارد:

اول: گفتن لفظ طلاق است پس به مجرد نیت و قصد طلاق، طلاق واقع نمی‌شود.

دوم: باید طلاق دهنده به گونه‌ای به آن تلفظ کند که خود آن را بشنود، پس اگر زبانش را به کلمه طلاق، در دهان بگرداند و صدایش را به آن اندازه بلند نکند که خود آن را بشنود طلاق واقع نمی‌گردد، چون آن کلام محسوب نمی‌شود. و لذا برای صحت و درستی نماز نیز شرط است که فاتحه را چنان بخواند که خود آن را بشنود. و طلاق به صورت کتابت و نوشتن به آن جهت صحیح است و واقع می‌شود که مقصود از آن فهمیده می‌شود و حاصل می‌گردد. ولی در کلامی که صدای آن را خود شخص نمی‌شوند مقصود حاصل نمی‌شود و فهمیده نمی‌گردد [۲۱].

سوم: باید با الفاظ صریح یا کنائی خود شخص صورت گیرد. الفاظ صریح، الفاظی هستند که واقع شدن طلاق بدانها متوقف بر داشتن نیت نیست بلکه خود الفاظ در طلاق رسا و روشن می‌باشند و برای آن وضع شده ا ند و احتمال غیر معنی طلاق را ندارند.

و اما الفاظ کنائی طلاق، الفاظی هستند که متوقف بر نیت طلاق هستند و قصد و نیت طلاق را از آن‌ها دارند. چون احتمال معنی غیر طلاق را نیز دارند و وقوع طلاق بدانها متوقف بر داشتن نیت طلاق از آن‌ها می‌باشد.

الفاظ صریح طلاق، سه لفظ است: طلاق، و فراق، و سراح.

اما این که لفظ طلاق، صراحت دارد در واقع شدن طلاق، به این جهت که خود در قرآن تکرار شده است و در معنی آن شهرت یافته و معنی آن در دوره جاهلیت نیز گشودن بند و گره نکاح بوده، و در اسلام هم همین معنی به کار رفته است و کسی در آن اختلاف نکرده است. خداوند می‌گوید: ﴿ٱلطَّلَٰقُ مَرَّتَانِ[البقرة: ۲۲۹]. «طلاق دادن (شرعی) دو بار است» یعنی یک طلاق و سپس یک طلاق جدا جدا، نه هر سه به یک بار [۲۲]. و باز هم گفته است: ﴿وَٱلۡمُطَلَّقَٰتُ يَتَرَبَّصۡنَ بِأَنفُسِهِنَّ ثَلَٰثَةَ قُرُوٓءٖ[البقرة: ۲۲۸]. زنان طلاق داده شده (باید صبر کنند) و انتظار بکشند تا سه حیض یا سه پاکی ببینند (و عده شان به سر آید)».

باز می‌فرماید: ﴿وَإِن طَلَّقۡتُمُوهُنَّ مِن قَبۡلِ أَن تَمَسُّوهُنَّ[البقرة: ۲۳۷]. «و اگر (اراده کردید که زنانتان را) پیش از آن که با آنان نزدیکی جنسی کنید طلاق دهید ..». و اما دو لفظ فراق و سراح، در قرآن و شرع به این معنی چند بار تکرار شده‌اند و به معنی طلاق استعمال شده‌اند. خداوند می‌فرماید:

﴿وَسَرِّحُوهُنَّ سَرَاحٗا جَمِيلٗا ٤٩[الأحزاب: ۴۹]. و ﴿فَتَعَالَيۡنَ أُمَتِّعۡكُنَّ وَأُسَرِّحۡكُنَّ سَرَاحٗا جَمِيلٗا ٢٨[الأحزاب: ۲۸]. و ﴿أَوۡ فَارِقُوهُنَّ بِمَعۡرُوفٖ[الطلاق: ۲]. که معنی آن‌ها به ترتیب چنین است: «زنانتان را (اگر خواستید طلاق دهید) آنان را به نیکوئی رها سازید و آزاد کنید (بدون ضرر و مخاصمت)». «و ای زنان بیایید تا متعه (طلاق) را به شما بدهم و شما را طلاق دهم ..».

و «یا از آنان به نیکوئی مفارقت کنید (یعنی آنان را به نیکی طلاق بدهید)». و باز هم می‌فرماید: ﴿وَإِن يَتَفَرَّقَا يُغۡنِ ٱللَّهُ كُلّٗا مِّن سَعَتِهِۦ[النساء: ۱۳۰]. «و اگر زن و شوهر (به طلاق) از هم جدا شوند خداوند از فراخی فضل خود هر یک (از زن و شوهر) را از دیگری بی‌نیاز گرداند (برای مرد زن دیگر را میسر گرداند و برای زن شوهر دیگری فراهم فرماید». (که در این آیه سراح و فراق به معنی طلاق بکار رفته‌اند). و پیامبر جرا از طلاق سوم سوال کردند، گفتند: قرآن از دو طلاق سخن گفته است، ﴿ٱلطَّلَٰقُ مَرَّتَانِگفت: آن هم در قرآن آمده است ﴿أَوۡ تَسۡرِيحُۢ بِإِحۡسَٰنٖ[البقرة: ۲۲۹]. «یا طلاق دادن به نیکوئی و رها ساختن جوانمردانه». (دارقطنی آن را روایت کرده و ابن القطان آن را صحیح دانسته است).

باید دانست که لفظ طلاق و مشتقات آن از نظر دلالت صریح بر طلاق دادن در حکم آن هستند، پس اگر گفت: أنت طالق یا مطلقة و یا اینکه به او گفت: یا طالق یا یامطلقة، طلاق واقع می‌شود و همگی صراحت در معنی طلاق دارند و حتی اگر اراده طلاق هم از آن‌ها نکنند طلاق بدانها واقع می‌شود. و اگر گفت: أنت مفارقة، یا فارقتکِ یا مسرحة، یا سرحتکِ، همگی صریح در طلاق هستند و طلاق واقع می‌شود اگرچه نیت طلاق هم نکرده باشد، و اگر گفت: أنتِ طالقٌ من وثاق، تو از اطاق آزاد و رها هستی، یا سرحتک إلی موضع کذا، تو را گسیل داشتم و آزاد کردم به آن محل، یا فارقتکِ فی المنزل، از تو جدا شدم در منزل، در این صورتها این الفاظ صراحت خود را در معنی طلاق دادن از دست می‌دهند و جزو عبارات و الفاظ کنائی طلاق محسوب می‌گردند، و وقتی طلاق بدانها واقع می‌شود که گوینده از آن‌ها قصد طلاق کند.

و هرگاه لفظی غیر از این سه لفظ فوق در طلاق و معنی طلاق دادن شهرت پیدا کند مانند این که مردم می‌گویند: ای زن تو بر من حرام هستی، رافعی گفته است: آن وقت این گونه الفاظ به صریح ملحق می‌شوند و طلاق بدانها واقع می‌شود، اگرچه از آن‌ها قصد طلاق نکنند چون غلبه استعمال در آن معنی دارند و تفاهم به آن حاصل شده است.

و متولی ترجیح داده است که این الفاظ حکم الفاظ صریح را ندارند و صریح نیستند، چون الفاظ صریح الفاظی هستند که در قرآن و بر زبان حاملان شریعت فراوان استعمال گردند، و این گونه الفاظ چنین نیستند. و نووی گفته است: ارجح آن است که این‌ها کنایه هستند نه صریح و به طور مطلق چه مشهور باشند و چه مشهور نباشند کنایه‌اند.

[۲۱] در چاپ دوم تونس آمده است: اگر لفظ طلاق را به گونه‌ای گفت که خود آن را نمی‌شنید دو قول وجود دارد: یکی آن که طلاق واقع می‌شود چون آن قوی تر است از طلاق به کتابت توام با نیت. و قول دوم آن است که طلاق واقع نمی‌شود، چون آن کلام نیست. ونووی گفته است: قول دوم ظاهرتر است چون کلامی که خود گوینده آن را نشنود در حکم نیت و قصد مجرد است و به آن طلاق واقع نمی‌شود. [۲۲] برخی گفته‌اند که: طلاقی که مراجعت به زن بعد از آن درست است دو تا است و افزوده بر دو تا نیست که بعد از دو طلاق یا مراجعه و نگاه داشتن به نیکوئی و یا رها ساختن و ترک مراجعت است تا این که عده اش تمام می‌شود.