داوری و قضاوت
أقضیه جمع قضاء است همچون أغطیه که جمع غطاء است و قضاء معانی فراوانی دارد از جمله، به معنی محکم و استوار کردن چیزی و فراغت از آن، مانند اینکه قاضی کار را به پایان میبرد و از آن فارغ میشود. از جمله، به معنی واجب است یعنی آن را واجب نمود مانند این آیه:
﴿۞وَقَضَىٰ رَبُّكَ أَلَّا تَعۡبُدُوٓاْ إِلَّآ إِيَّاهُ﴾[الإسراء: ۲۳].
«و واجب کرده است پروردگار تو که جز او را نپرستید».
که قضی به معنی واجب بکار رفته است. و قاضی نیز حکم خود را واجب میکند و طرف نزاع را به آن ملزم میسازد. و از جمله، به معنی تمام کردن آمده است و در این آیه نیز چنین است:
﴿فَإِذَا قَضَيۡتُم مَّنَٰسِكَكُمۡ﴾[البقرة: ۲۰۰].
«هرگاه مناسک حج را به پایان بردید)».
که (قضیتم) به معنی (اتممتم) است و قاضی نیز با حکم و داوری خویش کار را تمام میکند.
و قضاء را به آن جهت حکم نامیدهاند که در آن منع مظالم است، و حکم از حکمت گرفته است که موجب نهادن هر چیزی در جای خودش میگردد. دلیل شرعی قضاء قرآن و سنت نبوی و اجماع امت است. و خداوند میگوید:
﴿وَأَنِ ٱحۡكُم بَيۡنَهُم بِمَآ أَنزَلَ ٱللَّهُ﴾[المائدة: ۴۹].
«و حکم کن در میان ایشان به آنچه خداوند نازل کرده است».
﴿وَإِذَا حَكَمۡتُم بَيۡنَ ٱلنَّاسِ أَن تَحۡكُمُواْ بِٱلۡعَدۡلِ﴾[النساء: ۵۸].
«و هرگاه حکم و داوری بین مردم کردید به عدالت حکم کنید».
و پیامبر جگفته است:
«إِذا اجْتَهَدَ الْحَاکِمُ فَأَخْطَأَ فَلَهُ أَجْرٌ وَاحِدٌ وَإِنْ أَصَابَ فَلَهُ أَجْرَانِ».
«هرگاه حاکم و قاضی تلاش کند و اجتهاد نماید و به خطا رفت یک پاداش و اجر دارد و اگر اجتهاد و حکمش درست باشد دو پاداش و اجر دارد» (به روایت شیخین).
«إِذَا جَلَسَ القَاضِی فِی مَکانِهِ هَبَطَ عَلَیهِ مَلَکَانِ یُسَدِّدانِهِ وَیُوَفَّـقانِهِ وَیُرشِدَانِهِ مَالَم یَجُر فَإِذا جارَ عَرَجَا وَتَرَکاَهُ».
«هرگاه قاضی در جایگاه قضاوت نشست دو فرشته بر وی فرود آیند و مادامیکه او ظلم نکند او را استوار و درست و موفق میکنند، و او را به حق راهنمائی مینمایند (یعنی در جهت سداد و درستی و توفیق و رسیدن به حق او را کمک میکنند) و هرگاه مرتکب ظلم و جور شد بالا میروند و عروج میکنند و او را رها میسازند».
(به روایت بیهقی). و اینها همه درباره قاضی است که دارای صفات قضاوت است و عالم به احکام شرعی میباشد، و اما کسی که شایسته منصب قضاوت نیست چون جاهلان و فاسقان و رشوه خواران، این گونه قاضیان به شهادت و گواهی سرور اولین و آخرین حضرت محمد جدر آتش دوزخ هستند که فرموده است:
«القُضاةُ ثَلاثَةٌ: قاَضٍ فِی الْجَنَّـةِ وَقاضِیَانِ فِی النّارِ، قاضٍ عَرَفَ الحَقَّ فَقَضی بِهِ فَهُوَ فِی الْجَنَّةِ، وَقاضٍ عَرَفَ الْحَقَّ فَحَکَمَ بِخِلافِهِ فَهُوَ فِی النِّارِ، وَقاضٍ قَضی عَلی جَهْلٍ فَهُوَ فِی النِّارِ».
«قاضیان سه دستهاند: که یکی در بهشت و دو تای دیگر در آتش دوزخند. قاضی که حق را بشناسد و به آن حکم کند او در بهشت است، و قاضیی که حق را بشناسد و به خلاف آن حکم کند او در آتش دوزخ است، و قاضیی که به نادانی و بدون علم قضاوت کند که او نیز در آتش دوزخ است».
(به روایت ابوداود و غیر او). و پیامبر جگفته است:
«مَنْ کانَ قَاضِیاً فَقَضَی بِالْجَهْلِ کانَ مِنْ أَهلِ النّارِ وَمَنْ کانَ قاضِیاً فَقَضی بِالْجَوْرِ کانَ مِنْ أَهلِ الناّرِ وَمَنْ کانَ قاضِیاً عالِماً فَقَضی بِحَقٍّ أَوْ بِعَدْلٍ سَأَلَ التَّفَـلُّتَّ کِفَافاً».
«هرکس قاضی باشد و داوری کند، و از روی جهل و نادانی حکم صادر کند او از اهل دوزخ است، و هرکس قاضی باشد و به جور و ظلم داوری کند او از اهل دوزخ است، و هر کس قاضی باشد و عالم به احکام باشد و به حق و عدل حکم کند جویای رهائی باشد و این قضاوت نه به سود او است و نه به زیان او است».
(به روایت ابن حبان در صحیح خود).
دانشمندان گفتهاند: هرکس سزاوار حکم و قضاوت نباشد حکم کردن و داوری برای وی حلال نیست، و اگر قضاوت کرد او گناهکار است و حکم او منعقد نمیگردد خواه موافق حق باشند یا نباشد، چون کسی که شایستگی حکم کردن را نداشته باشد اگر حکمش هم موافق با حق باشد و حق را اصابت کند مبنای شرعی ندارد و از یک سرچشمه شرعی صادر نشده است، و او در همه احکام خود عاصی میگردد و احکام او مردود است چون خدای تعالی میفرماید:
﴿فَسَۡٔلُوٓاْ أَهۡلَ ٱلذِّكۡرِ إِن كُنتُمۡ لَا تَعۡلَمُونَ ٤٣﴾[النحل: ۴۳].
«از اهل ذکر و دانایان بپرسید اگر چیزی نمیدانید».