الفاظ کنائی طلاق
الفاظ کنائی طلاق فراوانند که به ذکر بعضی از آن اکتفا میکنیم: از جمله لفظ خلیه یعنی خالی از همسران، و لفظ بریة یعنی بری و به دور از همسر است، و لفظ بتة یعنی پیوند وصلت بین ما گسسته است، و لفظ بتلة یعنی تو ترک نکاح کردی و تنها ماندی، و لفظ بائن به معنی جدایی و فراق، و لفظ أنت حرة تو آزادی، یعنی کسی بر تو سلطه ندارد نه شوهر و نه غیر او. و لفظ اعتدّی یعنی عدّه بگیر و در عدّه باش چون تو را طلاق دادهام. و لفظ استبرئی رحمک، رحم خود را پاک کن چون تو را طلاق دادهام. و لفظ ألحِقِی بِاهلِکِ، یعنی برو به خانوادهات ملحق شو چون تو را طلاق دادهام، و امثال این گونه الفاظ مانند این که بگوید: اُخْرُجِی، بیرون شو و اِذهَبِی، برو و سَافِرِی، به سفر برو، و تَقَنِّعِی، چهره در نقاب کش، و تَسَتُّرِی، خود را بپوشان، و بَیِّنِی، جدا شو و دور شو، و اِبعَدِی، دور گرد، که این گونه الفاظ نیز الفاظ کنائی طلاق به حساب میآیند. و اگر گوینده از آنها قصد و اراده طلاق کند طلاق بدانها واقع میشود. وإلا بدون نیت طلاق، طلاق بدانها واقع نمیشود.