اصحاب و دیدن ملائک عایشه ل و برخی انصار و دیدن جبریل ÷
ابونعیم در الدلائل (ص۱۸۲) از عایشه لروایت نموده که: رسول خدا صصدای مردی را شنید، به تیزی از جایش بلند گردید و بهسوی وی بیرون شد. عایشه لمیگوید: من دنبالش نمودم و دیدم که وی بر گردن اسب تاتاری اش تکیه نموده است، و طوری که میدیدم دحیه کلبی سبود. عمامهای بر سر داشت، و طرف آن را در میان دو شانهاش آویخته بود. هنگامی که رسول خدا صنزدم داخل گردید، گفتم: به شتاب و تیزی از جایت بلند شدی، بعد من بیرون شدم تا ببینمش، وی دحیه کلبی بود. گفت: «آیا وی را دیدی؟» گفتم: آری، گفت: «وی جبریل علیهالسلام بود، امرم نمود که بهسوی بنی قریظه بیرون شوم» [۲۳۳]. و ابن سعد (۲۵۰/۴) این را از عایشه لبه مثل آن روایت کرده است. و ابونعیم (ص۱۸۲) از سعیدبن مسیب روایت نموده... و حدیث را در قصه بنی قریظه ذکر نموده، و در آن آمده: پیامبر صبیرون گردید، و از نزد مجالسی عبور نمود، که در میان وی و بنی قریظه قرار داشت، و پرسید: «آیا کسی از نزد شما عبور نمود؟» گفتند: آری، دحیه از نزد ما بر قاطر خاکستری رنگ، که بر زیر پایش قطیفهای از دیباج قرار داشت عبور نمود. پیامبر صفرمود: «وی دحیه کلبی نیست، او جبریل بود، که بهسوی بنی قریظه فرستاده شده تا قلعههایشان را بلرزاند، و در قلبهایشان رعب و خوف افکند».
[۲۳۳] هیثمی (۶/ ۱۴۱) می گوید: طبرانی آن را در الاوسط از شیخ خود مقدام بن داوود روایت کرده است که ضعیف است.