حیات صحابه – جلد ششم

فهرست کتاب

بیانیه پیامبر صدرباره کسوف و دجال

بیانیه پیامبر صدرباره کسوف و دجال

احمد از ثعلبه بن عباد عبدی از اهل بصره روایت نموده، که گفت: روزی در خطابه سمره بن جندب سحاضر بودم، وی در خطابه‏اش حدیثی را از رسول خدا صذکر نمود. می‏گویم: بعد حدیث کسوف آفتاب را ذکر نمود، تا این که گفت: روشنی و تجلی آفتاب از کسوف با نشستن پیامبر صدر رکعت دوم [۴۱]تصادف نمود. زهیر [۴۲]می‏گوید: می‏پندارمش که گفت: آنگاه سلام گردانید، و پس از حمد و ثنای خداوند، و شهادت اینکه وی بنده و رسول خداست، گفت: «ای مردم، من شما را سوگند می‏دهم، اگر من در تبلیغ رسالت‏های پروردگارم تقصیر نموده باشم، آن را برایم خبر بدهید» می‏افزاید: آنگاه مردانی برخاستند و گفتند: شهادت می‏دهیم، که تو رسالت‏های پروردگارت را تبلیغ نمودی، برای امتت نصیحت کردی و آنچه را بر تو بود انجام دادی، بعد از آن گفت: «اما بعد: مردانی می‏پندارند، که کسوف این آفتاب و کسوف این مهتاب، و زوال این ستارگان از مطالع‌شان به سبب مرگ مردان بزرگی از اهل زمین رخ می‏دهد. اینان دروغ می‏گویند، ولی این‏ها آیت‏ها و نشانه‌هایی از نشانه‏های خداوند ‌اند، به آن‏ها بندگان خود را امتحان و آزمایش می‏نماید، و می‏بیند، که کدام ایشان برایش توبه می‏کند. و من، به خدا سوگند، از وقتی به نماز ایستادم، آنچه را شما از امر دنیا و آخرت‌تان دیدنی هستید، دیدم. به خدا سوگند، قیامت تا اینکه سی کذاب بیرون نشود، بر پا نمی‏گردد، آخر ایشان، دجال یک چشم است، که چشم چپش کور می‏باشد، انگار که چشم ابو تحیی باشد اشاره به شیخی از انصار است، که در آن وقت میان او و حجره عائشه لبود -، وی هر گاهی که بیرون شود یا گفت: وی هر گاهی که بیرون می‏شود ادعا می‏کند، که وی خداست، کسی که به وی ایمان بیاورد، تصدیقش نماید و از وی پیروی کند، عمل‏های نیکش که سابق انجام داده برایش نفعی نمی‏رساند. و کسی که به وی کافر شود و تکذیبش نماید، به چیزی از عمل گذشته‏اش معاقبه نمی‏شود. وی به زودی بر همه زمین مگر حرم و بیت المقدس ظاهر میشود، او مؤمنان را در بیت المقدس محاصره می‏کند، و آنان به شدت و سختی تکان داده می‏شوند، و بعد از آن خداوند تبارک و تعالی هلاکش می‏سازد، حتی که اصل و بن دیوار، یا گفت: اصل دیوار، حسن اشیب [۴۳]گفته: یا اصل درخت، صدا می‏کند، یا گفت: می‏گوید: ای مؤمن! یا گفت: (می‏گوید) ای مسلمان! این یهودیست، یا گفت: (می‏گوید) این کافر است، بیا بکشش، می‏گوید: و این چنین صحنه تا وقتی پدید نمی‏آید، که شما کارهایی یا اموری را ببینید، که وضع آن‏ها در نفس‏هایتان بزرگ معلوم می‏شود، و از یک دیگرتان بپرسید که: آیا نبی‌تان در این باره چیزی برای‌تان یاد آور شده بود؟ و تا اینکه کوه‏ها از جاهایشان پایین بیفتند و زایل شوند، افزود: و از دنبال آن مرگ و قبض می‏باشد» [۴۴]. می‏افزاید: باز در بیانیه دیگر سمره حاضر شدم، در آن نیز این حدیث را متذکر شد، و کلمه‏ای را از موضعش مقدم و مؤخر ننمود [۴۵].

هیثمی (۳۴۱/۷) می‏گوید: این را احمد روایت نموده، و بزار بعضش را روایت کرده، و در آن گفته: «و کسی که به خدا چنگ زد و گفت: پروردگارم خداست، که زنده است و نمی‏میرد، بر وی عذابی نیست، و کسی که گفت: تو پروردگارم هستی، به درستی که در فتنه افتیده است». و رجال احمد رجال صحیح‌اند، غیر ثعلبه بن عباد، که ابن حبان وی را ثقه دانسته است.

[۴۱] البته در نماز کسوف. [۴۲] وی یکی از راویان است. [۴۳] وی یکی از راویان است. [۴۴] مرگ عمومی که همه را فرا می‏گیرد. [۴۵] ضعیف. احمد (۵/ ۱۶) هیثمی (۷/ ۳۴۱) می گوید: رجال احمد همه به جز ثعلبة بن عباد که ابن حبان وی را ثقه دانسته، رجال صحیح‌اند.همچنین ابن خزیمة (۱۳۹۷) و طبرانی (۷/ ۲۲۷، ۲۳۰) و بیهقی (۳/ ۳۳۹).