بیانیه پیامبر صدرباره کسوف و دجال
احمد از ثعلبه بن عباد عبدی از اهل بصره روایت نموده، که گفت: روزی در خطابه سمره بن جندب سحاضر بودم، وی در خطابهاش حدیثی را از رسول خدا صذکر نمود. میگویم: بعد حدیث کسوف آفتاب را ذکر نمود، تا این که گفت: روشنی و تجلی آفتاب از کسوف با نشستن پیامبر صدر رکعت دوم [۴۱]تصادف نمود. زهیر [۴۲]میگوید: میپندارمش که گفت: آنگاه سلام گردانید، و پس از حمد و ثنای خداوند، و شهادت اینکه وی بنده و رسول خداست، گفت: «ای مردم، من شما را سوگند میدهم، اگر من در تبلیغ رسالتهای پروردگارم ﻷتقصیر نموده باشم، آن را برایم خبر بدهید» میافزاید: آنگاه مردانی برخاستند و گفتند: شهادت میدهیم، که تو رسالتهای پروردگارت را تبلیغ نمودی، برای امتت نصیحت کردی و آنچه را بر تو بود انجام دادی، بعد از آن گفت: «اما بعد: مردانی میپندارند، که کسوف این آفتاب و کسوف این مهتاب، و زوال این ستارگان از مطالعشان به سبب مرگ مردان بزرگی از اهل زمین رخ میدهد. اینان دروغ میگویند، ولی اینها آیتها و نشانههایی از نشانههای خداوند ﻷاند، به آنها بندگان خود را امتحان و آزمایش مینماید، و میبیند، که کدام ایشان برایش توبه میکند. و من، به خدا سوگند، از وقتی به نماز ایستادم، آنچه را شما از امر دنیا و آخرتتان دیدنی هستید، دیدم. به خدا سوگند، قیامت تا اینکه سی کذاب بیرون نشود، بر پا نمیگردد، آخر ایشان، دجال یک چشم است، که چشم چپش کور میباشد، انگار که چشم ابو تحیی باشد اشاره به شیخی از انصار است، که در آن وقت میان او و حجره عائشه لبود -، وی هر گاهی که بیرون شود یا گفت: وی هر گاهی که بیرون میشود ادعا میکند، که وی خداست، کسی که به وی ایمان بیاورد، تصدیقش نماید و از وی پیروی کند، عملهای نیکش که سابق انجام داده برایش نفعی نمیرساند. و کسی که به وی کافر شود و تکذیبش نماید، به چیزی از عمل گذشتهاش معاقبه نمیشود. وی به زودی بر همه زمین مگر حرم و بیت المقدس ظاهر میشود، او مؤمنان را در بیت المقدس محاصره میکند، و آنان به شدت و سختی تکان داده میشوند، و بعد از آن خداوند تبارک و تعالی هلاکش میسازد، حتی که اصل و بن دیوار، یا گفت: اصل دیوار، حسن اشیب [۴۳]گفته: یا اصل درخت، صدا میکند، یا گفت: میگوید: ای مؤمن! یا گفت: (میگوید) ای مسلمان! این یهودیست، یا گفت: (میگوید) این کافر است، بیا بکشش، میگوید: و این چنین صحنه تا وقتی پدید نمیآید، که شما کارهایی یا اموری را ببینید، که وضع آنها در نفسهایتان بزرگ معلوم میشود، و از یک دیگرتان بپرسید که: آیا نبیتان در این باره چیزی برایتان یاد آور شده بود؟ و تا اینکه کوهها از جاهایشان پایین بیفتند و زایل شوند، افزود: و از دنبال آن مرگ و قبض میباشد» [۴۴]. میافزاید: باز در بیانیه دیگر سمره حاضر شدم، در آن نیز این حدیث را متذکر شد، و کلمهای را از موضعش مقدم و مؤخر ننمود [۴۵].
هیثمی (۳۴۱/۷) میگوید: این را احمد روایت نموده، و بزار بعضش را روایت کرده، و در آن گفته: «و کسی که به خدا چنگ زد و گفت: پروردگارم خداست، که زنده است و نمیمیرد، بر وی عذابی نیست، و کسی که گفت: تو پروردگارم هستی، به درستی که در فتنه افتیده است». و رجال احمد رجال صحیحاند، غیر ثعلبه بن عباد، که ابن حبان وی را ثقه دانسته است.
[۴۱] البته در نماز کسوف. [۴۲] وی یکی از راویان است. [۴۳] وی یکی از راویان است. [۴۴] مرگ عمومی که همه را فرا میگیرد. [۴۵] ضعیف. احمد (۵/ ۱۶) هیثمی (۷/ ۳۴۱) می گوید: رجال احمد همه به جز ثعلبة بن عباد که ابن حبان وی را ثقه دانسته، رجال صحیحاند.همچنین ابن خزیمة (۱۳۹۷) و طبرانی (۷/ ۲۲۷، ۲۳۰) و بیهقی (۳/ ۳۳۹).