روزی داده شدن پیامبر صو ابوبکر از گوسفندی که قچ بر آن نجسته بود
احمد از ابن مسعود سروایت نموده، که گفت: من گوسفندان عقبه بن ابی معیط را میچرانیدم، که پیامبر صو ابوبکر ساز نزدم عبور نمودند. پیامبر خدا صگفت: «ای پسر، شیر هست؟» میگوید: گفتم: آری، ولی من امانت دار هستم و اینها نزدم امانتاند، گفت: «آیا گوسفندی هست، که بر آن قوچ نجسته باشد؟» آن گاه گوسفندی را برایش آوردم، و او بر پستانش دست کشید، و شیر پایین گردید، و او آن را در ظرفی دوشید، بعد نوشید و برای ابوبکر هم نوشانید. بعد از آن برای پستان گفت: «جمع شو»، و جمع گردید. میگوید: بعد از آن نزدش آمدم و گفتم: ای رسول خدا: از این قول [۳۷۷]برایم بیاموزان، میگوید: وی بر سرم کشید و گفت: «ای پسر، خداوند تو را رحم کند، تو عالم و آموزانیده شده هستی» [۳۷۸]. بیهقی این را از وی به معنای آن روایت کرده، و گفته: بزغاله مادهای را برایش آوردم، او آن را محکم گرفت و بعد از آن به مسح نمودن پستانش پرداخت و دعا نمود، و ابوبکر کاسه بزرگی را برایش آورد، و او در آن دوشید، و برای ابوبکر نوشانید و بعد خودش نوشید. این چنین در البدایه (۱۰۲/۶) آمده است.
[۳۷۷] هدفش قرآن کریم است. [۳۷۸] حسن. احمد (۱/ ۳۷۹).