حیات صحابه – جلد ششم

فهرست کتاب

نوحه جن بر عمر س

نوحه جن بر عمر س

حاکم (۹۴/۳) از مالک بن دینار روایت نموده، که گفت: از کوه تباله [۴۲۳]هنگامی که عمربن الخطاب سبه قتل رسید چنین صدایی شنیده شد:

ليبك على الاسلام مَنْ كان باكياً
فقد أوشكوا هلْكى وما قَدُم العهدُ
وأدبرتِ الدنيا وأدبر خيرُها
وقد ملَّها من كان يوقنُ بالوعدِ

آن گاه نگاه نمودند، و چیزی را ندیدند.

و ابونعیم این را در الدلائل (ص۲۱۰) از معروف موصلی روایت نموده، که گفت: هنگامی که عمر سبه شهادت رسید، صدایی را شنیدم... و همان دو بیت را متذکر شده. این چنین این را طبرانی از معروف روایت کرده، چنانکه در المجمع (۷۹/۹) آمده است.

و ابن سعد (۳۷۴/۳) از عایشه لروایت نموده، که گفت: شبی از کسی شنیدم، که انسان نمی‏پندارمش، وی خبر مرگ عمر را اعلان نمود، و گفت:

جزى الله خيراً من أمير وباركت
يد الله في ذاك الأديم الـممزّق
فمن يمش أو يركب جناحي نعامةٍ
ليدرك ما قدّمت بالأمس يسبق
قضيت اُموراً ثم غادرت بدها
بوائق في أكمـامها لـم تفتَّق

و نزد وی هم چنان از سلیمان بن یسار روایت است که جن بر مرگ عمر سچنین نوحه کشید:

عليك سلام من أمير وباركت
يد الله في ذاك الأديم الـمخرّق
قضيت أموراً ثم غادرت بعدها
بوائق في اكمـامها لـم تفتق
فمن يسع أو يركب جناحى نعامةٍ
ليدركَ ما قدمت بالأمس يسبق
أبعد قتيلٍ بالـمدينة أظلمت
له الأرض تـهتز العضاه بأسؤق

و ابونعیم این را در الدلائل (ص۲۱۰) از عایشه لروایت نموده، که گفت: جن‏ها بر عمربن الخطاب سبعد از سه روز گریستند... و این اشعار چهارگانه را بدون ترتیب فوق ذکر نموده، و افزوده است:

فلقاك ربي في الـجنان تحية
ومن كسوة الفردوس مالـم يمزق

[۴۲۳] تباله قریه‏ای است در یمن.