روشنایی شاخه خرما برای قتاده بن نعمان س
احمد در یک حدیث طویل در قصه ساعت جمعه از ابوسعید سروایت نموده، که گفت: بعد در همان شب آسمان ابرآلود و پرباد شد، و هنگامی که پیامبر صبرای نماز خفتن بیرون گردید، برقی درخشید، و پیامبر صقتاده بن نعمان سرا دید و گفت: «ای قتاده چه تو را در این شب به راه انداخته است؟» گفت: ای رسول خدا، دانستم که شرکت کنندگان نماز اندکاند، بنابراین خواستم در آن حاضر شوم، گفت: «وقتی که نماز را خواندی، باش تا من نزدت بیایم»، هنگامی که وی از نماز برگشت، شاخه خرما را برایش داد و گفت: «این را بگیر، ده گز پیش رویت و ده گز پشت سرت را روشن خواهد ساخت، و وقتی داخل خانه شدی و سیاهیی را در زاویه خانه دیدی، قبل از اینکه سخن بگویی بزنش، چون وی شیطان است» [۳۲۱]. هیثمی (۱۶۷/۲) میگوید: این را احمد روایت نموده، و بزار مثل آن را روایت کرده، و رجال آن دو رجال صحیحاند. و طبرانی این را در الکبیر از قتاده، چنانکه در المجمع (۴۰/۲) آمده، روایت کرده است، و در روایت وی آمده: برایم شاخه درخت خرما را داد و گفت: «شیطان بعد از تو در خانواده ات جای گزین شده است، این شاخه درخت خرما را گرفته ببر، و آن را تا رسیدن به خانهات در دست داشته باش، بعد شیطان را از کنج خانه بگیر و با این شاخه درخت خرما وی را بزن»، از مسجد بیرون شدم، و شاخه درخت خرما روشنیی چون نور شمع از خود نشان داد، و من در روشنایی آن حرکت نمودم، تا این که به خانوادهام آمدم، و آنان را دریافتم که خوابیدهاند، در کنج نظر افکندم، و دیدم که در آنجا خار پشتی قرار دارد، بعد وی را با همان شاخه درخت خرما زدم و بیرون گردید. هیثمی میگوید: رجالش ثقه دانسته شدهاند.
[۳۲۱] صحیح. احمد (۳/ ۶۵) هیثمی (۲/ ۱۶۷) می گوید: احمد و بزار آن را روایت نمودهاند و رجال آن دو رجال صحیحاند.