برکت طعام در غزوات برکت طعام در غزوات به دعای پیامبر ص
احمد از ابوعمره انصاری سروایت نموده، که گفت: در غزوهای با رسول خدا صبودیم، مردم سخت گرسنه شدند، و از رسول خدا صدر ذبح نمودن برخی شترهایشان اجازه خواستند، و گفتند: خداوند توسط این ما را برساند. هنگامی که عمربن الخطاب سدید، که رسول خدا صتصمیم گرفته است که، برای آنان در ذبح نمودن بعضی شترهایشان اجازه بدهد، گفت: ای رسول خدا، وقتی که فردا با دشمن گرسنه و پیاده روبرو شویم چه حال خواهیم داشت؟ ای رسول خدا، اگر مناسب میبینی، از مردم بقایای توشههایشان را طلب کن، و جمعش نمای، و بعد از آن به خداوند در آن دعای برکت کن. خداوند ما را به دعای تو، توشه کافی خواهد داد که به مقصد برسیم - یا برای ما در دعایت برکت خواهد داد -، آن گاه پیامبر صبقایای توشههای ایشان را جمع نمود، و مردم خوراکه را به اندازه کف دست و زیادتر از آن میآوردند. بیشتر از همه شان، همان کسی بود، که یک صاع خرما آورد. رسول خدا صآنها را جمع نمود، بعد از آن برخاست، و به آنچه خدا خواسته بود، دعا کرد. بعد از آن ارتش را با ظرفهایشان فراخواند، و دستورشان داد، که بردارند. و در ارتش هر قدر ظرف بود همه پر شد، و مثل آن باقی ماند. آن گاه رسول خدا صخندید، حتی که دندانهای پسینش معلوم گردید، و گفت: «شهادت میدهم، که معبود بر حقی جز خداوند نیست، و شهادت میدهم که من رسول خدا هستم، هر بنده مؤمنی که با این شهادت با خداوند روبرو گردد، آتش در روز قیامت از وی دور داشته میشود» [۳۴۵]. نسائی این را به مثل آن روایت کرده است. این چنین در البدایه (۱۱۴/۶) آمده است. و ابن سعد (۱۸۰/۱) این را از ابوعمره به مانند آن روایت کرده است. و ابونعیم این را در الدلائل (ص۱۴۸) از ابوهریره و جابر بروایت نموده، و مسلم هم از آن دو روایت کرده است. و احمد و مسلم و نسائی از ابوهریره مانند آن را، چنانکه در البدایه (۱۱۳/۶) آمده، روایت نمودهاند. و بزار این را از ابوخنیس غفاری سروایت نموده، که وی در غزوه تهامه با رسول خدا صبود. [میگوید،] وقتی به عصفان رسیدیم، یارانش نزد وی آمدند... و به معنای آن را متذکر شده، مگر این که نزد وی این قول وی نیامده: آن گاه خندید... تا آخرش. و در آن آمده: بعد از آن دستور کوچ نمودن داد، و هنگامی که از آنجا گذشت بالایشان باران بارید، وی پایین شد، و آنان همراهش پایین گردیدند، و از آب آسمان نوشیدند... الحدیث. این را هم چنان بیهقی از ابوخنیس به مثل آن، چنانکه در البدایه (۱۱۴/۶) آمده، روایت کرده است. طبرانی این را در الأوسط، چنانکه در المجمع (۳۰۳/۸) آمده، روایت کرده است. و حاکم این را، چنانکه در الإصابه (۵۳/۴) آمده، روایت نموده، و گفته است: سند حدیث حسن است.
و ابونعیم در الدلائل (ص ۱۴۹) از ابوهریره و ابوسعید بروایت نموده، که گفتند: در غزوه تبوک برای مردم گرسنگی پیش آمد. گفتند: ای رسول خدا، اگر اجازه بدهی، شترهای آبکشیمان را ذبح میکنیم، از آن میخوریم، و از روغن آن استفاده به عمل میآوریم. رسول خدا صبرایشان گفت: «بکنید»، آن گاه عمر سآمد... و به معنای حدیث ابوعمره را متذکر شده [۳۴۶]. مسلم و غیر وی مانند این را، چنانکه در البدایه (۱۱۴/۶) آمده، روایت کردهاند.
و ابویعلی از ایاس بن سلمه از پدرش سروایت نموده، که گفت: در غزوه خیبر با رسول خدا صبودیم. وی دستور داد، تا آنچه را در توشه دانهایمان هست - البته از خرما - جمع کنیم. آن گاه پارچه چرمی را هموار نمود، و توشههایمان را روی آن انداختیم. میگوید: من رفتم و گردن بلند نموده نگاه کردم، و آن را به اندازه جای خوابیدن یک گوسفند اندازه نمودم، و ما هزارو چهارصد تن بودیم. میگوید: خوردیم، باز گردن بلند نمودم و نگاه کردم، و آن را به اندازه جای خوابیدن یک گوسفند اندازه نمودم... و حدیث را در برکت آب متذکر شده است. این را مسلم از ایاس از پدرش روایت نموده، و گفته است: خوردیم تا این که سیر شدیم و بعد از آن توشه دانهایمان را پر نمودیم [۳۴۷]. این چنین در البدایه (۱۱۵/۶) آمده است.
[۳۴۵] صحیح. احمد (۳/ ۴۱۷). [۳۴۶] مسلم (۲۷). [۳۴۷] مسلم (۱۷۲۹).