پندها و اندرزهای ابودرداء س
ابونعیم در الحلیه (۲۱۰/۱) از حسان بن عطیه روایت نموده که: ابودرداء سمیگفت: تا وقتی برگزیدگانتان را دوست داشته باشید، و چیزی که به حق دربارهتان گفته میشود، آن را بدانید، به خیر میباشید، چون دانای حق چون عامل به آن است. و بیهقی این را در شعب الایمان و ابن عساکر از ابودرداء به مثل آن، چنانکه در الکنز (۲۲۴/۸) آمده، روایت کردهاند.
و ابونعیم در الحلیه (۲۱۱/۱) از ابودرداء سروایت نموده، که گفت: مردم را به آنچه مکلف مسازید، که به آن مکلف نشدهاند، و مردم را به عوض پروردگارشان حسابی نکنید، ای فرزند آدم، متوجه نفس خود باش، چون اگر کسی آنچه را در مردم میبیند پیگیری کند، اندوهش طولانی میشود، و خشمش فرو نمینشیند.
و ابونعیم در الحلیه (۲۱۲/۱) از ابودرداء سروایت نموده، که گفت: خداوند را چنان عبادت کنید، انگار که شما وی را میبینید، و نفسهایتان را در جمله مردگان بشمرید، و بدانید، کمی که شما را بینیاز میسازد، از زیادی که شما را مشغول میگرداند بهتر است، و بدانید که نیکی کهنه نمیشود و گناه فراموش نمیگردد.
و ابونعیم در الحلیه (۲۱۲/۱) از ابودرداء سروایت نموده، که گفت: خیر این نیست که مال و فرزندت زیاد شود، بلکه خیر این است که بردباریت بزرگتر شود، عملت زیاد گردد، و با مردم در عبادت خداوند ﻷهم چشمی نمایی، اگر نیکی نمودی، خداوند تعالی را بستایی،و اگر بدی نمودی از خداوند ﻷمغفرت بخواهی.
و ابونعیم در الحلیه (۲۱۵/۱) از سالم بن ابی الجعد از ابودرداء سروایت نموده، که گفت: انسان باید از این بترسد، که قلبهای مؤمنان به صورتی بدش ببرند که هیچ نداند، بعد از آن گفت: آیا میدانی این چیست؟ گفتم: نخیر، گفت: بنده به طور پنهان گناه و معاصی خداوند ﻷرا انجام میدهد، آن گاه خداوند بغض و نفرت وی را در قلبهای مؤمنان به صورتی میاندازد، که خودش نمیداند.
و ابونعیم در الحلیه (۲۱۶/۱) از ابودرداء سروایت نموده، که وی میگفت: بلندترین درجه ایمان صبر برای حکم، رضا برای قدر، اخلاص در توکل و تسلیم شدن به پروردگار ﻷاست.
و ابونعیم در الحلیه (۲۱۷/۱) از ابودرداء سروایت نموده، که وی میگفت: وای برای هر جمع کننده دهن باز، انگار که مجنون باشد، آنچه را نزد مردم است میبیند، و آنچه را نزد خودش است نمیبیند، اگر میتوانست شب و روز کار میکرد، وای بر وی از حساب سخت و عذاب شدید.
و ابونعیم در الحلیه (۲۱۷/۱) از ابودرداء سروایت نموده، که وی میگفت: ای گروه اهل دمشق، آیا حیا نمیکنید؟ آنچه را جمع میکنید که نمیخورید، و آنچه را بناء مینمایید، که در آن سکونت نمیکنید، و آنچه را آرزو مینمایید، که به آن نمیرسید، کسانی که قبل از شما بودند، جمع میکردند و حفظ مینمودند، آرزوهای دور و دراز میکردند، بناءهای محکم و استوار برپا مینمودند، ولی جمعیتشان هلاک گردید، آرزوهایشان به غرور و فریب مبدل شد و خانههایشان قبر گردید، قوم عاد میان عدن تا عمان را از مال و اولاد پر نموده بود، حالا چه کسی از من ترکه آل عاد را به دو درهم میخرد. و ابن ابی حاتم این را از عون بن عبداللَّه روایت نموده، که هنگامی ابودرداء سدر غوطه ساختمانها و درخت شانیهایی را که مسلمانان پدید آورده بودند دید، در مسجد ایشان برخاست و صدا نمود: ای اهل دمشق، و آنان نزدش جمع شدند، وی پس از حمد و ثنای خداوند گفت: آیا حیا نمیکنید... و مثل آن را چنانکه در تفسیر ابن کثیر (۳۴۱/۳) آمده، متذکر گردیده است.
و ابونعیم در الحلیه (۲۱۸/۱) از صفوان بن عمرو روایت نموده، که ابودرداء سمیگفت: ای گروه مال داران، قبل از این که ما و شما در قبال مالهایتان مساوی شویم، و شما هم مثل ما جز نظاره به طرفشان دیگر استفاده کرده نتوانید، عذاب را از پوستهایتان توسط مالهایتان دور نمایید، و ابودرداء سمیگفت: من بر شما از شهوت پنهانی، که در نعمت مشغول کننده است، میترسم، و آن وقتی است که از طعام سیر میشوید، و از علم گرسنه میگردید. و ابودرداء سگفت: بهترین شما همان است که برای دوست و همراه خود میگوید: بیا قبل از این که بمیریم روزه بگیریم، و بدترین شما همان است که برای دوست و همراه خود میگوید: بیا قبل از مردن بخوریم وبنوشیم و خوشگذرانی نماییم. و ابودرداء از نزد قومی عبور نمود، که عمارت میساختند، ابودرداء گفت: دنیا را از نو آباد میکنید، و خداوند میخواهد خرابش نماید، و خداوند بر آنچه بخواهد و اراده نماید غالب است. و نزد وی همچنان از مکحول روایت است که گفت: ابودرداء ویرانهها را پیگیری مینمود و میگفت: ای ویرانه ویران شدگان، اهل نخستین تو کجااند؟!.
و ابونعیم در الحلیه (۲۱۷/۱) از ابودرداء سروایت نموده، که گفت: سه چیز است که من آنها را دوست میدارم، و مردم بدشان میبرند: فقر، مریضی و مرگ.
و نزد وی همچنان از او روایت است که گفت: مرگ را به سبب اشتیاق و علاقمندیم بهسوی پروردگارم دوست میدارم، فقر را به خاطر تواضع برای پروردگارم دوست می دارم و مریضی را به سبب از بین رفتن گناهم دوست میدارم.
و ابونعیم در الحلیه (۲۱۷/۱) از شرحبیل روایت نموده که: ابودرداء سوقتی جنازهای را میدید میگفت: شما صبحگاهان بروید و ما بیگاه میآییم، یا شما بیگاه بروید و ما صبحگاهان میآییم، پند و اندرز مؤثر و بلیغ است، و غفلت سریع و تیزی است، مرگ پند و اندرز بسندهای است، یکی پی دیگری میرود، و کسی باقی میماند که عقل ندارد.
و ابونعیم در الحلیه (۲۱۸/۱) از عون بن عبداللَّه از ابودرداء سروایت نموده، که گفت:
کسی که احوال مردم را جستجو نماید، نیکویی رضایت بخش نمییابد، کسی که آمادگی صبر و شکیبایی را برای کارهای دردناک نگیرد عاجز میماند، اگر مردم را ناسزا بگویی، برایت ناسزا میگویند، و اگر ترکشان نمایی، ترکت نمیکنند، گفت: پس چه دستورم میدهی؟ گفت: از شرف و عزتت برای روز فقرت قرض بده.
و ابونعیم در الحلیه (۲۲۰/۱) از ابودرداء سروایت نموده، که گفت: کسی که مرگ را زیاد یاد کند، خوشی و حسدش کم میشود.
و ابونعیم در الحلیه (۲۲۱/۱) از ابودرداء سروایت نموده، که گفت: چرا شما را میبینم، به چیزی حرص میورزید، که برایتان کفالت و تضمین شده است، و چیزی را ضایع میسازید، که به حراست آن گماشته شدهاید، من به شریرهای شما عالمتر از بیطار به اسبها هستم، آنان کسانیاند، که بعد از وقت به نماز میآیند، و قرآن را اعراض کنان میشنوند، و آزاد کردهشان آزاد نمیشود.
وابونعیم در الحلیه (۲۲۱/۱) از ابودرداء سروایت نموده، که گفت: در همه زندگیتان در طلب خیر باشید، و خود را به وزشهای رحمت خدا نزدیک سازید، چون رحمت خدا وزشهایی دارد، و آن را برای کسی که از بندگانش بخواهد میرساند، و از خداوند سئوال کنید، که عورتهایتان را بپوشاند و خوفهایتان را به امن بدل گرداند.
و ابونعیم در الحلیه (۲۲۲/۱) از عبدالرحمن بن جبیر بن نفیر روایت نموده که: مردی برای ابودرداء سگفت: برایم کلمهای بیاموزان، که خداوند ﻷبه آن نفعم رساند، گفت: دو چیز، سه چیز، چهار چیز و پنج چیزاند، که کسی به آنها عمل کند، پاداش وی نزد خداوند ﻷدرجههای بلند میباشد، گفت: جز پاک مخور، جز پاک کسب مکن، به خانه ات جز پاک را داخل مکن، از خداوند سئوال کن که روز به روز برایت رزق بدهد، وقتی صبح نمودی، خود را از مردگان بشمار، انگار که به آنان پیوسته باشی، شرف و عزتت را به خداوند ﻷببخش، کسی که ناسزایت گفت، یا دشنامت داد یا همراهت جنگید به خداوند ﻷبگذارش و وقتی بدی نمودی، از خداوند ﻷطلب مغفرت نما.
و ابونعیم در الحلیه (۲۲۳/۱) از ابودرداء روایت نموده، که گفت: نفس هر یکی از شما در دوست داشتن یک چیز جوان باقی میماند، ولو که ترقوه [۲۰۹]هایش هم از پیری بشکند، مگر کسانی که خداوند قلبهایشان را به تقوی آزموده است، و آنان اندکاند. و ابن عساکر این را از ابودرداء به مثل آن، چنانکه در الکنز (۲۲۴/۸) آمده، روایت کرده است.
و ابونعیم در الحلیه (۲۲۴/۱) از ابودرداء روایت نموده، که گفت: سه چیزاند، که ملاک کار بنی آدم اند: از مصیبتت شکایت مکن، از دردت حرف مزن و نفست را به زبان خودت تزکیه مکن.
و ابونعیم در الحلیه (۲۲۱/۱) از ابودرداء روایت نموده، که گفت: شما از دعوت مظلوم و یتیم بر حذر باشید، چون دعای این دو شب هنگام در حالی به راه میافتد که مردم خواب میباشند. و نزد وی همچنان از او روایت است که گفت: منفورترین انسانها نزدم کسی است که بر وی ظلم کنم، و او از خداوند بر من مدد و کمک بخواهد.
و ابونعیم در الحلیه (۲۱۴/۱) از معمر از یکی از دوستان وی روایت نموده که: ابودرداء برای سلمان بنوشت: ای برادرم، صحتمندی و فراغتت را، قبل از این که بلایی بر سرت نازل شود،که بندگان آن را دفع کرده نتوانند، غنیمت بشمر، و دعوت مصیبت زده را نیز غنیمت بدان. ای برادرم باید مسجد خانه ات باشد، چون من از رسول خدا صشنیدم که می گوید: «مساجد خانه هر متقی و پرهیزگار است»، و خداوند ﻷ، خوشی و راحت و گذشتن از پل صراط را بهسوی رضوان پروردگار ﻷ، برای کسانی که مسجدها خانههایشان باشد تضمین نموده است. ای برادرام، بر یتیم رحم نما، وی را برای خود نزدیک گردان و از طعامت برایش طعام بده، چون من از رسول خدا صشنیدم که میگوید: - البته در حالی که مردی نزدش آمد و از سختی قلبش شکایت نمود - و رسول خدا صبرایش گفت: «آیا نرم شدن قلبت را دوست میداری؟» گفت: آری، فرمود: «یتیم را برای خودت نزدیک گردان، بر سرش دست بکش و از طعام خودت برایش طعام بده، این قلبت را نرم میکند و به ضرورتت دست مییابی». وای برادرم، آنچه را که شکرش را به جای آورده نمیتوانی جمع مکن، چون من از رسول خدا صشنیدم که میگوید: «دارنده دنیا که در آن از خداوند تعالی اطاعت نموده، روز قیامت آورده میشود، وی پیش روی مالش میباشد، و مالش از عقبش، هر گاهی که پل صراط وی را یکطرفه نماید، مالش برایش میگوید: برو، حقی را که بر تو بود ادا نمودهای، میافزاید: و کسی آورده میشود، که از خداوند تعالی اطاعت ننموده است، و مالش در میان هر دو شانهاش قرار میداشته باشد، مالش وی را میافکند و برایش میگوید: وای بر تو، چرا درباره من به اطاعت خداوند ﻷعمل ننمودی، و همینطور میباشد، تا این که به بر بادی و هلاک دعا میکند». وای برادرم، برایم خبر داده شد، که تو خادم خریدهای، و من شنیدم که رسول خدا صمیگوید: «بنده تا وقتی خدمت کرده نشود با خدا میباشد و خدا با وی میباشد، و وقتی خدمت کرده شد، حساب بر وی لازم میگردد»، و ام درداء از من خواست که خادم بخرم، و من در آن روز توانگر بودم، ولی آن را به سبب شنیدن حساب بد دیدم. وای برادرم، چه کسی ضامن، من و توست، که در روز قیامت یکجای شویم و از حساب نترسیم [۲۱۰]. و وای برادرم، به صحبت و همراهی رسول خدا صمغرور و فریفته مشو، چون ما بعد از وی مدت طولانی زندگی نمودیم، و خدا به آنچه بعد از وی عمل نمودیم داناتر است [۲۱۱]. این را همچنان ابن عساکر از محمدبن واسع روایت نموده، که گفت: ابودرداء برای سلمان نوشت:... و مثل آن را ذکر نموده، مگر اینکه وی یادآور نشده: ام درداء از من خواست... تا به آخرش، چنان که در الکنز (۲۲۴/۸) آمده است.
و ابونعیم در الحلیه (۲۱۶/۱) از عبدالرحمن بن محمد محادبی روایت نموده، که گفت: برایم خبر رسیده که ابودرداء سبرای یکی از برادرانش نوشت: اما بعد: در هر امر و کار دنیا که هستی، مردمانی قبل از تو بر آن قرار داشتهاند، و اهل دیگری بعد از تو نیز برای آن آمدنی است، و از آن جز آنچه برای خودت تقدیم نمودهای دیگر چیزی برایت نیست، و آن را بر آنچه برای حوایج فرزندانت میگذاری ترجیح بده، چون تو نزد کسی پیش شدنی هستی، که تو را معذور نمیدارد،و برای کسی جمع مینمایی، که تو را نمیستاید، و تو برای یکی از این دو تن جمع میکنی: یا در آن به طاعت خدا عمل میکند و توسط چیزی نیک بخت میشود که تو به آن بدبخت شدهای، و یا در آن مال به نافرمانی خدا عمل میکند، و بدبخت میشود، آن هم به سبب آنچه تو برایش جمع نمودهای، و هیچ یکی از آنان اهل این نیستند، که تو مال را توسط پشت خود برایشان جمع کنی، بنابراین آنان را بر نفس خود ترجیح مده. برای کسانی که از آنان درگذشتهاند، رحمت خداوند را تمنا کن، و برای کسانی که از ایشان باقی ماندهاند به رزق خدا اعتماد نما، والسلام.
وابن عساکر از ابودرداء سروایت نموده که وی برای مسلمه بن مخلد نوشت: اما بعد: بنده وقتی به طاعت خدا عمل کند، خداوند دوستش میدارد، وقتی خداوند وی را دوست بدارد، برای خلقش او را محبوب میگرداند، و وقتی به معصیت خداوند عمل کند، خداوند وی را مبغوض میگرداند، وقتی خدا مبغوضش گردانید، برای خلقش وی را منفور و مبغوض میگرداند. این چنین در الکنز (۲۲۵/۸) آمده است.
و ابن عساکر از ابودرداء سروایت نموده، که گفت: اسلام بدون طاعت نیست، خیری بدون جماعت نیست، و خیرخواهی برای خدا و خلیفه و عموم مسلمانان لازم است. این چنین در الکنز (۲۲۷/۸) آمده است.
[۲۰۹] ترقوه: نام دو استخوان بالای سینه و زیر گردن در سمت راست و چپ. [۲۱۰] یعنی برای من و تو حساب ترساننده نباشد. م. [۲۱۱] ضعیف. طبرانی (۶/ ۵۴) در سند آن یک مجهول است که همان دوست معمر است. هیثمی (۸/ ۱۶۰) می گوید: در آن یک نفر نام برده نشده. همچنین منذری در الترغیب چنین می گوید.