حیات صحابه – جلد ششم

فهرست کتاب

پندها و اندرزهای ابودرداء س

پندها و اندرزهای ابودرداء س

ابونعیم در الحلیه (۲۱۰/۱) از حسان بن عطیه روایت نموده که: ابودرداء سمی‏گفت: تا وقتی برگزیدگان‌تان را دوست داشته باشید، و چیزی که به حق درباره‌تان گفته می‏شود، آن را بدانید، به خیر می‏باشید، چون دانای حق چون عامل به آن است. و بیهقی این را در شعب الایمان و ابن عساکر از ابودرداء به مثل آن، چنانکه در الکنز (۲۲۴/۸) آمده، روایت کرده‏اند.

و ابونعیم در الحلیه (۲۱۱/۱) از ابودرداء سروایت نموده، که گفت: مردم را به آنچه مکلف مسازید، که به آن مکلف نشده‏اند، و مردم را به عوض پروردگارشان حسابی نکنید، ای فرزند آدم، متوجه نفس خود باش، چون اگر کسی آنچه را در مردم می‏بیند پیگیری کند، اندوهش طولانی می‏شود، و خشمش فرو نمی‏نشیند.

و ابونعیم در الحلیه (۲۱۲/۱) از ابودرداء سروایت نموده، که گفت: خداوند را چنان عبادت کنید، انگار که شما وی را می‏بینید، و نفس‏هایتان را در جمله مردگان بشمرید، و بدانید، کمی که شما را بی‌نیاز می‏سازد، از زیادی که شما را مشغول می‏گرداند بهتر است، و بدانید که نیکی کهنه نمی‏شود و گناه فراموش نمی‏گردد.

و ابونعیم در الحلیه (۲۱۲/۱) از ابودرداء سروایت نموده، که گفت: خیر این نیست که مال و فرزندت زیاد شود، بلکه خیر این است که بردباریت بزرگ‏تر شود، عملت زیاد گردد، و با مردم در عبادت خداوند هم چشمی نمایی، اگر نیکی نمودی، خداوند تعالی را بستایی،و اگر بدی نمودی از خداوند مغفرت بخواهی.

و ابونعیم در الحلیه (۲۱۵/۱) از سالم بن ابی الجعد از ابودرداء سروایت نموده، که گفت: انسان باید از این بترسد، که قلب‏های مؤمنان به صورتی بدش ببرند که هیچ نداند، بعد از آن گفت: آیا می‏دانی این چیست؟ گفتم: نخیر، گفت: بنده به طور پنهان گناه و معاصی خداوند را انجام می‏دهد، آن گاه خداوند بغض و نفرت وی را در قلب‏های مؤمنان به صورتی می‏اندازد، که خودش نمی‏داند.

و ابونعیم در الحلیه (۲۱۶/۱) از ابودرداء سروایت نموده، که وی می‏گفت: بلندترین درجه ایمان صبر برای حکم، رضا برای قدر، اخلاص در توکل و تسلیم شدن به پروردگار است.

و ابونعیم در الحلیه (۲۱۷/۱) از ابودرداء سروایت نموده، که وی می‏گفت: وای برای هر جمع کننده دهن باز، انگار که مجنون باشد، آنچه را نزد مردم است می‏بیند، و آنچه را نزد خودش است نمی‏بیند، اگر می‏توانست شب و روز کار می‏کرد، وای بر وی از حساب سخت و عذاب شدید.

و ابونعیم در الحلیه (۲۱۷/۱) از ابودرداء سروایت نموده، که وی می‏گفت: ای گروه اهل دمشق، آیا حیا نمی‏کنید؟ آنچه را جمع می‏کنید که نمی‏خورید، و آنچه را بناء می‏نمایید، که در آن سکونت نمی‏کنید، و آنچه را آرزو می‏نمایید، که به آن نمی‏رسید، کسانی که قبل از شما بودند، جمع می‏کردند و حفظ می‏نمودند، آرزوهای دور و دراز می‏کردند، بناءهای محکم و استوار برپا می‏نمودند، ولی جمعیت‌شان هلاک گردید، آرزوهایشان به غرور و فریب مبدل شد و خانه‏هایشان قبر گردید، قوم عاد میان عدن تا عمان را از مال و اولاد پر نموده بود، حالا چه کسی از من ترکه آل عاد را به دو درهم می‏خرد. و ابن ابی حاتم این را از عون بن عبداللَّه روایت نموده، که هنگامی ابودرداء سدر غوطه ساختمان‏ها و درخت شانی‌هایی را که مسلمانان پدید آورده بودند دید، در مسجد ایشان برخاست و صدا نمود: ای اهل دمشق، و آنان نزدش جمع شدند، وی پس از حمد و ثنای خداوند گفت: آیا حیا نمی‏کنید... و مثل آن را چنانکه در تفسیر ابن کثیر (۳۴۱/۳) آمده، متذکر گردیده است.

و ابونعیم در الحلیه (۲۱۸/۱) از صفوان بن عمرو روایت نموده، که ابودرداء سمی‏گفت: ای گروه مال داران، قبل از این که ما و شما در قبال مالهایتان مساوی شویم، و شما هم مثل ما جز نظاره به طرفشان دیگر استفاده کرده نتوانید، عذاب را از پوست‏هایتان توسط مال‏هایتان دور نمایید، و ابودرداء سمی‏گفت: من بر شما از شهوت پنهانی، که در نعمت مشغول کننده است، می‏ترسم، و آن وقتی است که از طعام سیر می‏شوید، و از علم گرسنه می‏گردید. و ابودرداء سگفت: بهترین شما همان است که برای دوست و همراه خود می‏گوید: بیا قبل از این که بمیریم روزه بگیریم، و بدترین شما همان است که برای دوست و همراه خود می‏گوید: بیا قبل از مردن بخوریم وبنوشیم و خوشگذرانی نماییم. و ابودرداء از نزد قومی عبور نمود، که عمارت می‏ساختند، ابودرداء گفت: دنیا را از نو آباد می‏کنید، و خداوند می‏خواهد خرابش نماید، و خداوند بر آنچه بخواهد و اراده نماید غالب است. و نزد وی همچنان از مکحول روایت است که گفت: ابودرداء ویرانه‏ها را پیگیری می‏نمود و می‏گفت: ای ویرانه ویران شدگان، اهل نخستین تو کجااند؟!.

و ابونعیم در الحلیه (۲۱۷/۱) از ابودرداء سروایت نموده، که گفت: سه چیز است که من آن‏ها را دوست می‏دارم، و مردم بدشان می‏برند: فقر، مریضی و مرگ.

و نزد وی همچنان از او روایت است که گفت: مرگ را به سبب اشتیاق و علاقمندیم به‌سوی پروردگارم دوست می‏دارم، فقر را به خاطر تواضع برای پروردگارم دوست می دارم و مریضی را به سبب از بین رفتن گناهم دوست می‏دارم.

و ابونعیم در الحلیه (۲۱۷/۱) از شرحبیل روایت نموده که: ابودرداء سوقتی جنازه‏ای را می‏دید می‏گفت: شما صبحگاهان بروید و ما بیگاه می‏آییم، یا شما بیگاه بروید و ما صبحگاهان می‏آییم، پند و اندرز مؤثر و بلیغ است، و غفلت سریع و تیزی است، مرگ پند و اندرز بسنده‏ای است، یکی پی دیگری می‏رود، و کسی باقی می‏ماند که عقل ندارد.

و ابونعیم در الحلیه (۲۱۸/۱) از عون بن عبداللَّه از ابودرداء سروایت نموده، که گفت:

کسی که احوال مردم را جستجو نماید، نیکویی رضایت بخش نمی‏یابد، کسی که آمادگی صبر و شکیبایی را برای کارهای دردناک نگیرد عاجز می‏ماند، اگر مردم را ناسزا بگویی، برایت ناسزا می‏گویند، و اگر ترک‌شان نمایی، ترکت نمی‏کنند، گفت: پس چه دستورم می‏دهی؟ گفت: از شرف و عزتت برای روز فقرت قرض بده.

و ابونعیم در الحلیه (۲۲۰/۱) از ابودرداء سروایت نموده، که گفت: کسی که مرگ را زیاد یاد کند، خوشی و حسدش کم می‏شود.

و ابونعیم در الحلیه (۲۲۱/۱) از ابودرداء سروایت نموده، که گفت: چرا شما را می‏بینم، به چیزی حرص می‏ورزید، که برای‌تان کفالت و تضمین شده است، و چیزی را ضایع می‏سازید، که به حراست آن گماشته شده‏اید، من به شریرهای شما عالم‏تر از بیطار به اسب‏ها هستم، آنان کسانی‌اند، که بعد از وقت به نماز می‏آیند، و قرآن را اعراض کنان می‏شنوند، و آزاد کرده‌شان آزاد نمی‏شود.

وابونعیم در الحلیه (۲۲۱/۱) از ابودرداء سروایت نموده، که گفت: در همه زندگی‌تان در طلب خیر باشید، و خود را به وزش‏های رحمت خدا نزدیک سازید، چون رحمت خدا وزش‌هایی دارد، و آن را برای کسی که از بندگانش بخواهد می‏رساند، و از خداوند سئوال کنید، که عورت‏هایتان را بپوشاند و خوف‏هایتان را به امن بدل گرداند.

و ابونعیم در الحلیه (۲۲۲/۱) از عبدالرحمن بن جبیر بن نفیر روایت نموده که: مردی برای ابودرداء سگفت: برایم کلمه‏ای بیاموزان، که خداوند به آن نفعم رساند، گفت: دو چیز، سه چیز، چهار چیز و پنج چیزاند، که کسی به آن‏ها عمل کند، پاداش وی نزد خداوند درجه‏های بلند می‏باشد، گفت: جز پاک مخور، جز پاک کسب مکن، به خانه ات جز پاک را داخل مکن، از خداوند سئوال کن که روز به روز برایت رزق بدهد، وقتی صبح نمودی، خود را از مردگان بشمار، انگار که به آنان پیوسته باشی، شرف و عزتت را به خداوند ببخش، کسی که ناسزایت گفت، یا دشنامت داد یا همراهت جنگید به خداوند بگذارش و وقتی بدی نمودی، از خداوند طلب مغفرت نما.

و ابونعیم در الحلیه (۲۲۳/۱) از ابودرداء روایت نموده، که گفت: نفس هر یکی از شما در دوست داشتن یک چیز جوان باقی می‏ماند، ولو که ترقوه [۲۰۹]‌هایش هم از پیری بشکند، مگر کسانی که خداوند قلب‏هایشان را به تقوی آزموده است، و آنان اندک‌اند. و ابن عساکر این را از ابودرداء به مثل آن، چنانکه در الکنز (۲۲۴/۸) آمده، روایت کرده است.

و ابونعیم در الحلیه (۲۲۴/۱) از ابودرداء روایت نموده، که گفت: سه چیزاند، که ملاک کار بنی آدم اند: از مصیبتت شکایت مکن، از دردت حرف مزن و نفست را به زبان خودت تزکیه مکن.

و ابونعیم در الحلیه (۲۲۱/۱) از ابودرداء روایت نموده، که گفت: شما از دعوت مظلوم و یتیم بر حذر باشید، چون دعای این دو شب هنگام در حالی به راه می‏افتد که مردم خواب می‏باشند. و نزد وی همچنان از او روایت است که گفت: منفورترین انسان‏ها نزدم کسی است که بر وی ظلم کنم، و او از خداوند بر من مدد و کمک بخواهد.

و ابونعیم در الحلیه (۲۱۴/۱) از معمر از یکی از دوستان وی روایت نموده که: ابودرداء برای سلمان بنوشت: ای برادرم، صحتمندی و فراغتت را، قبل از این که بلایی بر سرت نازل شود،که بندگان آن را دفع کرده نتوانند، غنیمت بشمر، و دعوت مصیبت زده را نیز غنیمت بدان. ای برادرم باید مسجد خانه ات باشد، چون من از رسول خدا صشنیدم که می گوید: «مساجد خانه هر متقی و پرهیزگار است»، و خداوند ، خوشی و راحت و گذشتن از پل صراط را به‌سوی رضوان پروردگار ، برای کسانی که مسجدها خانه‏هایشان باشد تضمین نموده است. ای برادرام، بر یتیم رحم نما، وی را برای خود نزدیک گردان و از طعامت برایش طعام بده، چون من از رسول خدا صشنیدم که می‏گوید: - البته در حالی که مردی نزدش آمد و از سختی قلبش شکایت نمود - و رسول خدا صبرایش گفت: «آیا نرم شدن قلبت را دوست می‏داری؟» گفت: آری، فرمود: «یتیم را برای خودت نزدیک گردان، بر سرش دست بکش و از طعام خودت برایش طعام بده، این قلبت را نرم می‏کند و به ضرورتت دست می‏یابی». وای برادرم، آنچه را که شکرش را به جای آورده نمی‏توانی جمع مکن، چون من از رسول خدا صشنیدم که می‏گوید: «دارنده دنیا که در آن از خداوند تعالی اطاعت نموده، روز قیامت آورده می‏شود، وی پیش روی مالش می‏باشد، و مالش از عقبش، هر گاهی که پل صراط وی را یکطرفه نماید، مالش برایش می‏گوید: برو، حقی را که بر تو بود ادا نموده‏ای، می‏افزاید: و کسی آورده می‏شود، که از خداوند تعالی اطاعت ننموده است، و مالش در میان هر دو شانه‏اش قرار می‏داشته باشد، مالش وی را می‏افکند و برایش می‏گوید: وای بر تو، چرا درباره من به اطاعت خداوند عمل ننمودی، و همینطور می‏باشد، تا این که به بر بادی و هلاک دعا می‏کند». وای برادرم، برایم خبر داده شد، که تو خادم خریده‏ای، و من شنیدم که رسول خدا صمی‏گوید: «بنده تا وقتی خدمت کرده نشود با خدا می‏باشد و خدا با وی می‏باشد، و وقتی خدمت کرده شد، حساب بر وی لازم می‏گردد»، و ام درداء از من خواست که خادم بخرم، و من در آن روز توانگر بودم، ولی آن را به سبب شنیدن حساب بد دیدم. وای برادرم، چه کسی ضامن، من و توست، که در روز قیامت یکجای شویم و از حساب نترسیم [۲۱۰]. و وای برادرم، به صحبت و همراهی رسول خدا صمغرور و فریفته مشو، چون ما بعد از وی مدت طولانی زندگی نمودیم، و خدا به آنچه بعد از وی عمل نمودیم داناتر است [۲۱۱]. این را همچنان ابن عساکر از محمدبن واسع روایت نموده، که گفت: ابودرداء برای سلمان نوشت:... و مثل آن را ذکر نموده، مگر اینکه وی یادآور نشده: ام درداء از من خواست... تا به آخرش، چنان که در الکنز (۲۲۴/۸) آمده است.

و ابونعیم در الحلیه (۲۱۶/۱) از عبدالرحمن بن محمد محادبی روایت نموده، که گفت: برایم خبر رسیده که ابودرداء سبرای یکی از برادرانش نوشت: اما بعد: در هر امر و کار دنیا که هستی، مردمانی قبل از تو بر آن قرار داشته‏اند، و اهل دیگری بعد از تو نیز برای آن آمدنی است، و از آن جز آنچه برای خودت تقدیم نموده‏ای دیگر چیزی برایت نیست، و آن را بر آنچه برای حوایج فرزندانت می‏گذاری ترجیح بده، چون تو نزد کسی پیش شدنی هستی، که تو را معذور نمی‏دارد،و برای کسی جمع می‏نمایی، که تو را نمی‏ستاید، و تو برای یکی از این دو تن جمع می‏کنی: یا در آن به طاعت خدا عمل می‏کند و توسط چیزی نیک بخت می‏شود که تو به آن بدبخت شده‏ای، و یا در آن مال به نافرمانی خدا عمل می‏کند، و بدبخت می‏شود، آن هم به سبب آنچه تو برایش جمع نموده‏ای، و هیچ یکی از آنان اهل این نیستند، که تو مال را توسط پشت خود برای‌شان جمع کنی، بنابراین آنان را بر نفس خود ترجیح مده. برای کسانی که از آنان درگذشته‏اند، رحمت خداوند را تمنا کن، و برای کسانی که از ایشان باقی مانده‏اند به رزق خدا اعتماد نما، والسلام.

وابن عساکر از ابودرداء سروایت نموده که وی برای مسلمه بن مخلد نوشت: اما بعد: بنده وقتی به طاعت خدا عمل کند، خداوند دوستش می‏دارد، وقتی خداوند وی را دوست بدارد، برای خلقش او را محبوب می‏گرداند، و وقتی به معصیت خداوند عمل کند، خداوند وی را مبغوض می‏گرداند، وقتی خدا مبغوضش گردانید، برای خلقش وی را منفور و مبغوض می‏گرداند. این چنین در الکنز (۲۲۵/۸) آمده است.

و ابن عساکر از ابودرداء سروایت نموده، که گفت: اسلام بدون طاعت نیست، خیری بدون جماعت نیست، و خیرخواهی برای خدا و خلیفه و عموم مسلمانان لازم است. این چنین در الکنز (۲۲۷/۸) آمده است.

[۲۰۹] ترقوه: نام دو استخوان بالای سینه و زیر گردن در سمت راست و چپ. [۲۱۰] یعنی برای من و تو حساب ترساننده نباشد. م. [۲۱۱] ضعیف. طبرانی (۶/ ۵۴) در سند آن یک مجهول است که همان دوست معمر است. هیثمی (۸/ ۱۶۰) می گوید: در آن یک نفر نام برده نشده. همچنین منذری در الترغیب چنین می گوید.