برکت در آب
برکت در آب به سبب دست گذاشتن پیامبر صدر آن و انداختن آب از دهانش در آن
بخاری از انس بن مالک سروایت نموده، که گفت: وقت نماز عصر فرا رسیده بود، و مردم در طلب آب وضو بیرون شده بودند، ولی آبی برای وضو نیافتند. در آن فرصت من دیدم که برای رسول خداص، آب وضویی آورده شد، و رسول خدا صدستش را در آن ظرف گذاشت، و مردم را امر نمود، تا از آن وضو نمایند، و من آب را دیدم که از زیر انگشتانش بیرون میشد، و آنان همه شان، تا آخرین فرد، وضو نمودند [۳۳۶]. این را مسلم، ترمذی و نسائی به چند طریق از مالک که به انس میرسد روایت نمودهاند، و ترمذی میگوید: حسن و صحیح است. این را همچنان احمد از وی رساتر روایت نموده است.
و نزد وی هم چنان از او روایت است، که گفت: برای نماز اذان داده شد، آن گاه کسی که منزلش به مسجد نزدیک بود برخاست، و کسی که منزلش از مسجد دور بود باقی ماند، و برای رسول خدا صلگن سنگینی آورده شد، و خردتر از این بود که کف دستش را در آن باز نماید. میگوید: بنابراین انگشتانش را یکجا نمود، میافزاید: بعد بقیه آنان از آن وضو کردند. حمید میگوید: از انس سپرسیده شد، که آنان چندتن بودند؟ گفت: هشتاد تن یا زیاده از آن بودند. و بخاری این را از وی به مثل آن روایت نموده است. و در روایت دیگری نزد بخاری از وی آمده، که گفت: برای رسول خدا ص، ظرفی آورده شد، و او در زوراء قرار داشت. وی دستش را در ظرف گذاشت، و آب از میان انگشتانش فواره نمود، و قوم از آن وضو کردند. قتاده میگوید: برای انس سگفتم: چندتن بودید؟ گفت: سه صدتن، یا نزدیک به سه صدتن. و احمد و مسلم مثل آن را روایت نمودهاند. این چنین در البدایه (۹۳/۶) آمده است. و ابونعیم این را در الدلائل (ص۱۴۵) از انس به مثل آن روایت کرده است. و ابن سعد (۱۷۸/۱) این را از انس از چند طریق و به الفاظ مختلف روایت نموده است.
و بخاری از براء بن عازب سروایت نموده، که گفت: در روز حدیبیه چهارده صدتن بودیم. حدیبیه چاهی است، و ما آبش را کشیدیم، حتی که در آن قطرهای را نگذاشتیم. آن گاه رسول خدا صدر کنار چاه نشست، و آبی را طلب نمود و به آن مضمضه کرد، و در چاه انداخت، و ما اندک درنگ نمودیم و بعد از آن آب کشیدیم، حتی که سیر آب شدیم، و سواریهایمان نیز سیراب گردیدند [۳۳۷]. اسناد و متن این را بخاری به تنهایی روایت کرده است. این چنین در البدایه (۹۴/۶) آمده. و ابونعیم این را در الدلائل (ص۱۴۵) از براء به مانند آن روایت کرده است.
و این قصه حدیبیه را بخاری از مسور و مروان در حدیث طویل صلح حدیبیه، چنانکه در (۲۱۸/۱) گذشت، روایت کرده است. و مسلم این را از سلمه بن اکوع سچنانکه در البدایه (۹۷/۶) آمده، روایت نموده است. و ابن سعد (۱۷۹/۱) این را از سلمه روایت کرده است.
و بخاری از جابربن عبداللَّه بروایت نموده، که گفت: مردم در روز حدیبیه تشنه شدند، و در پیش روی پیامبر صظرف چرمی کوچکی بود، که از آن وضو مینمود، و مردم در حالی به سویش روی آوردند که حالت گریان را به خود داشتند، گفت: «شما را چه شده است؟» گفتند: جز همین آبی که نزد شما است، نزد ما دیگر آبی نیست که به آن وضو کنیم و بنوشیم، آن گاه دستش را در ظرف گذاشت، و آب از میان انگشتانش چون چشمهها فواره نمود، و ما نوشیدیم، و وضو نمودیم. گفتم: چند تن بودید؟ گفت: اگر صدهزار هم میبودیم برایمان کفایت میکرد، ما پانزده صد تن بودیم [۳۳۸]. این را مسلم هم روایت کرده است. این چنین در البدایه (۹۶/۶) آمده. و ابونعیم این را در الدلائل (ص۱۴۴) و ابن سعد (۹۸/۲) از وی به مثل آن روایت کردهاند.
و ابونعیم در الدلائل (ص۱۴۴) از ابن مسعود سروایت نموده، که گفت: در حالی که ما با رسول خدا صدر سفری بودیم، ناگهان وقت نماز فرارسید، و همراه ما جز مقدار اندک آب نبود. آن گاه رسول خدا صآبی را طلب نمود، و آن را در کاسهای انداخت، و دستش را در آن گذاشت، و آب از میان انگشتانش فواره نمود، بعد از آن صدا کرد: «آگاه باشید، بیایید برای وضو نمودن، و برکت از طرف خداست»، آن گاه مردم آمدند و وضو کردند، و من از آنان بهسوی آب سبقت گرفتم، تا آن را در شکمم داخل نمایم، البته به خاطر گفته رسول خدا ص: «برکت از طرف خداست» [۳۳۹]. و بخاری این را از وی به مثل آن روایت کرده است. چنانکه در البدایه (۹۷/۶) آمده.
[۳۳۶] بخاری (۱۶۹) مسلم (۲۲۷۹) که قبلا گذشت. [۳۳۷] بخاری (۳۵۷۷). [۳۳۸] بخاری (۴۱۵۲). [۳۳۹] بخاری (۵۶۳۹).