توصیف رومیی از اصحاب در پیش روی هرقل
ابن جریر هم چنان (۹۹/۳) میگوید: سیف از ابوزهرای قشیری از مردی از بنی قشیر متذکر شده، که گفت: هنگامی که هرقل بهسوی قسطنطنیه بیرون گردید، مردی از روم به وی پیوست که در دست مسلمانان اسیر بود، و رها گردیده بود. هرقل گفت: مرا از این قوم خبر بده. گفت: برایت چنان خبر میدهم، که انگار تو بهسویشان نگاه میکنی: سوارکاران روز و رهبانان شباند، از کسانی که در ذمهشاناند جز به پرداخت پول نمیخورند، و بدون سلام داخل نمیشوند، بر کسی که با ایشان بجنگد ایستاده میشوند، تا اینکه نابودش سازند. گفت: اگر برایم راست گفته باشی، آنان زیر این دو قدمم را هم به ارث خواهند بود.