تندرست شدن مخلد بن عقبه از غدهاش به سبب دم انداختن پیامبر صدر آن
طبرانی از مخلد بن عقبه (بن عبدالرحمن) بن شرحبیل از جدش عبدالرحمن از پدرش سروایت نموده، که گفت: نزد رسول خدا صدر حالی آمدم، که در کف دستم غدهای بود [۳۹۱]، و گفتم: ای رسول خدا، این غده دستم را آماسانیده است، و از گرفتن قبضه شمشیر و گرفتن لگام سواری بازم داشته است. رسول خدا صگفت: «به من نزدیک شو»، نزدیک شدم، و کف دستم را باز کردم، او در کف دستم دم انداخت، و بعد از آن دستش را بر غده گذاشت، و آن را تا مدتی با کف دستش مالید و بعد دستش را بلند نمود، و من دیگر اثرش را ندیدم [۳۹۲]. هیثمی (۲۹۸/۸) میگوید: مخلد و کسانی را که ما فوق وی هستند نشناختم، و بقیه رجال آن رجال صحیحاند.
[۳۹۱] نوعی از غدههای زیر پوست، که وقتی فشارش بدهی حرکت نماید. [۳۹۲] ضعیف. طبرانی (۷/ ۳۰۶) هیثمی (۸/ ۲۹۸) می گوید: مخلد و بالاتر از او را نشناختم و بقیه رجال آن رجال صحیحاند.