حیات صحابه – جلد ششم

فهرست کتاب

برکت در روغن ام سلیم

برکت در روغن ام سلیم

ابویعلی از انس از مادرش سروایت نموده، که گفت: وی گوسفندی داشت، و از روغن آن در مشکی جمع نمود، آن مشک پر شد. بعد از آن، آن را به دست ربیبه [۳۶۳]روان نمود، و گفت: ای ربیبه، این مشک روغن را برای رسول خدا صببر، تا از آن به عنوان نانخورش استفاده نماید. ربیبه آن را برد تا این که نزد رسول خدا صآمد و گفت: ای رسول خدا، این مشک روغن است، که ام سلیم آن را برایت روان کرده است. گفت: «مشکش را برایش خالی کنید»، مشک خالی گردید، و برایش مسترد شد، ربیبه با مشک به راه افتاد، و در حالی آ مد که ام سلیم در خانه نبود، او آن را بر میخی آویزان نمود. بعد از آن ام سلیم آمد، و مشک را دید که پر است و از آن روغن می‏چکد. ام سلیم گفت: ربیبه آیا تو را دستور ندادم، که این را برای رسول خدا صببر؟ گفت: این کار را انجام دادم. اگر تصدیقم نمی‏کنی، برو و رسول خدا صرا بپرس. پس وی با ربیبه به راه افتاد و گفت: ای رسول خدا، من به دست وی برایت مشکی روان نمودم، که در آن روغن بود. گفت: «چنین نموده است، آمده بود»، گفت: سوگند به ذاتی که تو را به حق و دین حق روان نموده است، آن مشک پر از روغن است، و روغن می‏چکاند. می‏گوید: رسول خدا صبرایش گفت: «ای ام سلیم، آیا تعجب می‏کنی، که خداوند تو را طعام داده باشد، چنانکه تو نبی وی را طعام داده‏ای؟! بخور و طعام بده»، می‏گوید: به خانه آمدم، و آن را در یک کاسه بزرگ‌مان و این و آن تقسیم نمودم [۳۶۴]، و در آن مقداری را باقی گذاشتم، که یک ماه یا دو ماه از آن به عنوان نان خورش استفاده نمودیم [۳۶۵]. این چنین در البدایه (۱۰۳/۶) آمده است. و هیثمی (۳۰۹/۸) می‏گوید: این را ابویعلی و طبرانی روایت نموده‏اند، مگر این که وی گفته است: زینب، در بدل ربیبه. و در اسناد آن دو محمدبن زیاد برجمی آمده. وی همان شکری می‏باشد، و وی دروغگوست. و این را ابونعیم در الدلائل (ص۲۰۴) از انس بن مالک از مادرش ام سلیم روایت نموده، و مانند آن را متذکر شده است، و در روایت وی هم چنان به عوض ربیبه زینب آمده است. حافظ در الإصابه (۳۲۰/۴) در حالی که این را به طبرانی نسبت داده، می‏گوید: در حفظ من این است که: قولش زینب، تصحیف است، و درست ربیبه است، و باید همین نوشته شود.

[۳۶۳] وی خادم ام سلیم لاست. م. [۳۶۴] هدف از این و آن، ظرف‏های دیگری غیر از کاسه بزرگی است، که او روغن را در آنها تقسیم نموده است. م. [۳۶۵] بسیار ضعیف. اگر موضوع نباشد. طبرانی (۲۵/ ۱۲۰) هیثمی (۸/ ۳۰۹) می گوید: آن را ابویعلی و طبرانی روایت کرده‌اند و در سند آنها محمد بن زیاد البرجمی که همان یشکری است وجود دارد که کذاب است.