امداد و کمک اصحاب توسط ملائک در روز احد و روز خندق
ابن سعد (۱۲۱/۳) از عبداللَّه بن فضل روایت نموده، که گفت: رسول خدا صبیرق را در روز احد برای مصعب بن عمیر سسپرد، مصعب به قتل رسید، آن گاه بیرق را ملکی در صورت و شکل مصعب برداشت، و رسول خدا صدر آخر روز برایش میگفت: «ای مصعب، پیش شو»، آن گاه ملک به سویش روی گردانیده گفت: من مصعب نیستم، آن گاه رسول خدا صدانست که وی ملکی است که برای کمک و تأییدش فرستاده شده است.
و ابونعیم در الدلائل (ص۱۸۲) از انس سروایت نموده، که گفت: انگار من به غبار بلند شده از موکب جبریل ÷در راه بنی غنم، وقتی رسول خدا صبهسوی بنی قریظه حرکت نمود، نگاه میکنم. و ابن سعد (۷۶/۲) این را از انس به مانند آن روایت نموده است. و نزد وی همچنان (۷۷/۲) از حمیدبن هلال روایت است... وحدیث را به طول آن در غزوه بنی قریظه ذکر نموده، و در آن آمده، که گفت: رسول خدا صو یارانش [بعد از غزوه خندق] سلاح را گذاشتند، آن گاه جبریل ÷نزد پیامبر صآمد، و پیامبر صبه سویش بیرون گردید، و در حالی پایین شد که جبریل بر سینه اسب تکیه نموده بود. میگوید: جبریل ÷میگفت: ما تا حال سلاح را نگذاشتهایم - و غبار بر ابرویش نشسته بود - بهسوی بنی قریظه بیرون شو. میگوید: رسول خدا صگفت: «یارانم خستهاند، اگر ایشان را چند روز مهلت بدهی بهتر میشود»، میافزاید: جبریل ÷میگفت: بهسوی ایشان بیرون شو، این اسبم را بر آنان در قلعههایشان داخل خواهم نمود، و باز ویرانشان خواهم ساخت. میگوید: آن گاه جبریل ÷و ملائکی که همراهش بودند برگشتند، و غبار در کوچه انصاریهای بنی غنم بلند گردید [۲۱۷].
[۲۱۷] صحیح. احمد (۶/ ۲۸۰).