برکت در هفت خرما در غزوه تبوک
ابن عساکر از عرباض سروایت نموده، که گفت: در اقامت و سفر ملازم دروازه رسول خدا صمیبودم. شبی در حالی که در تبوک بودم برای کاری دیدیم [۳۵۷]- یا رفتیم -، و بهسوی رسول خدا صبرگشتیم، و دریافتیم که وی و کسانی که نزد ویاند نان شب را خوردهاند. گفت: «از ابتدای شب تا حال کجا بودی؟» برایش خبر دادم، آن گاه جهال بن سراقه و عبداللَّه بن مغفل مزنی بنیز پدیدار گشتند، و ما سه تن همهمان گرسنه بودیم. رسول خدا صداخل خانه ام سلمه لگردید، و چیزی طلب نمود که بخوریم، ولی نیافت. آن گاه بلال سرا صدا نمود: «آیا چیزی هست؟» آن گاه کیسهها را گرفت و زد، و هفت خرما جمع گردید، و آنها را در کاسهای گذاشت، و رسول خدا صدست خود را بر آنان گذاشت و نام خداوند را گرفت و گفت: «بخورید به نام خدا»، ما خوردیم، و پنجاه و چهار خرما را حساب نمودم، همهاش را حساب میکردم، و هستههایش در دست دیگرم بود،و دو همراهم عین عمل مرا انجام میدادند، و هر یکی از آنان پنجاه خرما خوردند و ما دستهایمان را برداشتیم، و متوجه شدیم که همان هفت خرما، چنان که بودند هستند، گفت: «ای بلال، اینها را در توشه دانت بردار»، وقتی فردا شد، باز آنها را در کاسه گذاشت و گفت: «بخورید به نام خداوند»، خوردیم تا این که سیر شدیم - و ما ده تن بودیم - باز دستهایمان را برداشتیم و آنها به همان شکل قبلیشان هفت خرما بودند، گفت: «اگر من از پروردگارم ﻷحیاء نمیکردم، تا برگشتن همهمان بهسوی مدینه از این خرما میخوردیم»، و هنگامی به مدینه عودت نمود، بچهای از اهل مدینه ظاهر شد، و او آنها را برای آن بچه داد و او به جویدنشان پرداخت. این چنین در البدایه (۱۱۸/۶) آمده است.
[۳۵۷] این چنین در اصل و البدایه آمده، و ممکن این تصحیف از «بیرون شدیم» باشد که در اصل عربی چنین اند: «راینا» و احتمال تصحیف از «خرجنا» است.