بیانیهاش در نهی از صحبت و سخن گفتن در تقدیر
ابوداود در کتاب القدریه، ابن جریر و ابن ابی حاتم و غیر ایشان از عمر سروایت نمودهاند، که وی در جابیه بیانیه ایراد نمود، و پس از حمد و ثنای خداوند گفت: کسی را که خدا هدایت نماید، گمراه کنندهای برایش نیست، و کسی را که گمراه نماید، هدایت کنندهای برایش نیست. آن گاه کشیشی که در پیش رویش قرار داشت، کلمهای به فارسی برایش گفت، عمر برای مترجمی که برایش ترجمه مینمود گفت: چه میگوید؟ مترجم گفت: وی میپندارد که خداوند هیچ کسی را گمراه نمیکند، عمر فرمود: ای دشمن خدا دروغ گفتی، بلکه خداوند تو را آفریده است، و همان خداوند تو را گمراه نموده است، و او ان شاءاللَّه به آتش داخلت میسازد، اگر عهدی در میان نمیبود، گردنت را زده بودم، بعد از آن گفت: خداوند وقتی آدم را آفرید، ذریهاش را پراکنده نمود، آن گاه اهل جنت را و عملهایی را که آنان انجام میدهند نوشت، و همچنان اهل دوزخ را و آنچه را انجام میدهند، سپس فرمود: اینان برای جنتاند، و اینان برای دوزخ. آن گه مردم پراکنده شدند و درباره قدر اختلاف نمودند. و نزد لألکائی و ابن عساکر و غیر ایشان از عبدالرحمن بن ابزی روایت است که گفت: کسی نزد عمر آمد و برایش گفت: گروهی از مردم درباره قدر حرف میزنند، آن گاه برای ایراد بیانیه برخاست و گفت: امتهایی که قبل از شما بودند، فقط در موضوع قدر هلاک شدند، سوگند به ذاتی که جان عمر در دست اوست، اگر بشنوم که دو مرد درباره آن حرف میزنند، گردنهایشان را خواهم زد، آن گه مردم خود را نگه داشتند، و دین امر هیچ کسی صحبت ننمود، تا اینکه گروه جدیدی در شام در زمان حجاج بروز نمود. این چنین در الکنز (۸۶/۱) آمده است.