حیات صحابه – جلد ششم

فهرست کتاب

پندها و اندرزهای متفرقه وی

پندها و اندرزهای متفرقه وی

ابونعیم در الحلیه (۵۱/۱) از عمر سروایت نموده، که گفت: ظرف‏های کتاب و چشمه‏های علم باشید، و رزق روزانه را از خداوند سؤال نمایید، و از وی همچنان روایت نموده، که گفت: با توبه کنندگان مجالست نمایید، چون آنان از قلب‏های نرم برخوردارند.

ابن ابی الدنیا، دینوری در المجالسه وحاکم درالکنی از عمر سروایت نموده‏اند که گفت: کسی از خدا بترسد انتقام نمی‏گیرد، و کسی از خدا بترسد همه آنچه را بخواهد انجام نمی‏دهد [۲۰۰]، و اگر روز قیامت نمی‏بود، غیر آن چه می‏بود که می‏بینید. این چنین در الکنز (۲۳۵/۸) آمده است.

خرائطی و غیر وی از عمر سروایت نموده‏اند که گفت: کسی که در قبال نفس خود به مردم عدالت نماید، در کارش برایش کامیابی داده می‏شود، عجز پیشه نمودن در طاعت به نیکی نزدیک‌تر است از افتخار به گناه. این چنین در الکنز (۲۳۵/۸) آمده است.

ابن ابی شیبه، عسکری، ابن جریر، دارقطنی و ابن عساکر از مالک روایت نموده‏اند که: برایش خبر رسیده که عمربن الخطاب سگفت: عزت مرد تقوایش است، شرافتمندی و حسبش دینش است، مردانگی اش (اخلاقش) است، و جرأت و بزدلی غرایزی‌اند در مردان، مرد شجاع و با غیرت در دفاع و طرفداری از کسی که می‏شناسد و نمی‏شناسد می‏جنگد، و بزدل پدر و مادرش را رها نموده فرار می‏نماید، مال شرافتمندی و حسب است، و تقوی کرم و عزت است، تو از فارسی و عجمی و نبطی جز به تقوی بهتر بوده نمی‏توانی. این چنین در الکنز (۲۳۵/۸) آمده است.

ابن ابی الدنیا و دینوری از سفیان ثوری روایت نموده‏اند که گفت: عمربن الخطاب برای ابوموسای اشعری بنوشت: حکمت زاده بزرگی سن و سال نیست، بلکه عطا و بخشش خداست، و آن را برای کسی که بخواهد می‏دهد، و زنهار که تو به کارهای پست و اخلاق مذموم روی آوری. این چنین در الکنز (۲۳۵/۸) آمده است.

ابن ابی الدنیا، ابوبکر صولی و ابن عساکر از عمر سروایت نموده‏اند که: وی برای پسرش عبداللَّه بن عمر بنوشت: اما بعد: من تو را به تقوای خداوند توصیه می‏کنم، چون کسی از خدا بترسد، خداوند نگاهش می‏دارد، کسی که بر وی توکل کند، کفایتش می‏نماید، کسی که برایش قرض بدهد، پاداشش می‏دهد، کسی که شکرش را به جای آورد، برایش می‏افزاید، و باید تقوی در مقابل چشم هایت، ستون عملت و روشنی و جلای قلبت باشد، چون کسی نیت ندارد، عمل ندارد، و کسی هدفش رضای خدا نیست، اجر و پاداش ندارد، و کسی نرمش و مهربانی ندارد، مال ندارد، و کسی کهنه ندارد، جدید ندارد. این چنین در الکنز (۲۰۷/۸) آمده است.

بیهقی در الزهد و ابن عساکر از جعفربن زبرقان روایت نموده‏اند که گفت: برایم خبر رسیدن که عمربن الخطاب سبرای یکی از والیانش نوشت، و در آخر نامه‏اش آمده بود: نفس خویشتن را در آرامی و رفاه قبل از حساب شدید و سخت حسابی کن، چون کسی نفسش را در آرامی و رفاه، قبل از حساب شدید و سخت، محاسبه کند، عاقبت و فرجامش رضای خدا و غبطه مردم به وی است، و کسی را که زندگی اش مصروف سازد، و گناهانش مشغول گرداند، عاقبت و فرجامش پشیمانی و حسرت است، به آنچه پند داده و نصیحت کرده می‏شوید، آن را به یاد داشته باش، تا از آنچه نهی می‏گردی باز ایستی. این چنین در الکنز (۲۰۸/۸) آمده است.

و ابوالحسن بن رزقویه در جزء خود از عمر سروایت نموده که: وی برای معاویه بن ابی سفیان بنوشت: اما بعد: به حق ملتزم باش، حق جایگاه‏های اهل حق را برایت بیان می‏کند، و جز به حق فیصله مکن، والسلام. این چنین در الکنز (۲۰۸/۸) آمده است.

[۲۰۰] البته از گناهان.