حیات صحابه – جلد ششم

فهرست کتاب

اصحاب و شنیدن صدای گریه تنه درخت خرما به‌سوی پیامبر ص

اصحاب و شنیدن صدای گریه تنه درخت خرما به‌سوی پیامبر ص

بخاری از جابر بن عبداللَّه بروایت نموده که: رسول خدا صروز جمعه در پهلوی درختی - یا خرمایی - ایستاده می‏شد، آن گاه زنی - یا مردی - از انصار گفت: ای رسول خدا، آیا برایت منبری آماده نسازیم، گفت: «اگر خواسته باشید بسازید»، بنابراین برای وی منبری ساختند، هنگامی که روز جمعه فرارسید، به‌سوی منبر رفت، آن گاه خرما چون فریاد طفل فریاد کشید، و پیامبر صپایین شد و آن را در بغل گرفت و او چون طفلی که از گریه نمودن خاموش گردانیده شود صدا می‏کشید. می‏گوید: او به خاطر شنیدن ذکرهایی که نزدش انجام می‏گرفت، و [حالا از آن محروم گردیده بود] گریه می‏نمود [۲۹۳]. این چنین در البدایه (۱۲۷/۶) آمده است.

و نزد وی هم چنان از طریق دیگری روایت است: هنگامی که منبر برایش ساخته شد، و پیامبر صبر آن قرار داشت، از آن تنه درخت خرما صدایی چون صدای شتر جوجه دار شنیدیم، تا این که پیامبر صآمد، و دستش را بر آن گذاشت، و او آرام گردید. و این را هم چنان احمد و بزار از چندین طریق از جابر روایت کرده‏اند، و در بعضی طرق احمد آمده: هنگامی که منبرش برایش ساخته شد، و بر آن قرار گرفت، آن ستون چون صدای شتر بی‏قرار و مضطرب گردید، حتی که اهل مسجد آن را شنیدند، و رسول خدا صبه سویش پایین شد و آن را در بغل گرفت و او آرام گردید. و در روایتی آمده: خاموش گردید. این اسناد به شرط مسلم است، ولی آنان این را، چنانکه ابن کثیر در البدایه (۱۲۹/۶) گفته، روایت نکرده‏اند. و این را ابن عبدالبر در جامع بیان العلم (۱۹۷/۲) از جابر به این اسناد و مثل آن روایت نموده است، و ابونعیم این را در الدلائل (ص۱۴۲) روایت نموده، و در روایت وی آمده: گفت: «اگر این را در بغل نمی‏گرفتم، تا روز قیامت گریه نموده و آواز می‏کشید».

و این را هم چنان احمد به نقل از انس سروایت نموده... و حدیث را در ساختن منبر ذکر نموده، و گفته است: بعد از آن پیامبر صاز چوب به‌سوی منبر تغییر مکان داد، می‏افزاید: انس بن مالک خبر داد، که وی از چوب شنید، که چون انسان بی‏قرار فریاد می‏کشید، می‏گوید: همانطور آواز می‏کشید، تا این که رسول خدا صاز منبر پایین گردید، و به سویش رفت و در بغل گرفتش، و او آرام گردید [۲۹۴].

و این را بغوی از انس روایت نموده، و آن را متذکر شده، و افزوده است: حسن وقتی این حدیث را بیان می‏نمود، گریه می‏کرد، و می‏گفت: ای بندگان خدا، چوب از شوق به‌سوی رسول خدا صنظر به مکانت و منزلتش نزد خداوند گریه می‏کند و آواز می‏کشد، و شما مستحق‏تر هستید که به ملاقات و دیدار وی علاقمند باشید. این را ابونعیم از انس روایت نموده، و چنانکه در البدایه (۱۲۷/۶) آمده، ذکرش نموده. و ابن عبدالبر این را در جامع بیان العلم (۱۹۷/۲) به سیاق بغوی روایت کرده است. و این را هم چنان ابویعلی روایت نموده، و در روایت وی آمده: «سوگند به ذاتی که جان محمد در دست اوست، اگر آن را در بغل نمی‏گرفتم، همینطور در اندوه بر رسول خدا تا روز قیامت باقی می‏ماند». و رسول خدا صامر نمود، و آن تنه درخت خرما دفن گردید [۲۹۵]. این را ترمذی روایت نموده، و گفته: صحیح است و از این طریق غریب می‏باشد، چنانکه در البدایه (۱۲۶/۶) آمده است. و در این موضوع از ابی بن کعب، سهیل بن سعد، عبداللَّه بن عباس، ابن عمر، ابوسعید، عایشه و ام سلمه شاحادیث روایت شده، چنانکه احادیث این‏ها را ابن کثیر در البدایه (۱۲۵/۶) به تفصیل روایت نموده است.

[۲۹۳] بخاری (۳۵۸۴). [۲۹۴] صحیح. احمد (۳/ ۲۲۶). [۲۹۵] صحیح. ترمذی (۳۶۲۷) و گفته: صحیح غریب است.