بیانیه عبداللَّه بن سلام س
طبرانی از عبدالملک بن عمیر روایت نموده که: محمدبن یوسف بن عبداللَّه بن سلام سبرای ورود نزد حجاج بن یوسف اجازه خواست، و او برایش اجازه داد، وی داخل گردید و سلام داد، و برای دو مرد که نزدیک تخت قرار داشتند امر نمود، که برایش جای بدهند، آن دو برایش جای دادند، و او نشست. حجاج برایش گفت: خداوند پدرت را رحمت کند، آیا حدیثی را که پدرت برای عبدالملک بن مروان از جدت عبداللَّه بن سلام روایت نموده، میدانی؟ گفت: کدام حدیث - خدا رحمت کند - احادیث زیاد است. گفت: حدیث مصریها، وقتی عثمان را محاصره نمودند، گفت: آن حدیث را میدانم، عبداللَّه بن سلام در حالی آمد که عثمان محاصره بود، وی رفت و نزدش داخل گردید، برایش راه دادند، و داخل گردید و گفت: السلام علیک یا امیرالمؤمنین، گفت: و علیک السلام، ای عبداللَّه بن سلام چه تو را اینجا آورده است؟ گفت: آمدهام که ایستادگی نمایم، تا شهید شوم، یا این که خداوند برایت فتح نصیب کند، و من این قوم را چنان مییابم که آهنگ قتل تو را دارند، اگر تو را بکشند، برایت خیر است، و برای آنان شر است. عثمان گفت: با همان حقی که من بر تو دارم، از تو میخواهم که بهسوی اینان بیرون شوی، خداوند به سبب تو خیری را نصیب میکند، و شری را دفع مینماید. وی شنید و اطاعت نمود و نزد آنان بیرون گردید. وقتی وی را دیدند، جمع شدند، و گمان نمودند، وی چیزی را با خود آورده که خوششان میسازد. وی برای ایراد بیانیه ایستاد، و پس از حمد و ثنای خداوند گفت: اما بعد: خداوند محمد صرا بشارت دهنده و بیم دهنده مبعوث نمود، کسی را که از وی اطاعت نمود، به جنت بشارت میداد، و کسی را که از وی نافرمانی نمود، از آتش بیم میداد، و کسانی را که از وی پیروی نمودند، بر همه ادیان غالب گردانید، اگرچه مشرکان بد دیدند. بعد از آن برای وی مسکنهایی اختیار نمود، و مدینه را برایش برگزید، و آن را دار هجرت و دار ایمان گردانید، به خدا سوگند، ملائک از همان وقتی که رسول خدا صبه آن آمده تا همین روز در اطرافش قرار دارند، و شمشیر خدا در مقابل شما از وقتی که پیامبر خدا صبه آن تشریف آورده تا امروز در نیام است. بعد از آن گفت: خداوند محمد صرا به حق مبعوث نموده است، کسی که رهیاب و هدایت شود، به هدایت خدا رهیاب میگردد، و کسی که گمراه شود، بعد از بیان و حجت گمراه میگردد، و در گذشته هر نبیی که به قتل رسیده، به سبب وی هفتاد هزار جنگجو به قتل رسیدهاند، که همهشان به سبب وی کشته شدهاند، و هر خلیفهای هم که به قتل رسیده، به سبب وی سی و پنج هزار جنگجو به قتل رسیدهاند، که همهشان به سبب وی کشته شدهاند. بنابراین شما در کشتن این شیخ عجله و شتاب نکنید، به خدا سوگند، هر یک از شما اگر وی را به قتل برساند روز قیامت در حالی با خداوند روبرو میشود، که دستش قطع و شل میباشد، و بدانید عین همان حقی که پدر بر پسر دارد، این شیخ مثل آن را بر شما دارد. میگوید: برخاستند و گفتند: ای یهودی دروغ گفتی، ای یهودی دروغ گفتی، گفت: به خدا سوگند، شما دروغ گفتید و شما گنهکارید. من یهودی نیستم، بلکه یکی از مسلمانان هستم، خداوند، رسولش و مؤمنان این را میدانند، و خداوند درباره من قرآن نازل فرمود است:
﴿قُلۡ كَفَىٰ بِٱللَّهِ شَهِيدَۢا بَيۡنِي وَبَيۡنَكُمۡ وَمَنۡ عِندَهُۥ عِلۡمُ ٱلۡكِتَٰبِ﴾[الرعد: ۴۳].
ترجمه: «بگو: کافی است که خدا و کسی که علم کتاب نزدش است در میان من و شما گواه باشد».
و آیت دیگری هم نازل فرموده:
﴿قُلۡ أَرَءَيۡتُمۡ إِن كَانَ مِنۡ عِندِ ٱللَّهِ وَكَفَرۡتُم بِهِۦ وَشَهِدَ شَاهِدٞ مِّنۢ بَنِيٓ إِسۡرَٰٓءِيلَ عَلَىٰ مِثۡلِهِۦ فََٔامَنَ وَٱسۡتَكۡبَرۡتُمۡ﴾[الاحقاف: ۱۰].
ترجمه: «بگو: به من خبر دهید، اگر این قرآن از سوی خدا باشد، و شما به آن کافر شوید، در حالی که شاهدی از بنی اسرائیل بر آن شهادت دهد، و او ایمان بیاورد و شما تکبر کنید (آیا در این حال ظالم و گمراه نیستید)».
... و حدیث را در شهادت عثمان ذکر نموده است. هیثمی (۹۳/۹) میگوید: رجال آن ثقهاند.