پندها و اندرزهای سلمان فارسی س
ابونعیم در الحلیه (۲۰۷/۱) از جعفربن برقان روایت نموده، که گفت: برای ما خبر رسیده، که سلمان فارسی میگفت: سه چیز مرا خندانید و سه چیز گریانید، از امیدوار دنیا خندیدم، در حالی که مرگ در طلبش است، و از غافلی خندیدم، که از وی غفلت کرده نمیشود [۲۰۶]، و از کسی که خنده شدید و مینماید خندیدم، چون وی نمیداند که با این عمل آیا پروردگارش را خشمگین میسازد، یا راضی میگرداند. و سه چیز گریانیدم: جدایی دوستان، محمد صو حزبش، پیش آمد هولناک در وقت سختی جان کندن و ایستادن در پیش روی پروردگار عالمیان، هنگامی که نمیدانم، برگشتم بهسوی دوزخ میباشد یا بهسوی جنت.
و ابونعیم در الحلیه (۲۰۴/۱) از سلمان سروایت نموده، که گفت: خداوند تعالی، وقتی برای بندهای اراده شر یا هلاکت نماید، حیا را از وی میکشد، و او را مبغوض و منفور مییابی، وقتی مبغوض و منفور گردید، رحمت از وی کشیده میشود، و وی را بداخلاق و زشت مییابی، وقتی اینطور گردید، امانت از وی کشیده میشود، و او را خاین مییابی، و وقتی اینطور گردید، گردن بند اسلام از گردنش کشیده میشود، و لعین و ملعون میگردد.
و ابونعیم در الحلیه (۲۰۷/۱) از سلمان سروایت نموده، که گفت: مثال مؤمن در دنیا، چون مثال مریضی است که طبیبش همراهش است و درد و دوایش را میداند، پس وقتی چیزی را اشتها نمود که برایش ضرر میرساند، وی را باز میدارد، و میگوید: به آن نزدیک مشو، چون تو اگر به آن دست یابی هلاکت میکند، و او را تا آن وقت منع مینماید، که از دردش تندرست شود، مؤمن هم همینطور است، اشتهای چیزهای زیادی را، که غیر خودش آنها را در زندگی دارد، میکند، ولی خداوند وی را منع میکند، و از آن باز میداردش، تا این که میمیراندش و داخل جنتش میکند.
و ابونعیم در الحلیه (۲۰۵/۱) از یحیی بن سعید روایت نموده که: ابودرداء برای سلمان بنوشت: به سرزمین مقدس بیا، سلمان برایش نوشت: زمین هیچ کسی را مقدس نمیسازد، انسان را فقط عملش مقدس میسازد، برایم خبر رسیده، که طبیب [۲۰۷]گردانیده شدهای، اگر درست و سالم بسازی، خوشی بادا برایت، و اگر خود را طبیب وانمود سازی و طیبی نباشی، از این بترس که انسانی را به قتل رسانی و داخل دوزخ شوی [۲۰۸]. ابودرداء بعد از آن وقتی میان دو تن فیصله مینمود، و آنان از نزدش روی میگردانیدند، بهسویشان مینگریست و میگفت: سوگند به خدا، طبیب نمایشی بودهام برگردید، و قصهتان را برایم دوباره بگویید.
[۲۰۶] یعنی فرشتههای موظف از وی غافل نیستند. [۲۰۷] در اینجا مراد از طبیب قاضی است زیرا حضرت عمر سوی را در دمشق به عنوان قاضی منصوب نموده بود. [۲۰۸] موضوع (دروغین). ابونعیم (۱/ ۲۰۴) ابن ماجه (۴۰۵۴) آلبانی آن را موضوع دانسته است.