حیات صحابه – جلد ششم

فهرست کتاب

اصحاب و دیدن عذاب گرفتاران در شکنجه و تعذیب

اصحاب و دیدن عذاب گرفتاران در شکنجه و تعذیب

طبرانی از ابن عمر بروایت نموده، که گفت: من در اطراف بدر راه می‏پیمودم، که ناگهان مردی از حفره‏ای بیرون شد، و در گردنش زنجیر بود، و صدایم کرد: ای عبداللَّه، برایم آب بده، ای عبداللَّه، برایم آب بده، ای عبداللَّه، برایم آب بده. نمی‏دانم اسمم را می‏دانست و یا به فراخواندن عرب فرایم خواند [۲۹۷]، و مرد دیگری از همان حفره بیرون شد، و در دستش تازیانه بود، و صدایم کرد: ای عبداللَّه، برایش آب مده، چون وی کافر است، و بعد از آن او را با شمشیر زد، و او به حفره‏اش برگشت. من به سرعت نزد پیامبر صآمدم، و موضوع را برایش خبر دادم. برایم گفت: «آیا وی را دیدی؟» گفتم: آری، گفت: «وی دشمن خدا، ابوجهل است، و تا روز قیامت همان عذابش می‏باشد». هیثمی (۸۱/۶) می‏گوید: این را طبرانی در الأوسط روایت نموده، و در آن کسی است که من نمی‏شناسم.

[۲۹۷] عرب‏ها کسی را که نامش را نمی‏دانستندبه نام «عبداللَّه»، «بنده خدا»، صدا می‏کردند، چون نام ابن عمر ب«عبداللَّه» بود، بنأً می‏گوید: وقتی آن شخص عبداللَّه گفته آواز کرد نمی‏دانم که نامم را دانسته بود و یا طبق عادت عرب آواز کرد. م.