عبداللَّه بن سلام و در خواب دیدن سلمان ب
ابن سعد (۹۳/۴) از عبداللَّه بن سلام سروایت نموده که: سلمان سبرایش گفت: ای برادرم، هر یکی ما که قبل از همراهش وفات نمود، دومی باید تلاش کند که وی را در خواب ببیند، عبداللَّه بن سلام گفت: آیا این ممکن است؟ سلمان گفت: آری، روح مؤمن گردنده است، و در هر جای زمین که بخواهد میرود، و روح کافر در زندان است. بعدها سلمان درگذشت، عبداللَّه میگوید: در حالی که من در نصف روز بر تختم خوابیده بودم، مدتی در خواب فرو رفتم، ناگهان سلمان آمد و گفت: «السلام علیك ورحـمة الله»، گفتم: «السلام علیك ورحـمة الله»، ابوعبداللَّه، منزلت را چگونه یافتی؟ گفت: خوب یافتم، و تو را به توکل توصیه میکنم، چون توکل امر نیکویی است، تو را به توکل توصیه میکنم، چون توکل چیز نیکویی است.
و ابونعیم این را در الحلیه (۲۰۵/۱) از مغیره بن عبدالرحمن به اختصار روایت کرده،و در روایت وی آمده: گفت: سلمان درگذشت، و عبداللَّه بن سلام وی را در خواب دید و گفت: ای ابوعبداللَّه چه حال داری؟ گفت: خوب هستم، گفت: کدام عملها را بهتر یافتی؟ گفت: توکل را چیز عجیبی یافتم. و ابن سعد (۹۳/۴) از مغیره مانند این را روایت کرده است.