حیات صحابه – جلد ششم

فهرست کتاب

قصه امیرالمؤمنین علی سدر این باره با یک ستاره شناس

قصه امیرالمؤمنین علی سدر این باره با یک ستاره شناس

حارث و خطیب در کتاب النجوم از عبداللَّه بن عوف بن احمر روایت نموده‏اند که: مسافر بن عوف بن احمر برای علی بن ابی طالب سوقتی که از انبار به‌سوی اهل نهروان برگشت، گفت: ای امیرالمؤمنین، در این ساعت حرکت مکن، بعد از گذشت سه ساعت از روز حرکت نما. علی گفت: چرا؟ گفت: چون اگر تو در این ساعت حرکتی کنی، تو را و یارانت را بلا و ضرر سخت می‏رسد، و اگر در ساعتی که من تو را به آن امر نمودم به راه بیفتی پیروز می‏شوی، و غالب می‏گردی، و به آنچه که در طلب آن بیرون شده‏ای دست می‏یابی. علی سگفت: برای محمد صستاره شناس و منجمی نبود و بعد از وی برای ما هم نیست. آیا می‏دانی در شکم این اسبم چیست؟ گفت: اگر حساب کنم می‏دانم، گفت: کسی که تو را در این قولت تصدیق نماید قرآن را تکذیب نموده، خداوند تعالی گفته است:

﴿إِنَّ ٱللَّهَ عِندَهُۥ عِلۡمُ ٱلسَّاعَةِ وَيُنَزِّلُ ٱلۡغَيۡثَ وَيَعۡلَمُ مَا فِي ٱلۡأَرۡحَامِ[لقمان: ۳۴].

ترجمه: «نزد خداوند علم قیامت است، و باران را فرو می‏فرستد، و آنچه را که در رحم هاست می‏داند».

محمد صادعای علمی را که تو نمودی نمی‏کرد، تو ادعاء می‏کنی به علم ساعتی پی می‏بری که کسی در آن سفر کند برایش ضرر می‏رسد؟ گفت: آری، فرمود: کسی تو را در این قولت تصدیق نماید، از خداوند، دربرگر دانیدن بدی از خود، بی‌نیاز شده است، و برای کسی که به امر تو ایستاده می‏شود و از تو پیروی می‏کند لازم است کار و امرش را به تو بسپارد، نه به خدا که پروردگارش است. چون تو هدایت و رهنمایی اش را به ساعتی ادعا می‏کنی که کسی در آن سفر نماید از بدی نجات می‏یابد. کسی که به این قول ایمان بیاورد، بر وی شدیداً بیم آن را دارم، که چون کسی باشد که به غیر از خدا ضد و شریک گرفته است. بار خدایا، نیک فالی جز نیک فالی تو نیست، و خیری جز خیر تو نیست و معبودی به غیر تو وجود ندارد. تو را [۴۳۶]تکذیب می‏کنیم و همراهت مخالفت می‏نماییم، و در همین ساعتی حرکت می‏کنیم که تو ما را از آن باز می‏داری. بعد از آن به‌سوی مردم روی گردانیده گفت: ای مردم، زنهار که علم نجوم را بیاموزید، مگر همان مقدار را که در تاریکی‏های خشکی و بحر باعث هدایت و رهنمایی می‏گردد. منجم مثل کافر است، و کافر در آتش است. به خدا سوگند، اگر برایم دیگر خبر رسید، که تو به ستارگان نگاه می‏کنی، و به آن کار می‏نمایی تو را برای همیشه، تا وقتی هستم و هستی در حبس نگه می‏دارم. و از معاش و عطاء تا وقتی قدرتم هست محرومت می‏سازم، بعد از آن در همان ساعتی حرکت نمود که وی را نهی نموده بود، و نزد اهل نهروان آمد و ایشان را به قتل رسانید. بعد از آن گفت: اگر در ساعتی که ما را به آن امر نموده بود حرکت می‏نمودیم، و کامیاب می‏شدیم - یا غالب می‏گردیدیم - گوینده‏ای می‏گفت: در همان ساعتی حرکت نمود که منجم به وی دستور داد، نه برای محمد صمنجم بود و نه برای ما بعد از وی منجم بود. ولی خداوند سرزمین کسری و قیصر و سایر سرزمین‏ها را برای‏مان گشود. ای مردم، به خدا توکل نمایید، و به وی اعتماد کنید، چون وی کفایت غیرش را می‏کند. این چنین در الکنز (۲۳۵/۵) آمده است.

[۴۳۶] خطاب‏به منجم است.