قصه امیرالمؤمنین علی سدر این باره با یک ستاره شناس
حارث و خطیب در کتاب النجوم از عبداللَّه بن عوف بن احمر روایت نمودهاند که: مسافر بن عوف بن احمر برای علی بن ابی طالب سوقتی که از انبار بهسوی اهل نهروان برگشت، گفت: ای امیرالمؤمنین، در این ساعت حرکت مکن، بعد از گذشت سه ساعت از روز حرکت نما. علی گفت: چرا؟ گفت: چون اگر تو در این ساعت حرکتی کنی، تو را و یارانت را بلا و ضرر سخت میرسد، و اگر در ساعتی که من تو را به آن امر نمودم به راه بیفتی پیروز میشوی، و غالب میگردی، و به آنچه که در طلب آن بیرون شدهای دست مییابی. علی سگفت: برای محمد صستاره شناس و منجمی نبود و بعد از وی برای ما هم نیست. آیا میدانی در شکم این اسبم چیست؟ گفت: اگر حساب کنم میدانم، گفت: کسی که تو را در این قولت تصدیق نماید قرآن را تکذیب نموده، خداوند تعالی گفته است:
﴿إِنَّ ٱللَّهَ عِندَهُۥ عِلۡمُ ٱلسَّاعَةِ وَيُنَزِّلُ ٱلۡغَيۡثَ وَيَعۡلَمُ مَا فِي ٱلۡأَرۡحَامِ﴾[لقمان: ۳۴].
ترجمه: «نزد خداوند علم قیامت است، و باران را فرو میفرستد، و آنچه را که در رحم هاست میداند».
محمد صادعای علمی را که تو نمودی نمیکرد، تو ادعاء میکنی به علم ساعتی پی میبری که کسی در آن سفر کند برایش ضرر میرسد؟ گفت: آری، فرمود: کسی تو را در این قولت تصدیق نماید، از خداوند، دربرگر دانیدن بدی از خود، بینیاز شده است، و برای کسی که به امر تو ایستاده میشود و از تو پیروی میکند لازم است کار و امرش را به تو بسپارد، نه به خدا که پروردگارش است. چون تو هدایت و رهنمایی اش را به ساعتی ادعا میکنی که کسی در آن سفر نماید از بدی نجات مییابد. کسی که به این قول ایمان بیاورد، بر وی شدیداً بیم آن را دارم، که چون کسی باشد که به غیر از خدا ضد و شریک گرفته است. بار خدایا، نیک فالی جز نیک فالی تو نیست، و خیری جز خیر تو نیست و معبودی به غیر تو وجود ندارد. تو را [۴۳۶]تکذیب میکنیم و همراهت مخالفت مینماییم، و در همین ساعتی حرکت میکنیم که تو ما را از آن باز میداری. بعد از آن بهسوی مردم روی گردانیده گفت: ای مردم، زنهار که علم نجوم را بیاموزید، مگر همان مقدار را که در تاریکیهای خشکی و بحر باعث هدایت و رهنمایی میگردد. منجم مثل کافر است، و کافر در آتش است. به خدا سوگند، اگر برایم دیگر خبر رسید، که تو به ستارگان نگاه میکنی، و به آن کار مینمایی تو را برای همیشه، تا وقتی هستم و هستی در حبس نگه میدارم. و از معاش و عطاء تا وقتی قدرتم هست محرومت میسازم، بعد از آن در همان ساعتی حرکت نمود که وی را نهی نموده بود، و نزد اهل نهروان آمد و ایشان را به قتل رسانید. بعد از آن گفت: اگر در ساعتی که ما را به آن امر نموده بود حرکت مینمودیم، و کامیاب میشدیم - یا غالب میگردیدیم - گویندهای میگفت: در همان ساعتی حرکت نمود که منجم به وی دستور داد، نه برای محمد صمنجم بود و نه برای ما بعد از وی منجم بود. ولی خداوند سرزمین کسری و قیصر و سایر سرزمینها را برایمان گشود. ای مردم، به خدا توکل نمایید، و به وی اعتماد کنید، چون وی کفایت غیرش را میکند. این چنین در الکنز (۲۳۵/۵) آمده است.
[۴۳۶] خطاببه منجم است.