حیات صحابه – جلد ششم

فهرست کتاب

از بین رفتن اثر گرمی و سردی از علی به سبب دعای پیامبر صبرایش

از بین رفتن اثر گرمی و سردی از علی به سبب دعای پیامبر صبرایش

ابن ابی شیبه، احمد، ابن ماجه، بزار، ابن جریر - و صحیحش دانسته -، طبرانی در الأوسط، حاکم و بیهقی در الدلائل از عبدالرحمن بن ابی لیلی روایت نموده‏اند، که گفت: علی سدر زمستان، زیر یک ازار و چادر و دو جامه نازک بیرون می‏شد، و در تابستان با قبای پر شده و جامه سنگین بیرون می‏گردید، مردم گفتند [۴۰۱]اگر این مسئله را برای پدرت بگویی، چون او همراهش شب نشینی دارد، بهتر می‏شود. آن گاه پدرم را پرسیدم و گفتم: مردم چیزی را از امیرالمؤمنین دیده‏اند، که آن را نامأنوس پنداشته‏اند. گفت: و آن چیست؟ گفتم: در گرمای شدید، با داشتن قبای پر شده و جامه سنگین بیرون می‏گردد، و پروای آن را ندارد، و در سرمای شدید، با داشتن دو جامه نازک و دو چادر بیرون می‏شود، و پروای آن را ندارد، و خود را از سردی نگه نمی‏دارد، آیا در این باره چیزی شنیده‏ای؟ چون مرا دستور داده‏اند، تا تو را بپرسم، که وقتی از طرف شب نزد وی نشستی از موضوع سؤالش کنی. بعد او شب نزد وی نشست و گفت: ای امیرالمؤمنین، مردم چیزی را از تو پرسیده‏اند، گفت: چه را؟ گفت: در گرمی شدید، در قبای پر شده و جامه سنگین بیرون می‏شوی، و در سرمای شدید، در دو جامه نازک و دو چادر بیرون می‏گردی، و پروای آن را نمی‏کنی، و خود را از سردی نگه نمی‏داری!! گفت: ای ابولیلی، در خیبر همراه ما نبودی؟ گفت: بلی، به خدا سوگند، همراه‌تان بودم. گفت: رسول خدا صابوبکر را فرستاد و او با مردم حرکت نمود، تا این که شکست خورد و برگشت، بعد عمر را روان نمود و با مردم شکست خورد و به‌سوی پیامبر صبرگشت [۴۰۲]، آن گاه رسول خدا صگفت: «بیرق را برای مردی می‏دهم، که خدا و پیامبرش را دوست می‏دارد، و خداوند برایش فتح نصیب می‏کند، و فرار کننده نیست»، بنابراین کسی را نزد من روان نمود، و نزدش در حالی آمدم، که چشم درد بودم و چیزی را دیده نمی‏توانستم، وی آب دهنش را در چشم‌هایش انداخت و گفت: «بار خدایا، وی را از گرمی و سردی نگه دار»، و بعد از آن دیگر گرمی و سردی مرا اذیت نکرده است [۴۰۳]. این چنین در المنتخب (۴۴/۵) آمده است.

و ابونعیم در الدلائل (ص۱۶۶) از عبدالرحمن به شکل مختصر این را روایت کرده است، و در روایت وی آمده: آب دهنش را به کف‏های دستش انداخت، و آن‏ها را بر چشم‏های من مالید و گفت: «بار خدایا، گرمی و سردی را از وی ببر»، سوگند به ذاتی که او را به حق مبعوث نموده، از هیچ یک آنان تاکنون و همین ساعت اذیتی احساس نکرده‏ام. هیثمی (۱۲۲/۹) می‏گوید: این را طبرانی در الأوسط روایت نموده، و اسناد آن حسن است. و در روایت دیگری نزد وی از سویدبن غفله سآمده، که گفت: با علی ملاقات کردیم، و در زمستان دو جامه بر تن داشت. گفتیم: در این سرزمین ما فریب‏مخور، این سرزمین ما سرد است، و مثل سرزمین تو نیست. گفت: من سرد خور بودم، و هنگامی که رسول خدا صبه خیبر روانم نمود، گفتم: چشمم درد می‏کند، وی آب دهنش را در چشم هایم انداخت، و من دیگر اثری از گرمی و سردی را احساس نکردم، و نه هم چشم هایم دردی کرد. و در موضع دیگری (۱۲۴/۹) بعد از اینکه حدیث را از ابولیلی متذکر شده، گفته: این را بزار روایت نموده، و در آن محمدبن عبدالرحمن بن ابی لیلی آمده، و وی دچار سوء حافظه می‏باشد، و بقیه رجال آن رجال صحیح‌اند.

[۴۰۱] یعنی برای عبدالرحمن بن ابی لیلی. [۴۰۲] در سیرت ابن هشام آمده: ابوبکر و عمر بشکست نخوردند، بلکه برای‌شان فتح نصیب نگردید و صحیح هم همان است که در سیر آمده. [۴۰۳] احمد (۵/ ۳۳۳، ۳۵۸) حاکم (۳/ ۱۰۹) و بیهقی در الدلائل (۴/ ۲۰۵).