حیات صحابه – جلد ششم

فهرست کتاب

ملک و فریاد رسی زید بن حارثه

ملک و فریاد رسی زید بن حارثه

ابن عبدالبر در الاستیعاب (۵۴۸/۱) از لیث بن سعد روایت نموده، که گفت: برایم خبر رسیده، که زید بن حارثه سقاطری را از مردی از طائف کرا نمود، و کراکش بالایش شرط گذاشت، که هر جایی خودش خواست وی را پایین کرده می‏تواند. می‏گوید: آن گاه وی را به‌سوی ویرانه‏ای برد، و برایش گفت: پایین شو، او پایین گردید، و متوجه شد که در ویرانه مردگان زیادی‌اند، می‏افزاید: وقتی خواست او را به قتل برساند، برایش گفت: بگذار، دو رکعت نماز بخوانم، گفت: بگزار، اینان هم قبل از تو نماز گزاردند، ولی نمازشان برای‌شان چیزی نفع نرسانید، می‏گوید: هنگامی نماز خواندم، آمد تا به قتلم رساند، می‏گوید: گفتم: «يا أرحم الراحـمين»، می‏افزاید: وی صدایی را شنید: وی را مکش، و از آن ترسید، و در جستجوی آن بیرون گردید ولی چیزی نیافت، باز به سویم برگشت، من صدا کردم: «يا أرحم الراحـمين»، این را سه بار انجام داد، ناگهان من سوارکاری را بر اسبی دیدم، و در دستش حربه‏ای از آهن بود، و بر سر آن حربه شعله‏ای از آتش قرار داشت، او وی را با همان حربه زد و از پشتش بیرونش گردانید، و او مرده بر زمین افتاد، بعد از آن برای من گفت: هنگامی بار اول دعا نمودی: «يا أرحم الراحـمين»، من در آسمان هفتم بودم، وقتی بار دوم دعا کردی: «يا أرحم الراحـمين»، در آسمان دنیا بودم، و هنگامی که بار سوم دعا نمودی: «يا أرحم الراحمين» نزدت فرا رسیدم.