حیات صحابه – جلد ششم

فهرست کتاب

عزت و اکرام‌شان برای سعدبن معاذ

عزت و اکرام‌شان برای سعدبن معاذ

ابن سعد (۴۲۸/۳) از سلمه بن اسلم سروایت نموده، که گفت: رسول خدا صرا، در حالی که ما بر دروازه قرار داشتیم، دیدم، می‏خواستیم از دنبالش وارد شویم، بعد رسول خدا صدر حالی داخل گردید، که در خانه کس دیگری جز سعد که با چادری پوشانیده شده بود وجود نداشت، می‏گوید: دیدمش که از شانه‏های کسانی عبور می‏کند،هنگامی دیدمش توقف نمودم، و به سویم اشاره نمود که: توقف کن، من ایستادم، و کسی را که در عقبم قرار داشت نیز بر گردانیدم، پیامبر صساعتی نشست و بعد از آن بیرون گردید، گفتم: ای رسول خدا صمن هیچ کس را نمی‏دیدم و تو را چنان می‏دیدم که از شانه‏ها می‏گذشتی. رسول خدا صگفت: «جای نشستن نیافتم، تا این که ملکی یکی از بالهایش را برایم جمع نمود و من نشستم»، و رسول خدا صمی‏گفت: «خوشی بادا برایت ای ابوعمرو!! خوشی بادا برایت ای ابوعمرو!! خوشی بادا برایت ای ابوعمرو!!». و بزار از ابن عمر بروایت نموده، که گفت: رسول خدا صفرمود: «برای سعد بن معاذ هفتاد هزار ملک نازل گردیده‏اند، که قبل از آن بر زمین قدم نگذاشته بودند». و هنگامی که دفن گردید گفت: «سبحان‏اللَّه: اگر کسی از بغل‏گیری قبر نجات می‏یافت، سعد از آن نجات می‏یافت» [۲۴۴]. هیثمی (۳۰۸/۹) می‏گوید: بزار این را به دو اسناد روایت نموده، و رجال یکی از آن‏ها رجال صحیح‌اند. و ابن سعد (۴۳۰/۳) از ابن عمر به معنای آن را روایت نموده است.

و نزد ابن سعد (۴۲۹/۳) همچنان از سعدبن ابراهیم روایت است که گفت: وقتی تخت سعد را بیرون آوردند، گروهی از منافقین گفتند: جنازه سعد چقدر سبک است - یا تخت سعد چقدر سبک است -، رسول خدا صگفت: «هفتاد هزار ملک که قبل از امروز بر زمین قدم نگذاشته بودند، پایین شده و در جنازه سعد - یا تخت سعد - حاضر گردیدند» [۲۴۵].

و نزد وی (۴۳۰/۳) همچنان از حسن روایت است که گفت: هنگامی که سعدبن معاذ سدرگذشت - وی مرد جسیم و بزرگی بود -، منافقان که دنبال تابوت وی می‏رفتند، می‏گفتند: مانند امروز مرد سبکی را ندیدیم، و گفتند: می‏دانید، چرا اینطور است؟ این سبکی به سبب حکم و فیصله‏اش درباره بنی قریظه است، این سخن برای پیامبر صتذکر داده شد، وی گفت: «سوگند به ذاتی که جانم در دست اوست، تابوت وی را ملائک حمل می‏نمودند».

[۲۴۴] صحیح. هیثمی (۹/ ۳۰۸) می گوید: بزار آن را با دو سند روایت کرده که یکی از آن دو رجالش رجال صحیح‌اند. [۲۴۵] ابن سعد (۳/ ۴۲۹) ابن ابی شیبة (۷/ ۳۷۵).