صحبت نمودن گرگ با شبانی، و رسانیدن خبر پیامبر صبرایش
احمد از ابوسعید خدری سروایت نموده، که گفت: گرگ بر گوسفندی حمله نمود و گرفتش، شبان در طلب آن بیرون گردید، و گوسفند را از نزدش پس گرفت، آن گاه گرگ بر دم خود بنشست و گفت: آیا از خدا نمیترسی؟ رزقی را از نزدم پس میگیری که خداوند برایم عنایت فرموده است، شبان گفت: شگفتا، گرگ با من با کلام انسان صحبت میکند!! گرگ گفت: آیا تو را به شگفت انگیزتر از آن خبر ندهم، محمد صدر یثرب است، مردم را از خبرهایی میآگاهاند که گذشته است، میافزاید: آن گاه شبان با حرکت دادن گوسفندانش به راه افتاد، تا اینکه وارد مدینه گردید، و گوسفندان را در یکی از بخشهای مدینه توقف داد، و نزد رسول خدا صآمد، و از واقعه برایش خبر داد، آن گاه رسول خدا صامر نمود، و صدا گردید: (الصلاه جامعه)، بعد از آن بیرون شد، و برای شبان گفت: «برایشان خبر بده»، و او برایشان خبر داد، رسول خدا صگفت: «راست گفت، سوگند به ذاتی که جان محمد در دست اوست، تا وقتی که درندگان با انسانها صحبت نکنند، و با انسان رشته تازیانهاش و بند کفشش صحبت نکند، و رانش وی را از آنچه خانوادهاش بعد از وی انجام داده است خبر ندهد قیامت برپا نمیشود» [۳۱۲]. این اسنادی است به شرط صحیح، و بیهقی هم آن را صحیح دانسته، و جز ترمذی روایتش نکرده، آن هم از این قولش: «سوگند به ذاتی که جانم در دست اوست...» تا آخرش. بعد از آن گفته: این حدیث حسن و غریب و صحیح است. این چنین در البدایه (۱۴۳/۶) آمده است. و برای حدیث طریق دیگری هم نزد احمد، بیهقی، حاکم و ابونعیم هست. و احمد این را از ابوهریره سو ابونعیم از انس سو بیهقی از ابن عمر بروایت کردهاند، چنانکه ابن کثیر در البدایه (۱۴۵ ۱۴۴/۶) آن را شرح داده است. و قاضی عیاض درباره صحبت گرگ سخن گفته، و از ابوهریره و ابوسعید و اهبان بن اوس شمتذکر شده، و افزوده، که از وی به نام) مکلم الذئب(، «کسی که گرگ همراهش صحبت نموده»، یاد میشد، قاضی عیاض میگوید: و ابن وهب روایت نموده، که مثل این قصه برای ابوسفیان بن حرب و صفوان بن امیه نیز با گرگی اتفاق افتاده بود، آن دو گرگی را یافتند که آهویی را دنبال میکند، و آن آهو داخل حرم گردید، گرگ از دنبال وی برگشت، و آن دو از آن تعجب کردند، گرگ گفت: شگفت انگیزتر از این آن است، که محمدبن عبداللَّه در مدینه شما را بهسوی جنت دعوت میکند، و شما وی را بهسوی آتش دعوت مینمایید. ابوسفیان گفت: سوگند به لات و عزی، اگر این را در مکه متذکر شوی، اهلش آن را ترک خواهند گفت: این چنین در البدایه (۱۴۶/۶) آمده است.
[۳۱۲] صحیح. ترمذی (۳۱۸۱) وی آن را حسن دانسته است. همچنین احمد (۳/ ۸۴).